۰ نفر
۱۷ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۳۱

سیدعماد قرشی را از جشنواره‌های گوناگون طنز می‌شناسم. در هر جشنواره‌ای که داور بودم همیشه با یک خیل مطلب مرتب و منظم و تایپ شده مواجه می‌شدم که معلوم بود نوشته یک نفر است.

او هنوز هم با همان نظم و ترتیب می‌نویسد. نام داستان را بنده (شهرام شکیبا) تغییر داده‌ام.

***
درویش لابلای میزهای فست‌فود چرخید. نشست روی صندلی و کلاهش را گذشت روی میز.

جوانک گارسن بالای سرش حاضر شد. سرفه‌ای کرد... .

درویش به طرف صدا چرخید.

- درویش: سلام جوون.

- گارسن: در خدمتیم درویش!

- درویش: هادداگ‌ تنوری با سس خردل و دلستر؛ یه سالاد مکزیکی‌ هم می‌خوام. یاعلی.

- گارسن: روی چشم. تا پنج‌دقیقه دیگه حاضره!

- درویش: حق یارت!

سفارش حاضر شد. گارسن از پشت پیشخوان، زیر چشمی درویش را نگاه می‌کرد. درویش اما آرام ساندویچ می‌خورد، سرش خم بود و ریش‌های سفیدش تا میز می‌رسید.... دلستر که تمام شد یاعلی‌مددی گفت و بلند شد.

- درویش: علی مهمون سفرت جوون!

از مغازه بیرون رفت. جوان دوید دنبالش.

- گارسن: درویش شرمنده مرامت. یادت رفت حساب کنی. البته ناقابله!

درویش دستی بر سر جوان کشید.

- درویش: (آرام) ندارم. پول ندارم. مهر علی از دلت بیرون نره. بگو یاعلی!

جوان رفتن درویش و موهایش که در باد می‌لرزیدند را تماشا کرد و از ته دل خندید!

28/242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 166834

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۵:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۷
    3 0
    درویش مرامت رو عشقه...
  • بدون نام IR ۰۷:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
    2 0
    مرام علی مهم تره درویش! مرام علی از یادت نره.