در خصوص ویژگی نخست مناظره، مهم است که طرفین هدف خود را تحقیر طرف مقابل قرار ندهند. اینکه چرا در ابتدای انقلاب برگزاری مناظره یک امر عادی بود، اما در ادامه، این روش به فراموشی سپرده شد، به دلایل متعددی بازمی گردد. شاید مهمترین امر آن باشد که در آن سالها همه قدرت در یک نقطه متمرکز نبود، اما به مرور بعد از انقلاب خلاء قدرت از بین رفت و جناح راست که امروز تحت عنوان اصولگرایان آنها را می شناسیم، قدرت های رقیب را کنار زدند.
نکته دوم آن است که در ابتدای انقلاب این گونه نبود که یک تفکر خود را میاندار بداند و برای دیگران اعتباری قائل نباشد.آن دوران جریانهای مختلف حق حیات داشتند، اما با گذشت زمان و میاندار شدن جریان اصولگرا، گروه های دیگر از صحنه سیاسی بیرون رانده شدند.
در یک دسته بندی کلی می توان گفت اساسا پدیده مناظره در کشور ما در این سه دهه رو به کم رنگ تر شدن و محو شدن رفته است. علتش هم آن است که یک جریان جایی برای تفکرات دیگر قائل نیست، جهان بینی خود را کامل می داند و تفکرات دیگر را با نگاه بدبینانه عامل دشمن می دانست می پندارد، در حالی که اوائل انقلاب شهید بهشتی اگر با کیانوری از اعضای حزب توده بحث می کردند، او را مزدور نمی دانستند. اگر بنی صدر با فرخ نگهدار -از چریک های فدایی خلق-بحث می کرد، کسی فرخ نگهدار را مزدور و وابسته به دشمن نمی خواند.
بنابراین شرط دوم در مناظره سالم آن است که مناظره کننده خود را حق و علم مطلق نداند و طرف مقابلش را به مزدوری متهم نکند.
سومین ویژگی هم این است که قضاوت و داوری را به عهده مردم بگذاریم و اصرار نداشته باشیم در یک نشست چند ساعته یک طرف پیروز شود. چون مناظره مسابقه کشتی نیست که بخواهیم پیروزاز میدان بیرون بیایم. بدانیم که «مناظره»،«مسابقه» نیست .
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
نظر شما