۰ نفر
۱۹ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۸

قصه دنباله دار «آمیز عبدالطمع» های کشور تاریخ مصرف ندارد و گویا همیشه از این طایفه در گوشه و کنار دیده می شوند؛ چه امروز باشد و چه هفتاد سال قبل!

گفت شخصی ببین فلان تاجر
غرق دریای جهل و نادانی است
کرده ارزاق خلق را انبار
کاخ امساک و بخل را بانی است
جان ما را گرفت همچو اجل
نیست تاجر براستی جانی است

شاد، هنگام تنگی و سختی
در محن، موقع فراوانی است
از چه قارون نخوانیش زیرا
صاحب گنجهای پنهانی است
همه دمساز مشکلات ولی
او دمادم قرین آسانی است

گر کند خدمتی به کس روزی
سالها همدم پشیمانی است
قیمت جان فروخت گندم را
چونکه فهمید رو به ارزانی است
او به رنج و الم مسلمانان
بی خبر گویی از مسلمانی است


طمع و حرص او بود باقی
با وجودیکه زندگی فانی است
از خدا و حقیقت و ایمان
دم مزن چون به فکر اینها نیست
پاسخش گفتم اینقدر مخروش
با همه نقص باز ایرانی است
آن عمارت که چند سالی ساخت
چند ماهی است رو به ویرانی است

 

 

ابن جنی. توفیق. شماره 6. آذر1323

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 312485

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =