۰ نفر
۹ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۱

مشکل دستگاه سیاستگذاری ما چندصدایی است. ایران در حوزه آسیای میانه با یک سیستم مشخص حرکت نمی کند.

آسیای میانه و قفقاز به دلیل قرار گرفتن در حوزۀ ایرانِ فرهنگی از دیرباز در کانون توجه ایران و ایرانیان قرار داشته است. اما به اعتقاد کارشناسان و ناظران این حوزه، سیاست ایران در قبال این منطقه به رغم اشتراکات عدیدۀ کشورمان با کشورهای واقع در این حوزه، حتی به شکلی حداقلی نتوانسته ایران را منتفع کند. هرچند نباید فراموش کرد که کشورمان طی سالهای اخیر با کلیدزدن پروژه های صنعتی و زیرساختی در ارتقاء مناسبات خود با کشورهای واقع در این حوزه کوشیده، اما اکثر تحلیلگران بر این اعتقادند که این تلاش، قطره ای از اقیانوس بیکران پتانسیل هایی است که می تواند ایران را به بازیگر مهمی در این منطقه تبدیل کند. بهرام امیراحمدیان، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و کارشناس آسیای میانه و قفقاز می گوید: ایران نیازمند تدوین یک استراتژی جامع و مشخص برای ارتقاء سطح روابط خود با کشورهای آسیای میانه و قفقاز است؛ مسئله ای که تاکنون به دلیل ضعف در مدیریت و همچنین چندصدایی در سیاست خارجی محقق نشده است. این استادیار دانشگاه تهران می گوید: "ایران باید خود را بیشتر به آسیای مرکزی و قفقاز نزدیک کند و عقبۀ تمدنی خود را در افغانستان، تاجیکستان و قفقاز پیدا کند. امیراحمدیان که به تازگی از سفر تاجیکستان بازگشته، هفتۀ گذشته میهمان کافه خبر بود و در کنار تجزیه و تحلیل مسائل منطقه، خاطرات سفر را صمیمانه برایمان بازگو کرد. مشروح گفتگو را در ذیل می خوانید.

ایران باید برای ارتقاء روابط در حوزۀ آسیای میانه و قفقاز چه سیاستی در پیش گیرد؟
ایران دارای پتانسیل های فراوانی است که می تواند آنها را سیستمی کند. سیاست ما باید نظام مند شود. شرایط کنونی منطقه هشدارهای خوبی به ما داد که با جدیت بیشتری کار کنیم. به نظر من علاوه بر ضعف مدیریت، کمبود سرمایه های اجتماعی مسئلۀ مهم دیگری است که باید به آن توجه شود. باید در هر ایرانی این باور را به وجود بیاوریم که در شرایط کنونی همه مثل هم هستیم. اگر آسیبی برسد به همه می رسد. اگر بتوانیم روحیه ای که در اوایل انقلاب در بین مردم بود و به دلایل مختلفی کم شده را دوباره در میان مردم ایجاد کنیم، می توانیم فضای موجود را مدیریت کنیم. من در مطلبی که اخیرارا برای شرایط موجود نوشته ام در آن قید کردم که فضای اقتصادی تحت تأثیر فضای سیاسی است.
اگر شعارمان پیوستن به سازمان تجارت جهانی و تعامل با نهاهای مالی همچون صندوق بین المللی پول است، تنها شامل حوزۀ اقتصاد نمی شود. فضای سیاسی را نیز در بر می گیرد که جریان سرمایه و کالا در آن انجام می شود . روزانه میلیاردها دلار معاملات بین چین و اروپا از روی فضای ایران جریان می یابد. اگر ایران بتواند فضای سیاسی و اقتصادی را مدیریت کند، و اندکی از این جریان در فضای ایران شناور شود، ایران نیز منتفع می شود. هر زمان که در ایران مانور نظامی و آزمایش موشکی در فضای متصلب جهانی علیه کشور صورت می گیرد، سبب تصلب بیشتر فضای سیاسی و به تبع انن اقتصادی علیه ایران می شود. اگر چه می توان این مانورها که ضرورت هم دارند، در زمان مناسب با مدیریت سیاسی فضا برگزار کرد و نتایج بهتری گرفت. به نظر می رسد که از این فضا بیشتر غربی ها بهره می گیرند و موج قراردادهای نظامی با کشورهای حاشیه خلیج فارس را براه می اندازند و ایران هراسی را دامن می زنند. در حالی که استراتژی نظامی کشور تدافعی است و نه تهاجمی. ایران بارها اعلام کرده است که قصد تجاوز به کشوری را نداشته و ندارد و بدنبال سلاح هسته ای نیست. ایران هراسی سبب بسته شدن فضای سیاسی و اقتصادی جهان و همسایگان علیه ما می شود.

