زهرا داستانی: «راهم را هموار کن آنگاه همه چیز
را خواهم دید و تو را نیز» این جمله معروف عصاداران سفید است، همانهایی که دلشان
نمیخواهد روشندل صدایشان کنیم و معتقدند نابینا بهتر از هر عنوان و واژه دیگری
میتواند آنها را بیان کند. 53 سال است که نامشان در تقویم ایران و جهان جای گرفته
و قانون عصای سفیدشان در اغلب کشورهای جهان از جمله ایران پذیرفته شده است اما
اجرای آخرین قانون وابسته به آنها در ایران به چه زمانی باز میگردد؟ به همین چند ماه گذشته. همه چیز درباره نابینایان در پردهای از ابهام قرار دارد، حتی شمارشان.
رئیس
انجمن اپتومتری خراسان همین امسال تعداد نابینایان و کم بینایان را 180 هزار عنوان
کرده و موسسه عصای سفید شمار آنها را یک میلیون و 250 هزار نفر میداند. نبود آمار
دقیق از نابینایان نشان میدهد که علیرغم تلاشهای مسئولان و فعلان، جامعه هنوز به
معلولان بها نمیدهد. «از همین الان زندگی مستقل را آغاز کن» این شعار سال گذشته روز
جهانی عصای سفید در ایران است. شعاری که به گفته رئیس هیات مدیره و مدیرعامل موسسه
عصای سفید در ایران محقق نشده است.
خبرگزاری «خبرآنلاین» در روز عصای سفید به سراغ دو تن از کسانی رفته است که نزدیک به 30 سال برای آموزش، توانبخشی و اشتغال و ازدواج نابینایان تلاش کردهاند. مشروح مناظره خبرآنلاین به محمد اعتماد، رئیس هیات مدیره و مدیرعامل و محمدتقی سرمدی، عضو هیات مدیره موسسه عصای سفید را در ادامه بخوانید:
آن طور که در اساسنامه موسسه عصای سفید خواندم یکی از اهداف تاسیس این موسسه پذیرش این حقیقت بود که «نابینایی محدودیتی است اندک نه محرومیت» آیا از 30 سال پیش تا به امروز هدف شما تغییر کرده است؟
اعتماد: عصای سفید به همت شادوران محمد نامنی با هدف آموزش و توانبخشی تاسیس شد. البته هدف اصلی او در آن زمان این بود که معلولان و به خصوص نابینایان به جامعه باز گردانده شوند. البته این هدف همچنان در موسسه دنبال میشود چرا که هنوز هم خانوادهها معلولان و نابینایان را در خانه پنهان میکنند و این یک ظلم است. چرا که نابینا یا معلول را نمیتوان در قفس نگه داشت. امروز همسایه از همسایهاش خبر ندارد و نمیداند که یک معلول در خانه دارد. نابینا هیچ چیزی از دیگری کم ندارد. میتواند با عصای سفید به خیابان بیاید. خوشبختانه قانونی تحت عنوان قانون عصای سفید در مجلس تصویب شده و امید ما را برای توجه بیشتر جامعه به نابینایان دو چندان کرده است.
یکی از مشکلاتی که در ایران وجود دارد تناقض در آمار نابینایان است. ما چه تعداد نابینا در ایران داریم و چرا هنوز بعد از این مدت آمار دقیقی از نابینایان در ایران نیست؟
اعتماد: بر طبق آماری که ما داریم یک میلیون و 250 هزار نفر نابینا و کم بینا در سطح کشور وجود دارد. یکی از دلایل نبود آمار واقعی به این خاطر است که هنوز هم با وجود فعالیتها و اقداماتی که دولت و موسسات برای تغییر دیدگاه به این افراد در جامعه انجام دادهاند اما نابینایان همچنان به وسیله خانوادههایشان پنهان میشوند و حتی در سرشماریها نیز جا میمانند.
رئیس انجمن اپتومتری البته تعداد نابینایان و کم بیناها را 180 هزار نفر عنوان کرده. تفاوت این آمار بسیار زیاد است.
