۰ نفر
۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۸
فیدل کاسترو، انور خوجه... و یک پرسش!

عباس خامه‌یار

۱. شاید هنوز داوری درباره مردی که او را چریک پیر، رهبر سوسياليزم، پير انقلابى ، قهرمان كوبا ... و بالاخره آخرين رفيق مى‌نامند و هفته گذشته در سن ۹۰سالگی در گذشت، خیلی زود باشد، اما بدون شک او جزء آدم‌هایی است که نمی‌ميرند و تاریخ با تمام قدرتی که دارد زورش به آنها نمی‌رسد.

«فیدلِ کوبا» آن‌قدر اعتماد به‌نفس داشت و قدرتمند بود که توانست از آن سوی جهان و از جزیره‌ای کوچک و گمنام سر برآورد و همچون «مائوی چین»، اندیشه «لنینِ روسیه» را به چالش بکشاند، و رقیبی قَدَر برای دو انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷روسيه و مائوئیستی ١٩٤٩ چین درآید، و بسیاری از آزادی خواهان و انقلابیون جهان را تحت‌تاثیر شگرف «مدلِ چریکی»اش قرار دهد.

گرچه این مدل تقریبا در همه جا ناکام ماند و به دلایلی گوناگون با موفقیت همراه نبود، اما سرانجام «كاستروئيسم» در برابر «لنينيسم» و «مائوئيسم» قد علم كرد و او توانست همچون چه‌گوارا، انديشه‌هاى ماركسيستى و لنينيستى درباره مراحل انقلاب كه تحول طبقاتى را تعيين‌كننده آن مي‌دانستند كنار بگذارد. كاسترو با «امپریالیزم» سر شاخ شد و «آمریکای استعمارگر» را «دشمن شماره یک» مى‌دانست و کشور کوچکش را در اين نبرد به نماد مقاومت در برابر واشنگتن تبديل كرد و به آن اعتباری جهانی و تاریخی بخشید و سبب شد تا کوبا تبدیل به اولین کشور کمونيستى در نیمکره‌غربى گردد تا بعداً موج سوسیالیزم در آمریکای لاتین به راه افتد. گرچه فيدل كاسترو در مقطعي از زمان دچار اشتباه استراتژيك شد و بر اثر تسامح در روحيه انقلابي خود توسط برژنسكي تئوري‌پرداز آمريكايي به دام افتاد و تن به ارتباطي اسرارآميز داد، اما با اين همه رهبر كوبا در حدود ۵ دهه حکمرانی کرد و با ده رييس‌جمهور آمريكا معاصر بود! واز ۶۳۴ فقره سوءقصد از سوی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا جان سالم به‌در برد.

فيدل علی‌رغم مارکسیست بودنش، آزاداندیش بود و تمامی انقلابیون جهان را با هر مرام و مسلکی مورد احترام قرار داد. او با تحليلى واقع‌بينانه، همواره از حضرت امام‌خمینی به نیکی یاد می‌کرد؛ او را چهره‌ای انقلابی می‌دانست و انقلاب اسلامى ایران را بارها ستود و آن را گامی به پيش و منحصر به‌فرد می‌دانست که تنها انقلابى است كه به نیروی سلاح متکی نبود. او همواره، ملت ایران را به خاطر مقاومتش تحسین می‌کرد كه بزرگ‌ترین قدرت نظامی منطقه را از پای درآورده و توصيه كرده بود که شما رسالت دارید این انقلاب و مایه‌های اصلی آن را که اسلام اصیل و مترقی است به دنیا برسانید. و بر این مواضع در آخرین دیدار یک مقام عالي‌رتبه ایرانی (جناب آقاى دكتر روحانى، رييس‌جمهور) که در شهریور امسال در هاوانا صورت گرفت، تأكيد كرد و مقاومت ملت ايران در برابر فشارها و تحريم‌ها را نشأت گرفته از آگاهى و رشد فرهنگى چنين ملتى دانست.

