از دلِ همین حرف ها و تعریف های مختلف و گوناگون و گاه صد در صد متضاد است که آوینی حقیقی چهره می نماید و می تواند با ما سخن بگوید. پی بردن به این که آوینی حرف حسابش چه بوده کار چندان دشواری نیست. نه این که مطالب او دم دستی و سطحی بودند و درک آن ها برای همگان میسر است، خیر. بلکه حرف او برای آن ها که اهل مباحث نظری بودند و دغدغه اندیشیدن داشتند خیلی ناروشن نیست. آوینی فارسی را پاکیزه می نوشت و نثرش تحت تاثیر ترجمه و ژورنالیزم رایج نبود. از این رو آن ها که با مباحث نظری آشنا بودند و با ادبیات فارسی انسی داشتند و از معارف دینی هم کما بیش مطلع بودند سخن او را به راحتی درمی یافتند. هنوز هم اگر کسی چنین ویژگی هایی داشته باشد سخن آوینی را به راحتی متوجه می شود و نیاز به شرح و تفسیر ندارد. پس دعوا بر سر چیست؟ نشناختن آوینی و دعوا بر سر این که او از چه پایگاه و جایگاهی سخن می گفت محصول چیست؟ آیا می توان همه این قرائت های مختلف و متضاد را صرفا حاصل سیاست زدگی دانست؟ بدون شک سیاست زدگی در این قضیه بی تاثیر نیست. سیاست زدگی در روزگار ما از ضخیم ترین حجاب هایی است که مانع دیدن حقیقت می شود و هنر را از دیدگان ما پوشیده می دارد اما در این موضع خاص نمی توان همه تقصیرهارا به گردن سیاست زدگی انداخت. آوینی فرزند زمانه خویشتن بود و به همین دلیل در کنار زیباترین نریشین هایی که برای مستند روایت فتح می نوشت از هیچکاک هم غافل نبود. او بر این باور بود- به درست یا غلطش کاری نداریم- که هیچکاک آدم مهمی در سینمای دنیاست و بدون درک درست سینمای او نمی توان سینما را خوب فهمید. در نگاه آدم های تک ساحتی، جمعِ این دو محال می نماید.
مسلمانی که اهل ظاهر است گمان می کند توجه آوینی به هیچکاک یک اشتباه بوده و باید یک جورهایی یا این اشتباه را توجیه کرد و یا با سکوت از کنار آن رد شد. از آن طرف شبه روشنفکر هم گمان می کند آن چه اهمیت دارد همین توجه آوینی به هیچکاک است و اگر آوینی چند صباحی دیگر عمر می کرد شاید بالکل بی خیال جنگ و عاشورا و این حرف ها می شد و باقی عمر را صرف سینما و نقاشی و موسیقی می کرد و برای همیشه دست از مسلمانی می شست. در حقیقت هر کسی نقش خویشتن در آینه می بیند و به تعبیر شاعر:
گفت من آیینه ام مصقول دست
هرکسی در من همان بیند که هست
علاوه بر این ها چیزی که آوینی را از بسیاری از آدم های زمانه ما ممتاز می کرد و در این باره کم تر سخن گفته می شود گوش شنوای او بود. او به دیگران مجال سخن گفتن می داد و صرف مخالفتش با دیگری سبب نمی شد تا جانب ادب و اخلاق را فرو بگذارد. اگر حوصله داشتید گفت و گویی که کیومرث پور احمد با سایت مشرق نیوز انجام داده را بخوانید و در خاطره ای که او از مسعود بهنود درباره آوینی نقل می کند تامل کنید تا بدانید چه می گویم. غرض این که نوشته های آوینی که در دسترس همگان هست و اگر کسی اهل خواندن باشد می تواند با مراجعه به آن ها با اندیشه های آوینی آشنا شود اما چیزی که در این میانه باید بیشتر به آن توجه شود سلوک آوینی و نوع مواجهه او با مسائل زمانه خود است. شاید بهترین منبع برای فهم این چیزی که عرض کردم دوستان و آشنایان آقای آوینی باشند. البته دوستان و آشنایانی که هنوز مثل خیلی از ماها سیاست زده نشده اند و هنوز هم مرتضی آوینی را در زندگی خود حی و حاضر می بینند.
نظر شما