اعتماد: دقیقا اولین ضعفی که در این حوزه وجود دارد تناقض آماری از تعداد نابینایان در ایران است. تناقضی که حکایت از آن دارد که جامعه چشمانش را بر روی نابینایان میبندد. هر چقدر خانوادهها نسبت به معلولیت آگاهتر شوند و دیدگاه خود را تغییر دهند به جامعه خدمت بزرگی کردهاند. وقتی یک معلول به دنیا میآید، خانواده، محله، شهر و نظام آسیب میبیند. یک فرزند معلول در خانواده مشکلات فراوانی را برای سایرین فراهم میکند. ما هرچقدر بتوانیم تعداد معلولیت را کاهش دهیم به کشورمان خدمت کردهایم.
سرمدی: سازمان بهداشت جهانی 180 میلیون نفر داراری آسیب بینایی را در جهان شناسایی کرده است که 90 درصد آنها در کشورهای در حال توسعه زندگی میکنند. براساس این گزارش، نیمی از این تعداد افراد قبل از تولد دچار آسیب بینایی شدهاند و نیمی دیگر بعد از تولد مشکل بینایی پیدا کردهاند. مسائل فرهنگی یکی از مهمترین دلایل تولد 50 درصد از نوزادان نابینا در حین تولد است. آمار نابینایان در کشورهای در حال توسعه نیز از شهرستانها و روستاها شروع میشود که این مشکل به دلایل متعدد از جمله مشکلات ژنتیکی تا عدم دسترسی آسان مادر به مراکز بهداشتی اتفاق میافتد. اما یکی دیگر از دلایلی که آمار نابینایی پس از تولد را در ایران بالا برده مربوط به حوادث میشود. در تعطیلات نوروز سال 87-88 نزدیک به 28 نفر به خاطر تصادف جادهای نابینا شدند. یکی دیگر از مواردی که در عوامل نابینایی در ایران به آن برخوردیم تاثیر مصرف مشروبات الکلی بر نابینایی افراد بوده است. در دهه 70 کار بر روی این موضوع را آغاز کردیم و به کمک موجی که رسانهها ایجاد کردند و مسئولان به رفع آن پرداختند، نابینایی افراد به واسطه مصرف مشروبات الکلی کنترل شده است.
اعتماد: البته در سالهای گذشته افرادی هستند که به واسطه حوادثی مانند اسیدپاشی به جمع ما اضافه شدهاند. دختر خانم نابینایی به وسیله یکی از اعضای خانوادهاش از اصفهان به تهران آمد و به ما معرفی شد. این دختر قربانی اسیدپاشی پدرش است و او امروز در موسسه عصای سفید مربی سفالگری است. این دختر نه چشم دارد و نه چهره اما زیباترین سفالها را میسازد.
سرمدی: اما درباره نبود آمار دقیق شاید بد نباشد که خاطرهای را تعریف کنم. چند سال پیش به یکی از روستاهای اطراف رشت رفتم. در آن روستا از اهالی سراغ نابینایان را گرفتم. گفتند دختر کوچک نابینایی در روستا هست اما خبری از آن نداریم، مادرش کسی را راه نمیدهد و کودک را هم از خانه بیرون نمیآورد. به خانه او رفتیم و بعد از چند ساعت صحبت با مادر او را توجیح کردیم که ما پلیس نیستیم و قصد آزارش را نداریم. بالاخره وارد خانه شدیم و کودک را دیدم. دختر 10 سالهای بود که موهایش به سرش چسبیده بود و کف پایش ترک خورده بود و افسرده شده بود. مادرش میگفت بهانه میگیرد. گفتم اگر چشمان خودت را هم برای چند دقیقهای میبستند بهانه گیر میشدی. حالا چرا حمامش نبردهای؟ از مشکلات مالی صحبت کرد. برای او حساب بانکی باز کردیم و از او حمایت مالی میکنیم تا مانند سایر کودکان هم سنش تحصیل کند.