كاسترو جایگاه ویژه‌ای نزد جهانيان داشت؛ واحترامش را بر دشمنانش نيز تحميل كرد. تقریبا همه رؤسای جمهور و بسيارى از مقامات عالي‌رتبه كشورمان طی ۳۷ سال بعد از انقلاب با او ديدار و ملاقات داشتند وبه نيكى از او ياد كردند، با امام راحل، نامه‌نگاری کرد، سفری به ایران داشت و دکترای افتخاری از دانشگاه تهران دریافت کرد و در اين سفر ، دیدارش با مقام معظم رهبری را پس از ۱۵ سال تازه کرد.

٢. اما در سوى ديگر جهان و در منطقه بالكان، رهبر كمونيست ديگرى بر يك كشور كوچكى به نام آلبانى سال‌هاى سال حكمرانى مى‌كرد.

انور خوجه رهبر پیشین کشور اروپایی آلبانی در سال ۱۹۰۸م، به‌دنیا آمد. او از اوایل دوران تحصیل خود در فرانسه، وارد فعالیت‏های انقلابی گردید و به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. انور خوجه در کشاکش جنگ جهانی دوم، رهبری چریک‏های چپ‏گرا را برعهده گرفت و در سال ۱۹۴۱م، حزب کمونیست آلبانی را بنیان نهاد. خوجه در سال ۱۹۴۴م پس از شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم، با کمک ارتش شوروی، قدرت را در آلبانی در اختیار گرفت و دو سال بعد در این کشور، جمهوری کمونیستی اعلام کرد. ‎اَنوَر خوجه از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان درگذشتش در سال ۱۹۸۵ همزمان دبیر اول حزب کارگر و رهبر اين كشور بود.

وی یک دیکتاتور تمام‌عيار کمونیست بود که در طول چهار دهه حکومت، جلوی مذهب را با شدت تمام گرفت، بر اساس تئورى توهم توطئه، حمله خارجى به كشورش را هميشه انتظار كشيد و سايه جنگ، تمام وجودش را فرا گرفته بود اما هيچ‌گاه رخ نداد. دستور داد هزاران سنگر بتونی در سراسر آلبانی بسازند، بر اين اساس ٧٥٠ هزار پناهگاه در سرزمينى كه وسعت آن فقط ٢٨ هزار و٧٠٠ كيلومتر مربع است ايجاد كرد، يعنى ٢٤ پناهگاه براى هر يك كيلومتر مربع و به عبارتى يك پناهگاه براى هر ٤ نفر!

ساختما‌ن‌های عمومیِ غیرعادی در شهرها ‌ساخت، بارها دست به پاکسازی خونين همفكران و همپيمانان و آدم‌های اطرافش زد و تقریبا همه‌ روابط بین‌المللی مهم آلبانی را قطع کرد وكشورش را به اوج انزوا كشاند.

با همسايه بزرگش يوگسلاوى و شخص تيتو درافتاد، بعد از آن‌كه استالين را شخصيتى «آزادي بخش و عظيم» و «پدر گرامى» خود خواند با خروشچوف بعد از مرگ استالين و آغاز سياست استالين‌زدايى در افتاد و او را منحرف خواند و با دعوت از ٣٥٠ نماينده حزب كمونيست، همايشى جهت بررسى چگونگى مبارزه با انحرافات خروشچوف تشكيل داد، از پيمان ورشو كناره گرفت و بعد از بر قرارى روابط چين با آمريكا و ديدار نيكسون از پكن در سال ١٩٧١ و ديدار تيتو از چين، برآشفت و پكن را نيز منحرف از ماركسيسم خواند وقطع رابطه كرد.

