اما متأسفانه مجالس هشتم و نهم به دلایلی که خارج از موضوع این یادداشت است، نه تنها نتوانست نقش بارز قوه را بازی کند بلکه با اشتباهاتش در زمینه قانونگذاری و نظارت بر اجرای قوانین ضرباتي بر پیکره نظام سیاسی، اجرائی و اخلاقی کشور وارد کرده است. در این زمینه، آن دسته از نمایندگانی که از راهیابی به مجلس بازماندهاند، بخشی از ماجرا هستند که دستمزد خود را گرفتند. اما مسئولیتپذیری ایجاب میکند هماکنون بعضی از عناصر مجلس که به هر دلیلی و از جمله سرمایهگذاری اصلاحطلبان برای جلوگیری از ورود عناصر تندرو و اقتدارطلب، امکان راهیابی به مجلس را پیدا کرده و خود جزئی از مشکلات ایجاد شده گذشته هستند، باید صحنه را برای نیروهای تازهنفس و جدید بهگونهای آماده کنند تا آنان با کار گروهی و ابتکارات خلاقانه بتوانند با رویکرد حل مشکلات کشور، کاهش تنشها و افزایش انسجام ملی مجلس را به جایگاه خود بازگردانند.
در تقسیم قدرت سیاسی اجتماعی، به دلایل گوناگون که در حوصله این یادداشت نیست، اصلاحطلبان امکان حضور در برخی مناصب را کمتر داشته و لذا تلاش خود را برای ارتباط بیشتر با نخبگان و مردم مصروف داشتند تا بتوانند به نهادهایی مانند قوهمقننه و مجریه وارد شوند تا در زندگی سیاسی و اجرائی و تصمیمگیری و تصمیمسازهای کشوری مشارکت داشته باشند. با نگاهی به انتخابات گوناگون در ١٠ سال اخیر مثل ٨٤، ٨٦، ٨٨، ٩٠، ٩٢ و ٩٤ بهراحتی میتوان راهبرد، اهداف، سیاستها و عملکرد اردوگاه اصلاحطلبی را در دو قوه اجرائی و مقننه و شوراهای شهر و روستا ترسیم و بررسی کرد. خلاصه نتیجه چنین مطالعهای این است که اصلاحطلبان به درستی همواره سعی کردهاند بهعنوان منتقدان دلسوز درون نظام، در فرایند تغییرات و تحولات کشور و نیازهای جامعه و حکومت باقی بمانند و دست به اقداماتی نزنند که نتایج آنها قابل پیشبینی نبوده و خطرپذیری بالایی نیز دارد. آنها در کنار بررسی دقیق و از نزدیک تحولات و اخذ کمک از بخشهای دانشگاهی و نخبگی جامعه برای نظریهپردازی در زمینه تحولات اجتماعی و پیشنهاد راهحلهای کمهزینه برای مشکلات، توانستهاند کمک مؤثری برای پیشبرد اهداف برنامهها و اسناد مصوب نهادهای قانونی باشند. بنابراین یکی از مشخصات اصلی حرکت اصلاحطلبان در این سالها قانونمداری و درک و هضم تحولات جامعه بود. این ویژگی اصلی ایجاب میکرد که اصلاحطلبان همت خویش را مصروف نمایندگی آرای مردم کنند و نه ورود به زدوبند و بدهبستانی که یک طرف دست خالی است و طرف مقابل دستی در امكانات برای وعده و وعید خیالی و عملی! بنابراین وظیفه اصلی اصلاحطلبان حفظ هویت اصلاحطلبی و مبراداشتن خود از بدهبستان سیاسی بود. مردمی که به لیست امید رأی داده بودند، صرف نظر از تعداد کسانی که با این فهرست به مجلس راه یافته بودند، دو امید تغییر و امید پاکماندن برای سیاستورزی را در کنار یکدیگر داشتند. پس این اشتباه است که نامزد رئیس مجلس شدن را معادل ریاست آن تلقی کنیم و حال که به این صندلی دست نیافتهایم آن را شکست بدانیم. خیر؛ وظیفه اصلی نیروهای اصلاحطلب مجلس با همه مشکلاتی که در داخل و خارج خود دارند، ایفای نمایندگی مردم، حفظ هویت اصلاحطلبی و استفاده از ظرفیت مجلس برای تغییر و اصلاح امور کشور است. فراکسیونی قوی، کارا و منسجم میتواند کارکرد مجلس را به جایگاهی برگرداند که باید در نظام سیاسی کشور داشته باشد و در اینصورت میتوان امیدوار بود اندیشه اصلاحطلبی در مسیر رو به رشد و بالنده است.
منبع: روزنامه شرق شماره 2601 مورخ 18.3.95 صفحه 11.
نظر شما