یا سال گذشته جوانی را به موسسه آوردند که تا سن 21 سالگی نمیدانست که نابینا است. یعنی 21 سال در دنیایی زندگی کرده بود که تاریکی حقیقت آن بود. پدر و مادرش وجود او را از همه مخفی کرده بودند. اما بعد از فوت پدر و مادر عباس، بستگانش از وجود او آگاه شده و او را به موسسه عصای سفید آوردند. بعد از یک ماه آموزش در موسسه، عباس پیانو را به زیبایی مینواخت و از جهان اطرافش با خبر شده بود. بسیاری از اشیاء را میشناخت و صداها را تشخیص میداد. حالا فکر کنید چند نفر مثل عباس در ایران وجود دارند که وجودشان انکار میشود و آمارها هم از آنها با خبر نیستند.
بهداشت جهانی اعلام کرده است که نابینایی در جهان در حال افزایش است. با توجه به عواملی که شما درباره افزایش نابینایی در ایران بیان کردید آیا سیاستهای بهداشتی ایران برای کنترل نابینای سیاست مناسبی بوده است؟
اعتماد: امکان اینکه ما بتوانیم تعداد نابینایان را کاهش دهیم وجود دارد اما مردم به آن توجه نمیکنند. باید برای ازدواج و باردار شدن آزمایشهای ژنتیکی صورت گیرد. آزمایش RH خون و آهن 50 سال پیش انجام میشده و امروز دیگر این آزمایشها پاسخگو نیست و باید آزمایش ژنتیکی برای بارداری انجام شود. خوشبختانه سازمان بهزیستی 75 درصد از هزینه آزمایشات ژنتیکی را پرداخت میکند. از این به بعد دغدغه مالی نباید مانعی برای زوجهای ایرانی برای انجام این آزمایشها باشد. تقاضای من از زوجهای جوانی که قصد فرزندآوری دارند این است که حتما آزمایش ژنتیکی بدهند. جالب است بدانید که براساس تحقیقات ما اگر نسل اول یک خانواده فرزندان سالمی به دنیا آورده، ممکن است نسل دوم یا نسل سوم آن خانواده با معلولیت به دنیا آیند. بنابراین شما باید بدانید که امکان دارد با ازدواج یک دختر و پسر جوان فرزند معلولی متولد شود و تا زمانی که یک معلول به جمع خانواده نپوندد نمیتوان معنای معلولیت را درک کرد. برخی از خانوادهها نه تنها از انجام دادن آزمایش امتناع میکنند بلکه بعد از تولد یک معلول تصمیم به فرزندآوری دوباره میگیرد تا شاید فرزند دوم فرزند سالمی باشد. سال گذشته دختر و پسری از مددجویان موسسه که هردوی آنها کم بینا بودند، ازدواج کردند و آزمایش ژنتیک به آنها اعلام کرد که فرزندی که متولد میشود 10/0 بینا است اما فرزندِ فرزند شما نابینای مطلق خواهد بود. با این تفاسیر وقتی علم میتواند چنین پیشبینی را انجام دهد تکلیف نسل بعد مشخص است.
معضلاتی که پیش پای معلولان و به ویژه نابینایان قرار دارد بسیار است. از تحصیل، اشتغال تا ازدواج و میانسالی آنها. شعار سال گذشته روز عصای سفید این بود: «زندگی مستقلتو از همین الان شروع کن» آیا در طول این یک سال ایران توانسته این شعار را برای نابینایان محقق کند؟ نزدیک به 50 سال پیش قانون عصای سفید به ایران آمد و تصویب شد تا امروز چقدر از آن به اجرا در آمده است؟
سرمدی: حدود 50 سال پیش 2 استاد آمریکایی و استرالیایی قانونی جامعی را برای نابینایان به عنوان عصای سفید تدوین و تهیه کردند. تمام حقوق شهروندی در این قانون دیده شده و 98 درصد کشورهای جهان این قانون را پذیرفتند که ایران نیز یکی از این کشورها بود. در این قانون مسائل سادهای مثل استفاده از برجسته نگارها در خیابانها تا صندلی مخصوص در اتوبوسها و وسایل حمل و نقل دیده شده است. اما از آن سال تا به امروز بسته به توان کشورها این قوانین به اجرا در آمدهاند. این قانون در ایران نیز در حد توان به اجرا درآمده. تا سالها پیش رسیدگی به مسائل نابینایان در ایران تنها دو متولی داشت، یکی سازمان بهزیستی و دیگری آموزش و پرورش استثنایی. کم کم تشکلها پیدا شدند و به این واقعیت پی بردند که باید برای اجرایی شدن قانون عصای سفید دست به کار شوند. تلاشی که کم کم در حال مشاهده نتایج آن هستیم.