وى كشورش را تنها كشور روى زمين معرفى كرد كه به ماركسيسم لنينيسم پايبند است. خوجه کیش شخصیتی نظیر استالین را به اجرا درآورد و جامعه‌ای کاملا بسته به‌وجود آورد که عملا هیچ مخالفت سیاسی را تحمل نمی‌کرد. در کشوری که درحال‌حاضر حدود ۳ میلیون نفر جمعیت دارد، طبق تخمین‌ها در زمان حکومت خوجه، حدود ۲۰۰ هزار نفر به اتهام جرائم سیاسی زندانی بودند.

٣. از دوره نوجوانى وجوانى كه مسائل سياسى را دنبال مي‌كردم نام آلبانى را با انور خوجه مى‌شناختم! بدين معنى كه پيشوند انور خوجه بر واژه آلبانى كاملاً غلبه داشت و جلب توجه مى‌كرد. اين وضعيت تا مرگ دیكتاتور در سال ١٩٨٥ ادامه داشت.

اما هفته گذشته در سفرى كه به تيرانا پايتخت آلبانى داشتم، فرصتى پيش آمد تا با همت برادر فرهیخته‌ام جناب حسينى الست نماينده فرهنگى كشورمان در تيرانا و به همراهى همكار خوبم جناب بختيارى، از موزه «تاريخ ملى اآلبانى» ديدن كنم. موزه نسبتاً بزرگى است و بزرگ‌ترين و مهم‌ترين موزه آلبانى به‌شمار مى‌رود كه در تاریخ ٢٨ اكتبر ١٩٨١ افتتاح شده است. ساختمان این موزه ٢٧ هزار متر مربع است و نزدیک به ١٨ هزار متر مربع فضای غرفه‌هایی است که در معرض دید و نمایش قرار گرفته است. در این موزه، نزدیک به ٥ هزار شیء تاریخی وجود دارد که قدمت آن از قرن ٤ قبل از میلاد شروع می‌شود و تا نیمه دوم قرن بیستم ادامه دارد.

این موزه كه هشت غرفه دارد، يكى از غرفه‌هايش متعلق به دوره ترورهای کمونیستی انور خوجه است. صدها اثر، سند و عكس از زندگانى شخصى و سياسى انور خوجه به نمايش گذاشته شده است!

آن‌چه بسيار جلب توجه مى‌كرد عكس و مشخصات هزاران همراه نظامى و همفكران حزبى نزديك انور خوجه بود كه تصفيه فيزيكى شدند، همچنین عكس رهبران مذهبى همه اديان و مذاهب، زنان و كودكان و روشنفكران و نخبگانى که قربانى اين دیكتاتور خون‌آشام شدند در آنجا خودنمایی می‌کرد!

٤. در حين مشاهده اين صحنه‌هاى هولناك، غمناك، اندوهگين و مشمئزكننده، به ياد دوران دانشجويى خودم دركوران انقلاب و برافراشتن آرم‌ها و پرچم‌هاى كشورها و احزاب كمونيستى و رنگ‌آميزى ديوارهاى دانشگاه و دانشكده‌ها به داس و چكش توسط هم‌دانشگاهى‌هاى خود و به اصطلاح كمونيست‌هاى وطنى افتادم! كلكسيونى از پرچم كشورها و آرم‌ها و داس و چكش‌ها! كه مبين التزام عده‌اى از دانشجويان ما به اين مكاتب و ايسم‌ها و پیروی از آن‌ها بوده است. اما آن‌چه من را بيش از پيش در اين موزه به فكر واداشت، محبت و دلبستگى وارادت وسينه‌چاكى عده‌اى از كمونيست‌هاى وطنى ما در ان زمان به انور خوجه و كرنش در برابر پرچم سرخ او و تبليغ انديشه‌هاى اين دكتاتور خون‌آشام ميان ديگر دانشجويان كشورمان است!

با درگذشت فيدل كاسترو و بازخوانى پرونده زندگى مبارزاتى او، شايد بتوان توجيهى براى پيروان داخلی‌مان نسبت به وى يافت!