ظرفیت هایی که ایران می تواند بر روی آنها سرمایه گذاری کند، چیست؟
ظرفیت های فرهنگی گام اول است. من در یکی از سخنرانی هایم به ظرفیت های زبان فارسی و همگرایی منطقه اشاره کرده ام. در آنجا گفتم که در خارج ایران و در فضای بین الملل تعدادی ایرانی زندگی می کنند که یک فضای فرهنگی ایرانی را به وجود آورده اند. اگر ایران بتواند آنها را جذب کند، فضا و لابی خوبی در جهان خارج خواهیم داشت. اگر این کار را نکنیم در آنجا ایران دیگری شکل خواهد گرفت که با ایران ما در تضاد خواهد بود و در فضای فرهنگی جهان تأثیر می گذارد، چون دست آنها باز تر است. از این رو وزارت امور خارجه باید به سمت آنها برود و برنامه های مدونی برای آنها داشته باشد و آنها را با تحولات فرهنگی درون کشور آشنا و آموزش زبان و ادبیات و فرهنگ ایرانی را به فرزندان آنها بیاموزد تا آنها با ایران نزدیکی احساس کنند. این اقدامات باید هر چه زودتر و برنامه ای تر انجام پذیرد پیش از اینکه آنها ایران دیگری را بنیاد نهند که با ما در تضاد باشد.
در تاجیکستان که مردم آن فارس زبان هستند، به موسیقی پاپ ایرانی علاقه مند هستند و از اتومبیلها و منازل و اماکن عمومی گاهی موسیقی ایرانی پخش می شود. این تولیدات از ایران نیست، بلکه تولید شده از هنرمندان ایرانی ساکن آمریکا و از لس آنجلس است. در تاجیکستان در مغازه هایی که فیلم می فروشند، تولیدات سینمایی ایران یافت نمی شود. تنها یک فیلم ایرانی یوسف پیامبر بود آنهم به زبان روسی. ایران می تواند کارهای زیادی انجام دهد. ایران نیازمند تغییر در شیوه مدیریت جامعه است، موردی که بیشتر مسئولان به ضعف آن اذعان و اعتراف دارند. اگر ایران بتواند به جای فروش نوارهای نوحه خوانی که مختص شیعیان است نوارها و کاست های خوانندگان ایران از جمله ناظریان و شجریان را بفروشد و یا بتواند الفبای تاجیکی را به فارسی برگرداند و الفبای فارسی را به تاجیکی، اقدام بزرگی صورت داده است؛ چون ما و تاجیک ها فقط می توانیم از طریق شنیداری با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. نه آنها می توانند الفبای ما را بخوانند و نه ما می توانیم الفبای آنها را بخوانیم. این ضرورتی است که بنده از سال 1994 که قرار بود در یک کنفرانس بین المللی در باره آن سخنرانی کنم(به سبب لغو پرواز موفق به شرکت در آن کنفرانس در دوشنبه نشدم)، ذهن مرا مشغول کرده است. در سفر دیگرم در سال 2001 نیز بدان تاکید کردم و در سالهای اخبیر هم که به آنجا می روم با دانشگاهیان آنجا هم در این باره و ضروت اجرای آن بحث می کنم. کارهایی در پژوهشگاه زبان و فرهنگک تاجیکی و فارسی وابسته به سفارت ایران کارهای خوبی صورت گرفته است و سفیر ما جناب دکتر شعردوست هم دیپلماتند و هم ادیب و در آنجا اقداماتی ارزشمند انجام داده اند که امیدواریم به بار بنشیند.
ایران قبل از هر چیز به یک استراتژی در این حوزه نیاز دارد. من زمانی در سازمان ارتباطات اسلامی به درخواست یکی از مسئولان این نهاد، یک استراتژی برای ایران در حوزۀ آسیای میانه و قفقاز نوشتم اما هیچوقت به اجرا در نیامد. به قول انگلیسی ها: هیچ هدفی آنقدر دور از دسترس نیست اگر با دقت و احتیاط به سمت آن حرکت کنید. بنابراین داشتن یک مانیفست در آن حوزه لازم و ضروری است. باید پراکنده کاری را کنار بگذاریم، جلوی ضرر را از هرجا بگیریم منعفت است. اگر بتوانیم یک استراتژی معینی داشته باشیم و براساس آن سیستم جلو برویم بسیار خوب است. چون کشورهای این منطقه به شدت علاقمند هستند با ایران رفت و آمد داشته باشند. سالانه از جمهوری آذربایجان 500 تا 600 هزار نفر به ایران سفر می کنند. تاجیکستان که کشوری فارسی زبان است، به دلیل مشکلات اقتصادی و بلیط گران پروازها شاید در سال 2 هزار نفر هم از این کشور نتوانند به ایران بیایند. چرا باید اینگونه باشد، در حالیکه ایران می تواند از همین ضعف استفاده کند؟
آیا تاکنون اقدامی در این زمینه صورت گرفته است؟
در دوران آقای خاتمی در سال 1382 رایزنی های زیادی پیرامون راه ارتباطی میان ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان صورت گرفت و حتی روسای جمهوری این کشورها در ایران سندی را امضاء کردند ولی پیگیری نشد. من در سال 2009 به ازبکستان رفتم و در وزارت حمل و نقل آنها پیرامون خطوط ارتباطی منطقه سخنرانی داشتم و به این مسئله اشاره کردم ولی هیچکدام از مسئولین آنها نمی دانستند که حتی چنین سندی در ایران امضاء شده است.
یکی از مسائلی که در دست بررسی است اینست که کشورهای فارس زبان(ایران، افغانستان و تاجیکستان) شبکه و تلویزیون و نشست های مشترک با هم داشته باشند. در دورۀ آقای متکی یکسال نوروز در مزار شریف و کشورهای فارس زبان برگزار شد. این پتانسیل میان ما و افغانستان نیز وجود دارد. نمی توانید تصور کنید که افغانها تا چه میزان با آغوش باز از ما استقبال کردند و حتی ما را شرمنده کردند. افغانها بسیار مهمانواز هستند. من در یک دانشگاه در افغانستان سخنرانی داشتم و مسیر را با تاکسی رفتم، رانندۀ تاکسی به قدری مهربان و میهمان نواز بود که کرایۀ تاکسی را به من تخفیف داد و گفت به خاطر اینکه شما ایرانی هستید و ما افغانها ایران را خیلی دوست داریم. من در هر جایی حاضر می شدم، من را به عنوان میهمان دعوت می کردند.
فکر می کنید ایراد کار کجاست؟
مشکل دستگاه سیاستگذاری ما چندصدایی است. واقعیت اینست که ایران در این حوزه بر روی یک سیستم حرکت نمی کند و بر مبنای تفکرات شخصی افراد حرکت می کند و به همین دلیل است که تاکنون به نتیجه ای نرسیده ایم. در حالیکه ایران از لحاظ نیروی متخصص و ماهر، صادرات خدمات فنی- مهندسی، تولید کالایی، خیلی قدرتمند است و باید از فرصت ها استفاده کند. در تاجیکستان من از سد سنگ توده- 2 که توسط ایرانی ها ساخته شده بود، دیدن کردم. واقعا باعث افتخار هر ایرانی است. همه مهندسین جوان ایران در آنجا کمپی زده بودند و گل کاشته بودند و سد مذکور را با تمام مشکلات ساختند. سد مورد نظر دارای دو توربین بود که هر کدام 120 تن وزن داشتند و برای اولین بار در ایرالن و منطقه یک محموله(توربین) 120 تنی را داخل یک هواپیمای روسی قرار دادند و به منطقه بردند و نصب کردند. این یک شاهکار است و مهندسان ما در آنجا واقعا شاهکار کرده اند باید در این باره تبلیغ شود و فیلمهایی نشان داده شود. حتی این خود موضوعی برای فیلم سینمایی است. وقتی این نیروها را با این توانایی می بینیم واقعاً احساس غرور می کنیم. این سد پس از 12 سال و نیم بهره برداری که از سال 2011 آغاز شده، به تاجیکها واگذار خواهد شد. اکنون در حال بهره بردای است و برق تولدی آن به تاجیک ها فروخته می شود. برای اینکه بعدها تاجیکی ها دچار مشکل نشوند از همین حالا آموزش به نیروی شاغل آنها آغاز شده است.