اگر بخواهیم گله کنیم گلهها زیاد است و اگر بخواهیم بگوییم که چند درصد آن اجرایی شده باید بگوییم هیچ. مثلا بخشی از خیابان یوسفآباد را که دفتر عصای سفید در آن واقع شده، برجسته نگار زدهاند و بخشی از آن را چراغ قرمز نصب کردند اما مگر چند خیابان در تهران مناسب سازی شده است. چندین بار در مجلس شورای اسلامی حضور پیدا کردیم و تمام مسائل و مشکلات نابینایان را بیان کردیم اما ما این توقع را داریم که مناسب سازی معابر برای تمام ایران اتفاق بیفتد نه فقط منطقه 6 تهران. بعد از 8 سال دفاع مقدس سپاه و متولیان امر وزرش جانبازان را پایه گذاری کردند اما هنوز پارکی مناسب سازی شده برای ورزش نابینایان در ایران وجود ندارد. در ایران عصای سفید تنها یار و کمک رسان نابینایان است در حالی که سازمان ملل بازوبند زرد را تصویب کرده و در کشورهای اروپایی اکثر نابینایان از آن استفاده میکنند و برای عموم نیز شناخته شده است، یا عدم دسترسی نابینایان ایران به حیوانات خانگی مانند سگهای آموزش دیده یکی دیگر از محدودیتهای آنان است. سگهایی که بسیاری از نابینایان در دنیا از آنها استفاده میکنند و بهترین راهنما برای این افراد هستند اما در ایران به دلیل فرهنگی در دسترس نابینایان قرار نمیگیرد. باید این را بدانیم که محدود کردن نابینایان هر روز بیش از گذشته آنان را از جامعه دور میکند.
آیا تحصیل نابینایان در این سالها در ایران تغییری کرده، آیا وضعیت تحصیل آنها بهتر از گذشته شده است؟
سرمدی: بالاترین آمار تحصیلکردگان معلول به نابینایان تعلق دارد. خداوند هوش سرشاری به نابینایان داده است.
تا چه اندازه آموزش میتواند زندگی نابینایان را متحول کند؟ مهمترین مانع بر سر راه آموزش و تحصیل نابینایان چیست؟ کف ترازوی نبود امکانات و مشکلات مالی بیشتر سنگینی میکند یا نبود انگیزه و همت؟
اعتماد: از گذشته مبلغ اندکی از سوی بهزیستی ماهانه به معلولان پرداخت میشود. در سالهای اخیر هم مجلس تصویب کرد که حداقل حقوق از کار افتادگی را پرداخت کند که یک فرد معلول با حمایت والدینش میتواند یک زندگی معقول و متوسط را داشته باشد اما تنها پول کافی نیست. اولین گام برای آنکه یک دختر یا پسر نابینا بتواند از یک زندگی عادی مثل یک فرد سالم برخوردار باشد این است که خواندن و نوشتن را از طریق لوح و قلم بیاموزد، خط بریل را یاد بگیرد، تحرک و جهتیابی را بیاموزد. نابینا میتواند با عصای سفیدش در خیابان راه برود و به مقصد برسد به شرط اینکه آموزش ببیند. باید به نابینایان زیبا لباس پوشیدن، غذاخوردن و آراستگی را آموزش داد.