اما پيروى عده‌اى از انور خوجه و سينه چاكى آنان به اين ديكتاتور چه توجيهى مي‌توانست داشته باشد؟! آیا بازمانده‌اى از آن دوران و عضوى از آن جريان وجود دارد كه به پرسش فوق پاسخ دهد؟ بى‌ترديد پاسخ كلان‌تر را مي‌توان در لابلاى پيام حضرت امام به گورباچف دريافت كرد. ايشان به‌درستي و با زيبايي تمام، درايت و هوشمندي انقلابي خود را به نمايش گذاشت، آن‌جا كه هشدار داد كه نظام ماديگراي كمونيزم از فقدان انديشه صحيح فلسفي-فكري و بي‌توجهي به توحيد و معاد رنج مي‌برد و پيامبرگونه، تمام نظامات توتاليتر و سران و نخبگان اردوگاه الحاد را به تجديدنظر و مطالعه پيام آسماني قرآن كريم دعوت كرد و راه رهايي را نه درِ باغ سبز سرمايه‌داري بل در بازگشت به خدا نشانه گرفت؛ چيزي كه هگل و انگلس و ماركس پايه‌گذاران مكتب كمونيزم از آن تهي بودند.

بي‌شك فرياد الهي و دعوت انقلابي امام خميني(ره) در تاريخ پاسخ، خود را خواهد يافت.

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 607001

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 8 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • زواره امیری A1 ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۱
    2 1
    آقای خامه یار، علت خروج خوجه از پیمان ورشو، حملۀ ارتش شوروی به چکسواکی و پایان دادنش به دوران شکوفایی دموکراتیک بهار پراگ در این کشور بود. در ان زمان خوجه به دلیل انتقاداتی که نسبت به کجروی چین و شوروی و یوگسلاوی تیتو از مسیر سوسیالیسم داشت، مورد توجه بود. آنچه شما ستایش خوجه می نامید در واقع محکوم کردن تهاج شوروی به چک و مجارستان و محکوم کردن انحراف این کشورها از دموکراسی شورایی بود. خوجه صاحب تفکر خاصی نبود که خوجه ایست های ایرانی بخواهند اندیشه اش را ترویج کنند. خوجه ایسم در واقع صرفا یک گرایش غیرتئوریک سیاسی بود و به معنای غیرسوسیالیستی دانستن چین و شوروی و سوسیالامپریالیست دانستن آن ها بود.
    • بی نام A1 ۰۹:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۱
      0 1
      فکر کنم کمی تحقیق کنید خوب باشد
  • زواره امیری A1 ۱۷:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۱
    2 0
    بنابراین نمی توان الزاما آن را با کی شخصیت خوجه یکی دانست. من تصور میکنم که ستایش برخی از چپهای ایرانی بیشتر و واضح تر از همه در آن زمان: شفق سرخ و سازمان توفان از خوجه، خیلی به ستایش کاسترو از آیت الله خمینی شباهت دارد: هر دو طرف اندیشۀ فرد مورد ستایش را قبول ندارند، اما به دلیل عملکرد سیاسی و قرارگیری در یک جبهه از وی ستایش به عمل می آورند. در مجموع من تصور میکنم نام نیکی از خوجه برجای نمانده، اما نباید سیاست را به مانند عرصۀ جدال خیر و شر نگریست و باید با واقعیت خوجه کنار آمد. خوجه یک کمونیست ضد ریویزیونیسم بود که کشتار و خفقان انجام داد، ولی در برابر گرایش کجروانۀ دیگری ایستادگی کرد.
  • زواره امیری A1 ۱۷:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۹/۱۱
    2 0
    تصور می کنم برای خوجه ایست های ایرانی که وزن خیلی خیلی کمی هم در جنبش چپ و ضدسرمایه داری ایران داشتند، این دومی خیلی اهمیت داشته است.