بسم الله الرحمن الرحیم. انالله و انا الیه راجعون
درگذشت اسفبار و غمانگیز استاد فقید، علامه محمدرضا حکیمی به سوگ نشستهایم. از خداوند متعال در این مصیبت صبر و شکیبایی را خواستاریم. آری محمدرضا حکیمی یک تن بود اما از شمار دو دیدگان ولیکن از شمار خرد هزاران بیش.
حقیقتا این سخن که از معصوم نقل کردهاند که اگر عالمی از دست برود رخنهای در عالم اسلام پدید میآید که چیزی جای آن را نمیگیرد، باید بگوییم با مرگ استاد فرزانه محمدرضا حکیمی چنین حقیقتی تحقق پیدا کردهاست.
محمدرضا حکیمی یک دنیا عشق و علاقه بود در مکتب خونین تشیع و تمام تلاش خویش را در راه اعتلای کلمهی حق در پرتو مکتب تشیع به کار برد. یک لحظه از جهاد در این مسیر کوتاهی نکرد و از گفتارش و نوشتارش و ارتباطاتش، تمام در راه برافراشتن پرچم خونین تشیع بر فراز قلهی این مکتب بود. آنچه که گفت از دوران جوانی و آنچه که نوشت در این روزگاران پیری، همه و همه در راستای اعتلای مکتب حق بود.
رای از بین بردن فقر و تهیدستی در جامعهی اسلامی بود. دلی سوخته داشت همواره در تهیدستی تهیدستان و تلاش او برای برقراری عدالت در جامعه. میتوان گفت که تمام تلاش محمدرضا حکیمی اعتلای کلمهی اسلام، اعتلای شخصیت مسلمانان و انسانیت انسانها و از بین بردن فقر و برقراری عدالت در جامعه بود. از آنچه که گفت در آن روزگاران بسیار تاریک طاغوت و سرودی را آنچنان آغاز کرد، به نام سرود جهشها که شد سرود فرزندان انقلابی این انقلاب در سراسر دوران مبارزاتی خویش.
آوای روزها را پدید آورد که آوای دل انسانهای سوخته و انقلابی بود. آری او عالمی ارزشمند و فقیدی دانشمند بود و دانشمندی که استادان او به او عشق میورزیدند. مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی او را نه چون فرزند خود، همچون یک فردی که به او عشق میورزید بدو نگاه میکرد. آیتالله سیدمحمد هادی میلانی فقیه بزرگوار و مرجع تقلید به او به عنوان کسی که آیندهای بس درخشان دارد همواره به او را مینگریست و او را بزرگ میداشت و احترامش میکرد.
در دنیای ادب و ادبیات، ادیب نیشابوری، او را آنچنان میستود که میگفت حکیمی جوان همچون یک مُتِنَبی است، مُتِنَبی جوان، شاعری برجسته. همهی فرزانگانی که دوست او بودند، از بزرگان حوزه و بزرگان دانشگاه همواره او را میستودند، با آن عشق و علاقهای که داشت جداً همواره در صدد تحقق حماسهای بود که در امتداد حماسهی تشیع جریان پیدا بکند.
در فکر آن بود که این پرچم را بر قلهی حماسهی تشیع برافرازد که همواره حماسهی جاوید، پایدار و استوار است. جدا نمیتوان در یک سخن کوتاه از ارزشهایی که حکیمی داشت و ارزشهایی که پدید آورد سخن گفت. باید در فرصتی بسیار طولانی، بتوانیم بنشینیم از آغاز زندگی و جریانات به دستآوردن علم و دانش و تلاشش در راه کسب علم و دانش در طول مدت دو دهه و بعد از آن، آمدن به مرکز ایران یعنی تهران و تلاش و کوشش در ابعاد مختلف علمی و فکری سخن بگوییم.
او کسی بود که با نوشتههای گوناگونی که داشت دل بسیاری که از انسانهای عالم و فرزانه را شاد میساخت که جای این نوشتهها خالی بود و اکنون پدید آمدهاست. او با تعریفی از جامعهی علمی حوزههای علمیهی آن روزگاران مردی چون علامهی امینی، مردی چون علامه آیتالله شیخ آقابزرگ تهرانی و بزرگانی دیگر که در راه نشر معارف و عظمت مکتب تشیع تلاش کردهبود، همواره میکوشید و میخواست معرفی کند و لذا آثار او از مرز ۵۰ کتاب گذشت. مهمترین اثر او که آفرید کتاب «الحیاة» بود که با همکاری برادرانش شیخ محمد حکیمی و شیخ علی حکیمی هم که شیخ علی حکیمی نیز چندی پیش، به رحمت ایزدی پیوست و دوستدارانش را غمگین ساخت، در دوازده مُجلد پدید آوردهاست.
آری این کتاب ارزشمند به تعبیر ظریفی کار اسلام را با همه یکسره کرد در این اثر پرارج تلاش و کوشش آن است که بفهماند به جامعه و بشریت که آری اسلام، قرآن و سنتش، در راه اعتلای زندگی مادی و معنوی انسان تلاش میکند و میکوشد و برنامه دارد و تهییج و ترغیب میکند انسانها را که در این مسیر بکوشند.
آری، در عصر غیبت امام زمان او معتقد بود که میتوان جامعهی بشری را، یا حداقل جامعهی اسلامی را، یا حداقل جامعهی شیعی را، از برکات این مکتب در پرتوی این مکتب عدالت اجتماعی شایستهای را برقرار کرد و لذا همواره توصیهاش به همهی مسئولان آن بود که در راه عدالت بکوشند. او عدالت محور بود با آن بیان شورانگیزش و با آن نثر فاخری که یکی از نثرهای زیبای معاصر ماست و فاخر و ارجمند است تلاش کرد هم به زبان عربی و هم به زبان فارسی به ویژه در زبان فارسی کوشش کرد که بتواند چنین آرزویی را محقق سازد.
آرزوی برقراری عدالت همهجانبه در زندگی انسانها. جداً دلش میتپید برای همه. او یک زندگی زاهدانهای را برای خود انتخاب کرد که انصافا میتوان گفت زاهدانه به معنای واقعی کلمه بود نه تعریفی بیجا باشد. زندگیای که در حداقل امکانات مادی به سر برد و عمری را با این چنین زندگیای سپری ساخت و خداوند متعال به او روحیهای دادهبود که بتواند این چنین زندگی را تحمل کند و بتواند حداقل سرمشق کسانی باشد که تلاش میکنند که دین را به جامعه معرفی کنند و نگاه به آیندهی این مکتب داشته باشند.
روح او شاد باد. او همواره به خراسان که علیبن موسیالرضا، شمس الشموس در آن به خاک سپرده شدهاست نه، خورشید تابناک وجودش در آن سرزمین میدرخشد به خراسان میبالید و به خراسانیان، عالمانش، برجستگانش، فاضلانش، ادیبانش، نویسندگانش، خطیبانش همواره تلاش او بر آن بود که خراسان را به جهانیان معرفی کند و به آنان بشناساند. نوشتههای او همواره در دست جوانان و حتی سالخوردگان درسآموز بود و برای همه نیز راهگشا.
روحش شاد باد. در جوار علیبنموسیالرضا غرقهی رحمت باد. بیشک او مهمانی است برای ائمهی خدا. امشب اولین شب به خاک سپردن او خواهد بود؛ تغمده الله برحمته الواسعة.
* نماینده ولی فقیه در سازمان هلال احمر
نظر شما