تقاضای ما از والدین نابینایان این است که آنها را از کودکی در اختیار آموزگاران ما بگذارند، کلاسها رایگان است و در بیشتر موارد هزینه رفت و آمدشان را هم خودمان پرداخت میکنیم. به هر صورت آموزش رکن اصلی برای همه حتی افراد بینا است. یک فرد بینا هم تا آموزش نبیند چیزی نمیداند، حالا میخواهد در روستا زندگی کند یا در شهر. نابینا هم از این موضوع مستثنی نیست. امکانات برای آموزش نابینایان فراهم است ولی خانوادهها و خود نابینایان شرط اول در آموزش هستند. در اغلب موارد خود نابینایان و خانوادههایشان از آمدن و آموزش دیدن امتناع میکنند. موضوع دیگری که در آموزش نابینایان وجود دارد این است که سیستم آموزشی برای نابینایان به صورت مربی و هنرآموز است. برای آموزش نابینایان نمیتوان کلاسی 20 نفره تشکیل داد، حال کلاس آموزش قرائت قرآن باشد یا آموزش پیانو. بنابراین آموزش نابینایان زمانبر و سختتر از سایر معلولان است. همه سنگهای پیش پای معلولان را میتوان برداشت به شرطی که خودش و پدر و مادرش همت کنند. ما تعهد میکنیم که خط بریل را به هر دختر و پسر نابینایی که به موسسه عصای سفید بیاید آموزش دهیم و تا مقطع دکتری از او حمایت کنیم همانند آن کاری که برای بنفشه احمدی دختر افغان انجام دادیم. او دکتری گرفت، ازدواج کرد و به کابل بازگشت و در آنجا موسسهای شبیه عصای سفید تاسیس کرد ولی این کار همت پدر و مادر و تشویق و انگیزه دادن نابینا را میطلبد.
موسسه عصای سفید سعی کرده است تا مشکل کتب را برای نابینایان برطرف کند. سالها پیش دفتر ریاست جمهوری که کتابخانه ملی به آن وابسته است، مکانی را به عنوان پژوهشکده در اختیار عصای سفید قرار دادند. این پژوهشکده که به مسئولیت یک زن نابینای مطلق اداره میشود توانسته 10 هزار عنوان کتاب را به بریل تبدیل کند. هر نابینایی که بخواهد از این 10 هزار عنوان کتاب استفاده کند میتواند به این پژوهشکده مراجعه کند و یا سی دی بریل شده را دریافت کند.
شما از همت و انگیزه نابینایان سخن گفتید. جامعه چقدر این نابینا را برای حضور، فعالیت و تحصیل تشویق میکند؟ نگاه جامعه و برخورد جامعه با نابینایان در ایران چگونه است؟
اعتماد: جامعه با نابینا آشنا نیست. ما بیشتر به آنها و وضعیت و مشکلاتشان آشنا هستیم که آن هم برای تشویقشان کافی نیست. حمایت از نابینایان عشق و علاقه ماست. خوشحالی آنها ما را خوشحال میکند و تا آنجایی که میتوانیم از آنها حمایت میکنیم.
سرمدی: متاسفانه هنوز هم جامعه برخورد مناسب با نابینایان را نمیداند. هنوز هم افراد نمیدانند که باید وقتی به نابینایی میرسد سلام کنند، خودشان را معرفی کنند و از او بپرسند که کمک میخواد یا نه؟ اکثر مواقع میبینم که نابینایی در حال عبور از خیابان است و عابری که در حال گذر از کنار او است ناگهانی دستش را میگیرد و کشان کشان میبردش. صدا و سیما و تلویزیون ایران هم نابینایان را نادیده میگیرد. حداقل برنامهای برای ناشناوایان اختصاص داده میشود اما به همان اندازه برنامهای خاص برای نابینایان در تلویزیون ایران وجود ندارد. جامعه ما نابینا را روشندل میخواند. مگر نابینا تاریک دل است، چرا آنها را نابینا صدا نمیکنیم. چند شب پیش در یکی از سریالهای تلویزیون از واژه کور استفاده کرد و کسی به آن واکنشی نشان نداد. فرهنگ جامعه حتی برای احترام گذاشتن به نابینایان از عنوان و واژههای درست استفاده نمیکند. سینمای ایران در این سالها تنها یک فیلم رنگ خدا را درباره نابینایان به نمایش در آورد. مگر نمیشود درباره نابینایان فیلم ساخت. همین اواخر یک مستند ساز فیلمی از نابینایان موسسه عصای سفید ساخت که البته هنوز آن را به نمایش نگذاشته است. در این فیلم که درباره فهم نابینایان از رنگهاست میبینید که نابینایان داد زدن را سیاه میبینند، کامیون را دودی میبینند، روز شنبه را سبز و جمعه را تاریک میدانند. اما مگر چند فیلم ساز نابینایان را میبینند. خبر فوت یک نابینایان در مترو بسیار برای من دردناک بود. این یک هشدار است که خیابانها و معابرمان را رها نکنیم، هرچند که هنوز هم خیابانهایمان، ساختمانهای اداری، اتوبوس و مترو و ... را به حال خودمان رها کردهایم.