دومین پروژۀ مهم تونلی است که ایران در این منطقه ساخته است. تاجیکستان کشوری است که بخش کوچکی از شمال(خجند در درۀ فرغانه) آن در محاصرۀ جغرافیایی ازبکستان است و تنها باریکه ای آن را به خاک اصلی مرتبط می سازد. این قسمت وقتی می خواست با بدنۀ اصلی ارتباط برقرار کند، دچار مشکل می شد، ایران در آنجا تونل زده است. اما از آنجایی که زود به بهره برداری رسید، مشکلاتی برای این تونل به وجود آمده است. ولی در عین حال بسیار خوب است. اگر ایران در این منطقه نه از لحاظ تلیغ مذهبی، بلکه از لحاظ فرهنگی وارد تعامل با این کشورها شود، بسیار موفق خواهد بود، زیرا مردم مسلمان آن سنی مذهب هستند.
با توجه به تسلطی که شما در این حوزه دارید، چه شباهت هایی میان مردم این منطقه با منطقۀ خاورمیانه وجود دارد. براساس این اشتراکات و افتراقات چقدر احتمال دارد این اتفاقاتی که در طول یکسال اخیر در خاورمیانه رخ داد، در این منطقه رخ دهد؟
در خاورمیانه سه دولت بزرگ اسلامی هستند که غیرعرب اند: ایران، پاکستان و ترکیه. این کشورها به عربها نمی چسبند. هرقدر که ما سعی می کنیم خودمان را با این عنوان که زبان دینی ما زبان عربی است، به آنها بچسبانیم، اعراب هیچگاه ما را هضم نمی کنند. من با یک اندیشمند مصری در این باره صحبت می کردم، گفت ایران یک اشتباه کرد و آن اینکه اوستا را به زبان عربی ترجمه نکرده است. اعراب نمی دانند ایرانی ها در گذشته به چه چیزی اعتقاد داشتند. به همین دلیل وقتی به آسیای مرکزی برگردیم، می بینیم که در این منطقه بسیاری از کشورها اعم از گرجستان و تاجیکستا و دیگر جمهوریها دوست دارند به ایران بچسبند. ایران به خاطر علاقه ای که به خاندان نبوت دارد ناخودآگاه خود را به اعراب می چسباند ولی آنها همیشه از ما فاصله گرفته اند. هم اکنون در ترکیب جمعیت عراق بیش از60 درصد مردم شیعیان هستند. اگر همین نسبت را کوچکتر کنیم و آن را به ارتش عراق ببریم می بینیم که 60 درصد از نیروهای عراقی تشکیل دهنده ارتش عراق شیعه بودند. مگر همین ها نبودند که به ما تجاوز کردند و 8 سال جنگ را به ما تحمیل کردند، چطور شد که به این کشورها اینقدر نزدیک شدیم؟ چرا ایران از سایر پتانسیل های خود در آسیای مرکزی استفاده نمی کند؟ آذربایجان شیعه بسیار بیشتر به ما می چسبد اما عرب شیعه هیچوقت به ما نمی چسبد. اگر به آذربایجان بروید و نگوئید که ایرانی هستید، کسی متوجه نمی شود، آنها هم جزء ماد بزرگ هستند. ولی اعراب سامی هستند. به نظر من به جای اینکه ایران بیشتر به سمت اعراب برود، باید خود را بیشتر به آسیای مرکزی و قفقاز نزدیک کند و عقبۀ تمدنی خودمان را در افغانستان، تاجیکستان و قفقاز پیدا کنیم. حتی بخشهای جنوبی روسیه به ما خیلی می چسبند.
