سخت است خردهگیری بربزرگان! آن هم برای همچو منی که همواره بر حفظ حریم بزرگان وپیشکسوتان پای فشردهام. هم ازین روبود که چندی پیش مطلبی نوشتم بانام «اندرآداب کوچک بودن.» چراکه معتقدم کوچک بودن هم برای خود آدابی دارد! حال میخواهم در عرصه هنر و ادب به اظهارنظر یکی از بزرگان، درباره بزرگی دیگر اشاره کنم.
خدانکندخودم مصداق آن کوچکی بشوم که بخواهدبا تعرض به بزرگان، سری بین سرهادر آورد! آن هم وقتی سخن ازجناب دکتر شفیعی کدکنی در میان باشد. بزرگی که علیرغم پاسخ ردی که به دعوت شاعران_از جمله این کمترین- برای حضور در محفل ارادتمندان دادند، شعرناقابلی هم در وصفشان سرودم و با اخلاص تقدیمشان کردم. بدیهی است ابراز نظر پیرامون دیگر بزرگان، حق طبیعی و برازنده ایشان است. حتی اگر تیراین نقد،نام مرد مردستان وخاطر پردردکوهستانهای سربه فلک کشیده دیارم نیمای بزرگ رانشانه رفته باشد!
اما همانگونه که در عرصههاي ديگر ،با حفظ حرمتها و آداب حق داریم از سران و پیشکسوتان نظام انتقادکنیم، به طریق اولی در عرصه شعر وادب نیز احساس تکلیف میکنم که تعالیم خود بزرگان و ادب آموزانمان را به یادشان بیاورم. طبیعی است خودرا در حدی نمیدانم که بخواهم برای دفاع از نیمای بزرگ، با استاد،به زبان نقد و ارائه مستندات و براهین علمی و ذوقی سخن بگویم. هرچنددر حد وسع خود حرفهای زیادی برای گفتن دارم. اما محاجه باحضرت ایشان زیبنده کوچکی چون من نیست. فقط اجازه میخواهم به عنوان یک مخاطب شعر به خاطر شریف استاد بیاورم که موضع اخیرشان پیرامون نیما لااقل در لحن و شیوه، برازنده نبود و ما را به یاد اشتباه تاریخی زنده یاد شاملو درباره فردو سی بزرگ انداخت!
آیاآنگونه رد و نفی کلی وخلاف علایق تاریخی خواص و عوام پیرامون یکی ازاستوانه های ادب وفرهنگ این مرزو بوم،محلی ازاعراب یافت؟باآنکه شاملو همیشه شاملوماندو خواهدماند،اماآیا آن بخش ازکارنامه فکری وهنری او تباه نشد؟وبرای همیشه خاطرارباب هنررامکدرنساخت ؟وآیاحاصلی جزین نیزباقی گذاشت؟
البته وظیفه پاسخ گویی علمی و درخوربه نظراستاد برعهده صاحب نظرانی است که هم شأن وهم مرتبه ایشان باشندنه امثال بنده. ولی وظیفه داشتم از طرف خودوخیل بی شمارمخاطبان حیرتزده چون خودم-بویژه هم نفسان نیمادردیار نوروکوهستان یوش -مراتب گلایه مندی ام رابه عرض جناب دکترشفیعی کدکنی برسانم.آیا نمیشدایشان صرفا به ابرازنظردرباره تأثیرپذیری ادعایی نیمااز ناتل خانلری بسنده میکردندو قضاوت رابه مخاطبان خود میسپردند؟هرچند متأسفانه ایشان در اقدامی پیشگیرانه، باذکرعبارت روشن فکرعوام واستغفار های طنزآمیزخود خواسته اندراه رابر انتقادفحول نقدو نظرنیزببندند،چه برسدکوچکی چون من!اماناچارم با کمال شرمساری و به عنوان یکی از شاگردان شاگردان استاد،به عرض ایشان برسانم دوستداران خودراآزرده اند.و به خاطرشریفشان بیاورم که اگرعموم مردم ایران ایشان راباچندشعربویژه: به کجاچنین شتابان میشناسند،هم سروده شدن و هم زبانزدشدن آنها نزدخاص وعام ،مدیون آموزه های نیمای بزرگ،آن غریب خفته در یوش است.اینگونه نیست؟
5858
نظر شما