یکی از مشکلات نابینایان اشتغال است. اگر چه قانون استخدام معلولان تصویب شده و از امسال قرار است اجرایی شود اما آیا جامعه برای نابینایان شغلی دیگر به جز تلفنچی بودن را برگزیده است؟
سرمدی: هنوز هم بازار کار به نابینا به چشم یک فرد ناکارآمد مینگرد. وقتی یک فرد نابینا وارد یک اداره میشود مدت زمان زیادی طول میکشد تا کار را یاد بگیرد. به همان اندازه هم زمان باید بگذرد که مسئولان به توانمندیهای این افراد پیببرند و به آنها علاقهمند شوند. قطعا یک فرد نابینا به دلیل محدودیتی که در بینایی دارد دچار ضعفهایی خواهد بود اما باید حوصله کرد. اینها همه به هم پیوسته است. اشتغال مسئله اصلی نابینایان است. در این سالها امیدوارتر از گذشته شدهایم چرا که ارگانهایی مانند شهرداری جذب نیروی معلول و نابینا را افزایش دادهاند. با این حال اما این تعداد قابل توجه نیست و همچنان با مشکل اشتغال نابینایان روبهرو هستیم. برخی از نابینایان چند معلولیتی هستند یافتن کار برای آنها بسیار سخت است. ما لیستی از افرادی که توان اشتغال ندارند تهیه کردهایم و به اندازه وسعمان به صورت گردشی مبلغی را هر سه ماه یک بار به حساب این افراد واریز میکنیم. این کمک هزینه به غیر از کتاب، وسایل آموزشی است.
آیا از دولتمردان نیز برای اشتغال نابینایان درخواستی کردهاید؟
سرمدی: در رایزنیهایی که با آقای احمدینژاد داشتیم قول گرفتیم تا زمینه اشتغال 2 هزار نابینا را فراهم کند. بعد از مدتی این نامه به دست مدیر کل سازمان بهزیستی استان تهران رسید و پس از پیگیریهای ما او به شوخی گفت که چرا این نامه به دست ما رسیده است؟ به هر جهت این قول محقق نشد.
آیا نابینایان نیازمند آموزش مهارتهای عملی نیستند؟ بیشتر نابینایان در ایران به سمت علوم انسانی میروند آیا بازار کار از او استقبال میکند؟
سرمدی: چه دختر و چه پسر نابینا هر کجا که بداند میتواند نیاز مالیاش را برطرف کند، دنبال آن را میگیرد. آنها هم میخواهند زندگی کنند. من از سوی نابینایان این را قول میدهم که آنها تلاش خود را برای آموزش هر نوع مهارتی میکنند. اما کارخانهدارها، موسسات کوچک و بزرگ و هم موسسات و ادارات دولتی ما هنوز هیچ گونه اقدامی برای اشتغال نابینایان نکردهاند. یک موسسه به ما مراجعه نکرده و از ما نخواسته که یک فرد نابینا را به آنها معرفی کنیم. نابینایان مشکلات مالی بسیاری دارند و به شدت از این موضوع ناراحتند که نکند سایرین به آنها با چشم حقارت بنگرند و به آنها ترحم کنند.
با توجه به دیدی که از جامعه نسبت به نابینایان داریم آیا نگاه جامعه به زن نابینا همانند مرد نابینا است؟ آیا جامعه فرصتهایی که پیش پای مرد نابینا قرار میدهد پیش پای زنان نابینا هم همان را میگذارد؟
سرمدی: البته در جامعه مردسالاری ایران نابرابریهایی بین زن و مرد بینا وجود دارد و طبیعتا این موضوع درباره نابینایان نیز صدق میکند. اگر به عقب برگردیم دختران نابینا اغلب خانه نشین بودند و پسرها در جامعه فعالتر بودند. ولی این نگاه در حال تغییر است و حضور زنان نابینا نیز در جامعه بیشتر از قبل شده است. تعداد زیادی از گروه سرود موسسه عصای سفید را دختران نابینای تحصیل کرده تشکیل میدهند. با این حال اما هنوز هم دید جامعه به زنان نابینا در شان آنها نیست.