چرا ایران در بسیاری از پروژه ها در این منطقه مشارکت ندارد؟
موقعیت ژئوپولیتیک فقط جغرافیا نیست، بلکه سیاست را هم در برمی گیرد به این معنا که کشورها باید فضای خود را مدیریت کنند. اگر کشوری نتواند این فضا را مدیریت کنند، برایش جایگزین پیدا می کنند. در علم ژئوپولیتیک برای هر کشوری که جایگزین پیدا کنند، اهمیت خود را از دست می دهد. چرا خط لولۀ باکو- جیحان از کشور ما عبور نکرد؟ ما که ارزان ترین، نزدیک ترین، بهترین، کوتاهترین، امن ترین مسیر را داشتیم، چرا این "ترین" ها به کار نیامد؟ واقعیت اینست که ما یک عامل را در نظر نگرفتیم و آن ژئوپولیتیک و فضای سیاسی کشور بود. ما قبل از اینکه این لوله به راه بیفتد مُدام تهدید می کردیم و می گفتیم که اگر آمریکا از اینجا رد شود، ما شیر را قطع می کنیم. کشور موردنظر نیز وحشت کرد. ما باید فضا را ایجاد کنیم.
یک کشور و واحد سیاسی، همانند یک کشتی است که در اقیانوس جهانی در حال حرکت است، هر آن ممکن است برای این کشتی اتفاقی بیفتد. در لبۀ این کشتی یک ناخدا قرار دارد که همان وزارت خارجه است که باید یک زبان داشته باشد و صداهای مختلفی از جاهای مختلف نشنویم. ما نباید تهدید کنیم، چون برای ما مشکل ساز خواهد بود. برای کشورهای همسایه دور زدن تنگه هرمز و رسیدن به آبهای گرم کار سختی نیست. آنها می توانند لوله های خود را از افغانستان و سپس پاکستان به جای تنگه هرمز به دریای عمان ببرند. چرا باید به تنگه هرمز بیایند وقتی هر روز ما تهدید می کنیم که تنگۀ هرمز را می بندیم.
همین نفت دریای خزر که به اروپا می رود، باید اول با طی 1000 کیلومتر به خلیج فارس برود، سپس تنگۀ هرمز را رد کند، تنگه ای که ایران هر روز آن را تهدید به بستن می کند. از آنجا باید به دریای عرب برود، سپس از باب المندب عبور کند که هم اکنون دزدان دریای در آنجا هستند. سپس به دریای سرخ برود و از آنجا با پرداخت پول به دولت مصر از کانال سوئز عبور کند، بعد به دریای مدیترانه برود. آیا این درست که با این مسافت 7 هزار کیلومتری این لوله کشیده شود، در حالیکه با عبور این لوله از مسیر باکو- تفلیس- جیحان مسافت آن تنها 1700 کیلومتر خواهد بود؟
من همیشه به دانشجویانم توصیه می کنم که نقشۀ جغرافیا را همیشه در مقابل خود داشته باشند. از آندره گرومیکو که سالها وزیر خارجه شوروی بود پرسیدند بزرگترین تفریح شما چیست؟ پاسخ داد: «در کاخ کرملین بر روی دیوار نقشۀ بزرگ جهان است و موقع فراغت در مقابل آن می ایستم و نگاه می کنم که چگونه واحدهای سیاسی با هم حرف می زنند و سپس سیاست خارجی اتحاد را مرور می کنم که چه باید انجام دهیم». ما با تهدیداتمان سبب شده ایم که سرمایه گذاریها از ایران خارج شود، ما جهان را ترسانده ایم. آنها نمی خواهند از فضای ما استفاده کنند.
با حضور روسیه آیا امکان نقش آفرینی فعال ایران وجود دارد؟
روسیه همواره ما را رقیب خود دیده است. 20 سال بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و حتی قبل از آن ما تنها یک خط پروازی تهران- مسکو داریم. یک خط کشتیرانی نیز داریم که از بندر انزلی به بندر آستاراخان می رود. مدیریت فضای سیاسی کشور برای تعامل با همسایگان بسیار مهم است. هربار که ما فضا را با مانورهای نظامی مان امنیتی کرده ایم، کشورهای همسایه را بیشتر ترسانده ایم. ما خودمان این فضا را درست کرده ایم، ما می توانیم همۀ این توانمندیها(ارتش قدرتمند و تسلیحات مجهز) را داشته باشیم ولی با ترساندن افکار عمومی فضا را به روی خودمان می بندیم. هم اکنون خط لولۀ تاپی از ترکمنستان قرار است مسیر کشورهای افغانستان، پاکستان و بعد هندوستان را طی کند. این خط درست نقطه رقیب برای خط لوله صلح است که تقریبا کنار گذاشته شده است. چرا باید این مسیر طولانی شود؛ وقتی ایران همۀ پتانسیل های بهره برداری را دارد؟ ایران می تواند منابع طبیعی اروپا را تأمین کند. البته روسیه ما را رقیب خود می داند و اجازه نمی دهد ایران به سمت بازار انرژی اروپا برود.
