یزدان سلحشور

یک- دیگر عادت کرده‌ایم به استعاره‌های حاتمی‌کیا و عادت، البته به معنای پذیرش و قبول نیست.

در ذهن مرور کنیم و ببینیم کدام فیلم‌های حاتمی‌کیا هنوز در حافظه جمعی به یادگار مانده؟ آیا آن فیلم‌هایی است که استعاره را با خود همراه داشتند به عنوان حاصل ماجرا یا آن‌هایی که استعاره پیش از ماجرا و شکل‌گیری‌اش در ذهن ما کارت شناسایی‌اش را نشان‌مان داده است؟

فیلم «گزارش یک جشن» از جنس دوم است یعنی به کمک آن استعاره است که باید بفهمیم دنیای ساخته شده یا نشده در فیلم، قرار است مخاطب را وارد چه «فضا»یی کند. فرض کنیم «استعاره سیاسی حامی این فیلم» از آن گرفته شود چه اتفاقی برایش می‌افتد؟

حاتمی‌کیا فیلمساز خوبی است فیلمساز خاطره‌سازی است اما هر چند وقت به چند وقت دلش هوایی می‌شود؛ هوایی استعاره‌سازی می‌شود ؛ استعاره‌ای که مال فیلم و جهان آن نیست مال ذهن فیلمساز است که پیش از قصه و حتی ایده، در ذهنش متولد می‌شود یعنی فیلمساز اول فکر می‌کند که «یک استعاره دارم که یک ایده لازم دارد برای شروع ماجرا».

ممکن است خیلی‌ها در این مملکت عاشق این شیوه سینماگری باشند اما حتی همان‌ها هم این فیلم‌ها را زود از یاد می‌برند ؛ خب، مثل مُد است با سر و دست شکستن به بازار می‌آید و فصلش که تمام می‌شود ، گذاشته می‌شود دَرِ کوچه چون اهمیتش زمانی است نه فرازمانی و متاسفانه حتی توانایی ارجاع تقویمی برای مرور تاریخی یک واقعه را هم ندارد چون استعاره محدود می‌شود به درک «این زمانی» و از شکل‌گیری تام و تمام واقعیت پیش‌گیری می‌کند و از این جهت حتی فاقد نقش تاثیرگذاری مثبت بر وقایع همزمان خود است. [قدیم‌ها به چنین نقشی می‌گفتند: ارتجاعی!]

دو- «کوچه ملی» ساخته مهرشاد کارخانی فیلم خوبی نیست گرچه موفق است در یادآوری یک دوره تأثیرگذار از سینمای ایران؛ با این همه برای رسیدن به این یادآوری نه «بهانه» روایت خوبی دارد نه « انگیزه» روایت موفقی و این قصه کوتاه هم متناسب است با یک فیلم 10 دقیقه‌ای و کشش یک فیلم بلند را ندارد.

سه- «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی هم یک فیلم آیینی درجه یک است هم یک ملودرام درجه یک و هم یک گزارش اجتماعی درجه یک و هم دارای همه صفت‌های درجه یکی که معمولا در ارتباط با یک فیلم موفق به ذهن منتقد می‌رسد.

«سینمای بومی... سینمای بومی» که چند دهه می‌گفتیم یعنی همین. اگر می خواهیم تهران اواخر دههِ 80 را ببینیم همین جاست اگر می‌خواهیم روزگار طبقه متوسط ایران را ببینیم همین جاست اگر می‌خواهیم جنگ میان طبقه زیرمتوسط را با طبقه متوسط را هم ببینیم همین جاست.

عموم فیلم‌های ما این چیزها را کم دارند وحتی پختگی فیلمنامه‌ای این فیلم یا تسلط بر اجرا و امضای ایرانی را. فرهادی یک پدیده است در این سینما و امیدوارم دستی دستی مثل سیمین راهی کانادایش نکنیم!

54

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 129778

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۸:۰۱ - ۱۳۸۹/۱۱/۲۳
    0 0
    مرسی نقد خوبی بود!