اعتماد: مریم حیدرزاده شاگرد ما در موسسه عصای سفید بود. امروز نه از صدای او استفاده میشود و نه از استعداد او و این باعث رنج ما است که چرا چنین دختری با چنین استعدادی در ایران خانهنشین شده است. با این حال شاید جامعه ما نیاز به زمان بیشتری دارد. زنان نابینا نسبت به مردان نابینا در محیط کاری ترس و هراس بیشتری برای امنیت دارند، با این حال دختران نابینای ما این ترس را به جان میخرند.
آیا زنان نابینا در ایران به اندازه مردان نابینا از امنیت برخوردارند؟
اعتماد: مسلما امنیت زنان نابینا کمتر از مردان نابینا است. کما اینکه امنیت برای زنان بینا در ایران کمتر از مردان است و این ترس از امنیت دختران را مجبور به خانه نشینی میکند. در برخی از نقاط و روستاهای ایران دختران نابینا جرات بیرون آمدن از خانه در شب را ندارد. این قانون است که میتواند این مسائل را برای نابینایان برطرف کند.
سرمدی: ما چندین جلسه به مجلس رفتیم و در بخشهای مختلف قانون حمایت از معلولان که به نابینایان مربوط بود نظرات کارشناسی دادیم. گرچه در این قانون درباره نابینایان کلیگویی شده اما آن را به فال نیک میگیریم. امیدواریم که این قانون عملیتر و مانوستر شود.
در زمینه ازدواج نابینایان چه کردهاید؟
سرمدی: اساسنامه موسس آموزش و توان بخشی است اما امور حمایتی را نیز در بر میگیریم. اگرچه ازدواج نابینایان به صراحت در اساسنامه نوشته نشده ولی در بخشهای مختلف در این زمینه فعالیت کردهایم.
اعتماد: در سالهای قبل تسهیلات برای ازدواج نابینایان در نظر میگرفتیم. در سالهای گذشته فردی بود که جهیزیه را به قیمت کارخانه به ما میفروخت. امروز هم اگرچه دست تنگتری داریم ولی اگر کسی بخواهد جهزیه را برای او فراهم میکنیم.
سرمدی: یکی از مراکزی که نابینایان را به یکدیگر پیوند میدهد همین مراکز آموزشی است. ما علاقه آنها را به ازدواج و تشکیل خانواده به شکلهای مختلفی میبینیم. من لمس میکنم که چقدر دلشان میخواهد از تنهایی در بیایند ولی مشکلات مختلفی بر سر راه آنها وجود دارد. جامعه باید نگاه خود را به دختر و پسر نابینا تغییر دهد. ژ
فارغ از مشکلاتی که در ایران پیش روی نابینایان وجود دارد، فکر میکنم موسسات و انجمنهایی که برای بهبود وضعیت آنها تلاش میکنند نیز درگیر مشکلات فراوانی هستند. عصای سفید با چه مشکلاتی روبهرو است؟
سرمدی: اولین مشکل ما مشکل مکان است. ما ساختمان در تملک خود نداریم و اتاقهای بیشتری را میطلبیم. ما حاظریم که ملکی به ما تعلق گیرد و در ازای آن، ملک را به نام شخص یا مرکز وقف شود. ما میتوانیم در یک روز 10 کلاس برگزار کنیم ولی به خاطر کوچکی مکان مجبوریم آن را به هفتهای یک یا دو روز محدود کنیم.
اعتماد:ما به سازمان بهزیستی اجاره میدهیم. حتی میخواستند ما را از این مکان بیرون کنند ولی چون موسسه را میشناختند اجاره را تمدید کردند. من یک قرآن خطی موروثی دارم که تمام صفحاتش با آب طلا است و براساس گفته دارالقرآن به احتمال زیاد استاد کار یک ایرانی به نام فقیر محمود است. من حاضرم این قرآن را به دولت بدهم تا یک مکان را نه به نام خودم یا خانوادهام بلکه به نام نابینایان و عصای سفید به ما بدهند.
42235
نظر شما