شاید چند سال پیش، یا حتی چند ماه پیش بود تعجب میکردیم اگر میشنیدیم که وسط تصویب لایحه، رئیسجمهور به مجلس رفته است و به زبان بیزبانی گفته است که اصلاً خر ما از کرگی دم نداشته، کلاً بیخیال ماجرا شوید. حق با شماست. چه جای تعجب؟ برای دولت شگفتیساز و برای مردانی که پشتسر هم شگفتی میآفرینند، چنین کاری تعجبآور نیست. ده پله از این بالاتر هم اگر رئیسجمهور کاری بکند، یا حرفی بزند، جای تعجب نیست؛ اما جای تأمل است. چرا؟
اینکه مجلس چه کرده و چه دستی توی طرح برده و اینکه رئیسجمهور چرا یکباره - وسط روز- سر ماشینش را کج کرده و سر از بهارستان درآورده و از اینها مهمتر اینکه دعوا سر چیست و چقدر سیاسی است و چقدر اقتصادی، سؤالات مهمی هستند که احتمالاً توی صفحات دیگر همین روزنامه دربارهاش خواهند نوشت، اما فعلاً در این مجال چیزی که مهم است این است که از این نوع رفتار رئیسجمهور چه معنایی را میتوان استنباط کرد؟ آیا این رفتار، در مدیریت سیاسی مسبوق به سابقه است؟ آیا دولتهای دیگر هم برای به کرسی نشاندن حرفشان، رؤسای خود را وادار به خلق چنین سورپرایزهایی میکنند؟ اینجا انتهای ماجرا نیست. ندیده به شما قول میدهم که از این برگهای خلاف آمد عادت، همچنان در آستین دارد و به تناوب رو خواهد کرد. اما چرا؟ آیا بیسورپرایز نمیشود کار ملت را راه انداخت.
دیروز رئیسجمهور از شیر و دارو و یارانههایی از این دست سخن گفت. قبلترش هم در مشهد، در مقابل مردم، بحث کود شیمیایی را به میان کشیده بود. عوامی مثل من اگر پای تلویزیون نشسته باشد و این حرفها را بشنود، چنین استنباط میکند که مجلسیها - و بعضی از مخالفان دیگر طرح- دنبال این هستند که همچنان مردم توی صف یک کیلومتری شیر بایستند و روستاییان پدر صاحب بچهشان دربیاید اگر بخواهند دوگونی کود شیمیایی بگیرند. آیا واقعاً موضوع همین است؟ آیا دعوا بر سر این سوبسیدهای نقدی و جنسی است که یکی میخواهد بدهد و دیگری میخواهد حذف کند؟
بر سر موضوع اصلی خودمان برگردیم. چیزی که من از این قضایا سردرمیآورم این است که یک جای کار دموکراسی ما ایراد دارد. ایراد اساسی هم دارد. رئیسجمهور اگر نماینده یک حزب قدرتمند سیاسی بود، قطعاً توی حزب، از طرف بزرگان حزب مورد بازخواست قرار میگرفت و مجلس هم اگر برایند رفتار حزبی بود به راحتی میدانست که چه تعاملی باید با دولت داشته باشد. اما وقتی احزاب قدرتمند و تأثیرگذار غایب باشند و وقتی مدیریت سیاسی کشور منتزع از مشارکتهای حزبی باشد، طبیعی است که رقابتی پیش میآید که برندهاش همان کسی است که - ولو در ظاهر- ابتکار عمل را به دست میگیرد.
واقعبین اگر باشیم، میدانیم که فعلاً ابتکار عمل به دست دولت است و احتمالاً به همین دلیل طی این چهار ماه و خردهای همواره حرف دولت پیش بوده است. من از واکنشهای یکی، دو روز آینده بیخبرم، اما میدانم که این بار نیز بحث شیر و دارو و کودشیمیایی، به نفع دولت جمع میشود. چرا؟ آیا برای اینکه حزب نداریم؟ این چه استدلالی است؟ اگر عوامتر از اینکه هستم بودم، میگفتم دعوا سر لحاف ملاست. یعنی همین صندوقی که مجلس توی لایحه چپانده، نقض غرض دولت کرده و موجب واکنش شده.
طبیعی است که دولتی که تحمل برنامه و بودجه و صندوق ذخیره ارزی و بعضی قوانین دست و پاگیر اقتصادی را ندارد، به هیچوجه زیر بار چنین صندوقی نمیرود... اما حقیقت این است که قضیه جدیتر از این حرفهاست. آنقدر جدی که از وسط همین مطلب دست و دلم برای گفتن آن میلرزد. دولت کار کارشناسی کرده، قبول. مجلس هم کار کارشناسی کرده. هر دو هم دغدغه قشر آسیبپذیر و مستضعف و همین دهکهای پایین جامعه را دارند. اما بحث صندوق که به میان آمده، این سؤال پیش میآید که نکند اصلاً این اقشار آسیبپذیر از موضوعیت افتادهاند؟ آیا با وجود صندوق نمیشود صف شیر را کوتاه کرد و کود شیمیایی را راحتتر به دست کشاورزان رساند؟ آیا صندوق مانعی است که نمیگذارد مردم به آسودگی داروی موردنیازشان را تأمین کنند؟ نمیدانم. باید منتظر ماند و صبر کرد و دید که سورپرایز بعدی چیست؛ احتمالاً از این یکی جالبتر است.
نظر شما