مرد جوان که در جنایتی، پدر و نامادری‌اش را هدف شلیک‌های مرگبار قرار داده بود، با انتقال از بیمارستان به دادسرای جنایی تهران، جزئیات جنایت‌ها را تشریح کرد.

روزنامه ایران در این باره نوشت:
علی- 35 ساله- که به علت اصابت گلوله به سختی راه می‌رفت، صبح دیروز پس از انتقال به شعبه هفتم دادسرا، از سوی بازپرس محمد شهریاری تحت بازجویی قرار گرفت.

وی گفت: حدود 12 سال قبل مادرم به خاطر بدرفتاری‌ها و اخلاق تند پدرم طلاق گرفت و من و سه خواهرم زندگی با مادر را انتخاب کردیم. در این سال‌ها کم و بیش از پدر خبر داشتیم و می‌دانستیم با زنی به نام «سکینه» ازدواج کرده است. طی چند سال آنها صاحب سه پسر شدند و در خانه‌ای روستایی در حوالی بومهن- شرق تهران- زندگی می‌کردند.

یک سال قبل با دختری ازدواج کردم که پس از مدتی فهمیدم هیچ علاقه‌ای به من ندارد. همین موضوع تأثیر بدی در ذهن و روحم گذاشت. وقتی قرار شد از یکدیگر جدا شویم، او مهریه‌اش را خواست که به اجبار تمام 114 سکه را پرداختم اما به همین خاطر و بروز مشکلات مالی، گرفتار بیماری افسردگی شده و حدود 8 ماه تحت درمان بودم. در این مدت کارم را نیز از دست دادم.

پدرم وقتی متوجه بیماری و وخامت حالم شد، از من خواست نزد او بروم تا در محیط آرام روستا استراحت کنم اما فقط چند هفته‌ای آرامش داشتم چرا که پدرم فردی عصبی و تندخو بود و دائم با من و همسر و فرزندانش درگیر می‌شد و تا حد مرگ آنها را کتک می‌زد. روز حادثه نیز تفنگ بادی‌ام را برداشتم تا به شکار کبک و خرگوش بروم. وقتی غروب از شکار برگشتم، پدرم را عصبی دیدم. بعد هم او بر سر موضوع بی‌اهمیتی شروع به فحاشی کرد و با داسی که جلوی دستش بود، به طرفم حمله کرد. من هم تفنگی را که دستم بود، به طرفش نشانه گرفتم. وقتی هم به طرفم حمله کرد، شلیک کردم که ساچمه‌ها به صورتش خورد و خون همه جا را گرفت.

نامادری‌ام با دیدن این صحنه، با چوبدستی به طرفم حمله کرد که با قنداق تفنگ ضربه‌ای به سرش کوبیدم اما ناگهان تیری شلیک شد و به پای راستم خورد و مجروح شدم. بعد از آن دیگر کنترلی بر رفتارم نداشته و سکینه را هم کشتم. در تمام این مدت برادر 10 ساله‌ام محمد و دو برادر کوچک‌ترم نیز شاهد ماجرا بودند. البته باید بگویم من قاتل نیستم و تمام این اتفاقات آنقدر به سرعت رخ داد که خودم هم گیج شده بودم. اگر من قاتل و جنایتکار بودم، می‌توانستم آن سه کودک بی‌گناه را نیز بکشم تا کسی شاهد ماجرا نباشد اما این کار را نکردم و تا عصر روز بعد- پنجشنبه- نیز در خانه ماندم و مراقب بچه‌ها بودم.

20 کیسه سیمان و گوسفندانی را هم که فروختم، سهم خودم بود. آنها را با پول خودم خریده بودم چرا که می‌خواستم به بیمارستان بروم و پایم را درمان کنم؛ پس به پول نیاز داشتم. به همین خاطر آنها را فروختم و به بیمارستان رفتم اما چند ساعت بعد دستگیر شدم.

متهم درباره علت سوزاندن و دفن اجساد گفت: نمی‌خواستم اجساد را همان جا جلوی چشم بچه‌ها رها کنم. بنابراین پشت حیاط خانه گودال بزرگی حفر کرده و اجساد را همراه چند جلد کتاب، یک صندلی چوبی و مقداری کاه در گودال انداخته و آتش زدم.

بازپرس در پایان جلسه برای چندمین بار از متهم خواست انگیزه اصلی جنایت هولناک را بیان کند اما او با اصرار بر این که هیچ اختلافی با پدر و نامادری‌اش نداشته، گفت: این ماجرا فقط یک حادثه بود و اتفاقی رخ داد.

بدین ترتیب متهم با قرار بازداشت موقت برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

گفتنی است، خبر این جنایت خونین شامگاه چهارشنبه- 27 بهمن- از طریق تماس تلفنی پسر 10 ساله خانواده به دایی‌اش در شهرستان سیرجان اعلام شد. این مرد نیز پس از تماس با مأموران پلیس تهران کمک خواست. بدین ترتیب مأموران کلانتری بومهن راهی محل جنایت شده و اجساد قربانیان را کشف کردند.
56181

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 133118

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =