محدثه واعظیپور: شاید نخستین امتیاز نمایش «حرفهای» متن طنزآمیز و چند بعدی آن باشد. متنی که اگرچه به موضوعی سیاسی اشاره دارد و با نیش و کنایههای تند و صریح از نظامهای کمونیستی و توتالیتر انتقاد میکند اما نه تنها خالی از وجوه انسانی نیست، بلکه تمرکزش را بر تاثیر رویدادهای سیاسی بر سرنوشت بشر گذاشته است.
«حرفهای» از خلال رابطه جالب و منحصر به فرد لوک (رضا کیانیان) و تئودور (هدایت هاشمی) از موضوعی بزرگتر از تولد و مرگ حکومتها و بازی سیاستمداران با باورها و آرمانهای انسانها سخن میگوید. با انتخاب و رویکرد کیانیان نمایش تبدیل به اثری در ستایش زندگی، خانواده و انسانیت شده است. بخشی از انتقاد کارگردان به نظامهای سیاسی و غرق شدن در موجهای برآمده از آنها حاوی این نکته است که سیاست میتواند پیوندهای خونی و ارزشهای انسانی را به مسلخ ببرد.
لوک، مامور مخفی بازنشسته در طول نزدیک به دو دهه آنچنان مثل سایه تئودور را تعقیب کرده که به شناختی عمیق از او رسیده، بیش از نزدیکانش تئودور را دیده و همراهش بوده. عقاید و افکارش را میداند و یادگارهایش را حفظ کرده است. او یک مامور وظیفه شناس بوده که در کنار خدمت به نظام کمونیستی، چند بار جان سوژه اش را نجات داده و حالا در موقعیتی ویژه برای تحویل حاصل یک عمر خدمتش به دیدن تئودور آمده. آنچه بر تئودور گذشته و میگذرد، اتفاقی سهمگین است. او سالها زیر نظر بوده و علیه دستگاه نظارت و سانسور موضع گیری کرده اما خود در نظام جدید به جایگاهی رسیده که باید محدود کننده نویسندگان دیگر باشد.
کیانیان این فضای رقت انگیز را به کمک طنزی که در کل نمایش جاری کرده، به موقعیتی خنده دار تبدیل کرده است. استیصال و رنج تئودور، مسخ او در سیستم تازه و ترسش از دیگران اسباب خنده و تفریح مخاطب میشود در حالی که درون این دنیا، دریایی از تیرگی و اندوه جاری است. نمایش بیش از هر چیز بر کلام استوار است، اجرای کیانیان ساده است. چیزی برای آنکه فهم و درک مخاطب و فرایند لذت بردن او از این نمایش را تحتالشعاع قرار بدهد وجود ندارد. صحنهای ساده، دیالوگهایی که خوب نوشته و ادا میشوند و شوخیهایی قابل فهم.
کارگردان به روح اثر وفادار بوده، اما آنچه روی صحنه است بیش از آنکه غربی باشد ایرانی است. از نوع رابطه پدر و پسری لوک و تئودور و عاطفه و حسی که میان آن دو جریان دارد و از شوخیها و موقعیتهای کمیک که شاهد آن هستیم. به همین دلیل «حرفهای» تبدیل به اثری می شود که مخاطب ایرانی هم با آن ارتباط برقرار کرده و ظرایفش را درک میکند.
تیم بازیگری نمایش، ترکیبی درست و جذاب دارد. کیانیان مثل اغلب بازیگران بزرگ، روی صحنه درخشان است. نقشی که او بازی میکند ممکن است ظاهرا ساده و معمولی به نظر برسد، اما رویکرد کیانیان است که باعث شده تغییر شخصیت لوک در طول نمایش باور پذیر از کار درآید. لوک ابتدا رازآمیز و ترسناک جلوه میکند و آهسته آهسته شکل و شمایل پیرمردی خیرخواه و از نفس افتاده به خود میگیرد. تا آنجا که تماشاگر هم به اندازه تئودور زمان رفتن او به بیمارستان نگرانش میشود.
کیانیان در اجرایی بدون اغراق اما شیرین، پیچ و خمهای این شخصیت را به نمایش میگذارد. بهاره رهنما اگرچه در این کمدی مردانه، نقشی کوتاه بازی کرده اما حضورش جذاب است. اغراقهای او بار کمیک نمایش را تقویت کرده و مارتا را که به عنوان عنصری مکمل در قصه حضور دارد، به شخصیتی بامزه و دوست داشتنی تبدیل کرده که دقایق حضورش روی صحنه به جذاب تر شدن نمایش انجامیده است.
هدایت هاشمی و کیانیان زوجی مناسب برای این نمایش هستند، اگرچه سادگی و بلاهت شخصیت نویسنده در بخشهایی از نمایش ممکن است این تصور را به وجود بیاورد که چطور او یک عمر علیه کمونیسم فعالیت کرده، یا آزادی بیان و اندیشه مهمترین دغدغههای زندگی او بوده؟ تئودور زیادی ساده و دست و پاچلفتی به نظر میرسد. البته می شود روبرو شدن با مامور مخفی و حقایقی که درباره تئودور فاش میکند را عامل این ترس و اضطراب دانست. در شکل فعلی، بیش از آنکه نویسنده آزادیخواه به چشم بیاید، مامور مخفی دیده میشود. مردی که زمانی به کمونیستم اعتقاد راسخ داشته و از عقاید گذشتهاش پشیمان نیست. ستاره این اجرا، لوک است. او فراتر از تصور مخاطب از یک مامور مزدور چشم بسته، پیرمردی است خسته و دلشکسته که آرزو میکند قهرمان زندگی پسرش باشد.
«حرفهای» نمایشی مفرح و سرگرمکننده است. با این که حرفی جدی و عمیق برای مخاطبش دارد، روایت در آن مهم است و تماشاگر را با قصهای پرکشش و تازه همراه میکند، شعار نمیدهد و به دام ملال نمیافتد. «حرفهای» به مخاطبش یادآوری میکند عواطف انسانی قربانی سیاست است. قربانی منافع سیاستمداران و سیستمهایی که هر چه از آزادی و دموکراسی فاصله میگیرند میل به کنترل و هدایت سرنوشت انسانها در آنها بیشتر میشود.
58242
نظر شما