۰ نفر
۲۹ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۹

...قیمت اجناس ندیدی هنوز / طعم گرانی نچشیدی هنوز/ بیش مگو یاوه، مزن حرفِ زن/ در حد یارانۀ خود حرف زن!

قصّه شنیدم که جوانی عَزَب

از مرض عشق شبی کرد تب

در دل خود کرد کمی جستجو

یافت در آن مهر یکی ماهرو ‏

 

 

دید که کار دلش از کف شده‏

بهرۀ او رنج مضاعف شده

باخته یکجا همه سرمایه را

فتنه شده دختر همسایه را

 

 

رفت و به گوش پدر آواز داد

شرح غم انگیزی از آن راز داد:

‏«کای پدر آشفته و شیدا شدم

عاشق یک دختر زیبا شدم

 

 

چون بدهم شرح ز حالات او

عاجزم از وصف کمالات او

از مه خود می دهمت آگهی

ترم نُه است آن مهِ دانشگهی‏

 

 

گرچه پی مدرک مامایی است‏

‏«در همه کاریش توانایی است»!

شاعر و خطاط و ترومپت نواز

کوزه گر و گچبر و گلگیر ساز!‏

 

 

صاحب شش قطعه مدال جودو‏

‏«خاله شکردونه» ی کانال دو!‏

بیشتر از این چه بگویم پدر؟

عاشق دلخسته ی اویم پدر!‏

 

 

وقت ز کف می رود و گشته دیر

لطف کن از بهر من او را بگیر!»

گفت پدر:« کای پسر خامدست

ای زده بر دامن اوهام، دست

 

 

ای که تبت رد شده حال از چهل

این تب و تاب از سر پوکت بهل!‏

عشق چه و کشک چه، ای نوجوان!‏

خربزه آب است، بکن فکر نان

 

 

مگذر از این بادیۀ پرخطر

الحذر از عشق بُتان الحذر!

نیست تو را خانه و ماشین و کار‏

دختر کس را چه شوی خواستگار؟

 

 

چون شوی از مشکل مسکن رها؟

این تو و این رهن و اجاره بها!‏

ای که شدی بر نگهی مبتلا

یک نظر انداز به نرخ طلا

 

 

قیمت اجناس ندیدی هنوز

طعم گرانی نچشیدی هنوز

بیش مگو یاوه، مزن حرفِ زن

در حد یارانۀ خود حرف زن!‏

 

 

سفره ی خالی چو ببینی عیان

عشق خودت را ننمایی بیان...»‏

بسکه از انواع بلا کرد یاد

رعشه بر اندام پسر اوفتاد

 

 

نعره زد و رو به خیابان نهاد

روز دگر سر به بیابان نهاد

حال نشسته ست توی خاک و خُل

ای پدر عشق بسوزد به کُل!‏
 

 

 

به نقل از وبلاگ سعید سلیمان پور ارومی

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 221596

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 17
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۵:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    82 0
    ممنون از شعر زیباتون
  • m IR ۱۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    77 1
    خیلی جالب بود. ممنون
  • بدون نام TR ۱۶:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    60 2
    خیلی دردناک بود. :(
  • بدون نام IR ۱۷:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    60 0
    زیبا بود و تلخ.
  • بدون نام IR ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    53 1
    ایول دمت گرم
  • بدون نام IR ۱۷:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    52 2
    عالی بود.مرسی خبر آنلاین
  • بدون نام IR ۱۸:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    38 1
    عالی بود -زیبا ولی تلخ
  • مریم IR ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۹
    39 0
    هم شیرین هم تلخ
  • جواد IR ۰۸:۴۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۰
    20 43
    شعر جالبی بود اما... وقتی خداوند خودش ضامن به سرانجام رسوندن امر ازدواجه ، چرا باید جوونارو از گرونی و مسکن و طلا و .... بترسونیم. کسی بزرگتر از خدا سراغ دارین که بهتون تضمین بده همه مشکلات رو حل میکنه؟! ناگفته نمونه من خودم الان با داشتن فقط 5 میلیون تومان در همین تهران، در دوران عقد به سر می برم و به کمک خداوند متعال ایمان دارم.
    • حسین IR ۱۲:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۰
      13 1
      چرا نباید ترسوند از قیمت طلا و خونه و . . . ؟؟؟ فکر میکنین این آمار طلاق واسه سرگرمی نداشتنه یا نون و آب نداشتن و بدبختیای دیگه ؟؟؟؟
    • حسین IR ۱۲:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۰
      8 1
      اولا تبریک میگم و بعد اینکه اگر ازدواجتون واقعا برای رضای خدا بوده خدا کمکتون میکنه. به هر ترتیب ایمان به خدا و امر اون باعث رسیدن به هدف میشه ولی بدون که راه رسیدن به هدف را خدا جلوی پاتون قرار میده و شما برای دیدن اون نیاز به فکر کردن و استفاده از روش های علمی دارید وگرنه خیلی سخت هست که ببینید. ایمانتون و فکر و تلاش را در شرایط سخت از دست ندید که موفق می شوید.
    • مرتضی IR ۱۳:۰۹ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
      5 0
      در بزرگی و کریمی خدا هیچ شکی نیست. اما شما با این فکر، همه گرانی ها و فشارهای زندگی که مردم دارن تحمل میکنند رو رد میکنید. به نظر من این یه فکر مسموم هستش که تلاش و البته اعتراض به بی عدالتی و بی کفایتی مسئولان رو نفی میکنه...
  • بدون نام US ۰۹:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۰
    26 0
    یه دونه ای
  • زرشک IR ۱۷:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۰
    16 1
    جواد خیلی پرتی داداش از شعر تلخ اما سراسر حقیقتتون سپاس
  • لیلا IR ۱۴:۳۵ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۱
    5 0
    احسنت ... بسیار زیبا درد جوونها رو بیان کرده . مرحبا
  • وحید زندی فخر(رباعی سرا) DE ۱۶:۵۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۳۱
    10 0
    دختر تو چه هستی سرطان یا طاعون؟ خرجت زده از حد توانم بیرون من پول لباس زیر را کم دارم تو حلقه ی عقد دیده ای ده میلیون؟ وحید زندی فخر
  • مرتضی IR ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۴/۰۲
    6 0
    تلخ و شیرین