۰ نفر
۱۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۶:۲۶

آن چه از وقایع,اخبار و تحلیل درباره ی مصر نوشته می شود عمدتا بازتاب دهنده ی اخبارداخلی و بین المللی یک طرف منازعه است و کمتر به تبیین رفتارهای فردی و شخصیتی حسنی مبارک به عنوان یک اقتدارگرای کامل و مطلق از منظر تئوری های انقلاب پرداخته شده است.

آن چه از وقایع,اخبار و تحلیل درباره ی مصر نوشته می شود عمدتا بازتاب دهنده ی اخبارداخلی و بین المللی یک طرف منازعه است و کمتر به تبیین رفتارهای فردی و شخصیتی حسنی مبارک به عنوان یک اقتدارگرای کامل و مطلق از منظر تئوری های انقلاب پرداخته شده است.

درچارچوب تئوری های انقلاب حرکت مردم مصر در قالب قیام های مردمی از شورش های سنتی برای غذا و نان که سابقه ی قبلی در بین اعراب دارد,تا اعتصاب های سنتی مدرن را دربرمی گیرد و این مدل  فعلی بیشتر به شورش های شهری شباهت دارد که نارضایتی های مبتنی بر بیکاری و شبه بیکاری ,خشونت دولتی افراطی و دولتی متمرکز برای سرکوب با حمایت ایالات متحده و اروپا در اجرای وکالت برای پیش قراولی در منطقه ی عربی برای  خوب رفتارکردن در قبال اسراییل همراه شده و مضافا اینکه ادبیات خودسوزی و انقلاب جوانان و بیکاران را نیز باید به عرصه تبیین وقایع مصر وارد کرد.در این نوع قیام مردم مصر تطبیق آن با رفتار بن علی در تونس و شناخت سیاسی رفتار حسنی مبارک در بخشی از قضایای مواجهه با مردم پدیده ی جالب توجهی برای مطالعه است.در روزهای آغازین حسنی مبارک با رفتاری شتابزده الگوی سرکوب خشن با قوه قهریه پلیس و ارتش را آزمود اما نکته ای که روزهای بعد جریان را هیجان آمیز کرد, ایجاد طبقه ای است که در ادبیات سیاسی به ضد انقلاب معروف است که با حمایت اعراب بدوی و کارگران شترسواری شکل گرفت که با اخذ حمایت های مادی به میدان تحریر ورود یافتند.البته اینکه جریان فعلی در مصر مصداق انقلاب سراسری هست یا نیست, نیز محل مناقشه است,زیرا برخی تحلیل گران ماهیت حرکت را شورش همه طبقات به ویژه جوانان و عامه مردم در چارچوب ساختار قانون اساسی فعلی و تنها مخالفت با شخص مبارک تلقی می کنند و آن را فاقد شرایط انقلاب به معنای کلاسیک می دانند که به تغییر همه ی ساختارها ی زیربنایی بیاندیشد و لذا آن را حرکتی کلی و روبنایی جهت طرد طبقه حاکم وفاسد تلقی می کنند, زیرا این حرکت نه رهبری و نه سازماندهی دارد و معلوم نیست نوع نخبگانی که سرانجام بر قدرت بنشینند از کدام طبقه باشند و ماهیت چه نوع حکمرانی را مد نظر داشته باشتند.اما در شرایط فعلی رفتار شناسی حسنی مبارک درحداقل 7 روز بعدی بحران سیاسی معطوف به شکل دهی جریان ضد انقلاب یا ضد قیام متمرکز شده است.اگر به شکل کلان اصطلاح ضد انقلاب را  به خط مشی مبتنی بر تلاش برای واژگونی انقلاب از نطفه تا شکل گیری کامل بدانیم که سابقه تاریخی هم دارد,مبارک این روزها مجال اندیشه درباره راه های مختلف مبارزه با جنبش مردمی را یافته و در اقداماتش آن ها را به مرحله اجرا گذاشته است.به قول فرد هالیدی مانند هر منازعه ی دیگر نتیجه تلاش های ضدانقلابی از پیش تعیین شده نیست و نمونه های فراوانی از شکست انقلاب ها یا شورش ها وجود دارد.لذا استراتژی مبارک لااقل علبرغم ناتوانی های فعلیش , تعدیل مطالبات مردمی بوده است.اولین گام او رودرو قراردادن مردم در مقابل یکدیگر,دومین کارش, با هدف خنثی سازی خشونت افراطی تظاهرکنندگان,کاهش تدابیر پلیسی و امنیتی و ارتشی و کاهش ساعات منع عبور و مرور و سومین و چهارمین اقدامش استعفای خود و مقامات بلندپایه  از حزب و به جریان انداختن روال اداری امور تجاری و بانکی روزمره  بود.لذا می توان انتظار داشت در گام های بعدی معرفی برخی عناصر فاسد فعلی و قبلی به عنوان قربانی به پیشگاه مردم و اصرار بر برخی تغییرات از جمله انتصابات از طریق ورود گردش نخبگان و مذاکره با اپوزیسیون و حرکت به سمت دولت انتقالی با ماندن در مصر باشد.مبارک گفته است تا انتخابات بعدی قدرت را رها نمی کند و لذا روندی فرسایشی را برای بی اثر سازی مطالبات مردم شروع کرده است که چارچوب رفتاری وی از تصمیم گیری فردی تا استفاده از بوروکراسی حاکم را در برگرفته است.گرچه سرانجام مبارک رفتنی است ,اما چارچوب های شکل گیری این تحولات از تونس تا مصر و یمن واردن حاوی درس هایی برای دیکتاتورهای منطقه است تا تاکتیک های مختلف ماندن بر سر قدرت را بیازمایند,چون فردی مانند بن علی به سرعت فرار می کند,فردی مانند علی عبدالله صالح در یمن دوره ی تصدی خود را آخرین دوره اعلام می کند و در مجموع البته به مرور با استفاده ابزاری آنان از اصلاحات خرد و کلان, برکندنشان از قدرت برای مردم دشوارترمی گردد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 128336

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 13 =