ایران در برنامه ها و استراتژی های آیندۀ خود در نظر دارد ابتدا به افغانستان، تاجیکستان و سپس به چین برود. ما در آینده با بحران جمعیت روبرو خواهیم بود. بحران جمعیت نه به این معنا که سرزمین مان جا ندارد، منابع ما کم هستند. بلکه مشکل اصلی ما آب خواهد بود. ایران در سطح داخلی در حال جابجایی حوزه های آبی است، این مسئله می تواند در آینده مشکل ساز باشد. چه تضمینی وجود دارد که تا چند سال آینده اختلافات و منازعات بر سر آب نباشد؟
ما می توانیم از تاجیکستان آب وارد کنیم. تاجیکستان بی نهایت آب دارد، این کشور سرچشمه رودهای فراوانی است. از یک کشور کوچکی که 140 هزار کیلومتر مربع مساحت دارد، بیش از اندازۀ بیلان آبی ما یعنی 120 میلیارد مترمربع آب در این کشور تولید می شود. ایران می تواند با لوله از تاجیکستان آب وارد کند. در آینده از یک سمت خط لولۀ آب خواهد آمد و از سمت دیگر نفت خواهد رفت. تکنولوژی آجیپ اجازه داده است که خط لوله انتقال گاز روسیه به نام بلواستریم را از بندر نوروروسیسک در دریای سیاه بندر به بندر سامسون در ترکیه ببرند، ایران هم می تواند دست به این کار بزند و محدودیت های جغرافیایی را با تکنولوژی مرتفع کند.
با توجه به حضور آمریکا در افغانستان آیا امکان تحقق همۀ این پروژه ها وجود دارد؟
مسئلۀ اصلی آمریکایی ها امنیت است. دو کشور با هم قرارداد استراتژیک دارند، بدون شک اگر در غرب افغانستان امنیت بیشتری ایجاد شود و خط لوله رد شود، مردم درآمد داشته باشند و توسعه اقتصادی صورت گیرد، قاچاق مواد مخدر هم ممکن است کم شود. آمریکا از این مسئله استقبال می کند. به نظر من هر ابتکاری که در افغانستان سبب شود در آنجا مراحل توسعه اقتصادی طی شود، برای ما هم مفید خواهد بود. منابع معدنی افغانستان فقط در سنگ آهن حدود 3 هزار میلیارد دلار ارزش دارد. ما می توانیم با همکاری بسیاری از کشورها حتی در توسعۀ کشورها مشارکت داشته باشیم.
روسیه به شدت از انقلاب های عربی احساس خطر می کند و حتی کشورهای حوزۀ پیرامونی خود را در معرض تهدید می بیند. چقدر امکان دارد که در کشورهای حوزۀ آسیای میانه و قفقاز شاهد بروز انقلاب هایی از جنس انقلاب های اخیر جهان عرب باشیم؟
روسها بسیار بیمناک هستند از اینکه در جنوب روسیه یک جریانی به وجود بیاید که گرایش به غرب داشته باشد. در روسیه اصولاً از دورۀ کمونیسم رفتن به سمت غرب یک ضدارزش محسوب می شد و برای همین است که انگلیسی صحبت کردن در روسیه به معنای غرب گرا بودن است. بین دو نیروی موجود در روسیه؛ یعنی نیروهایی که به سمت غرب گرایش دارند و افرادی که اوراسیاگرا هستند، هم اکنون چالشی ایجاد شده است. مثل عقاب دوسر نشان دولتی روسیه که نمی داند به کدام سمت برود. آنها به اینسو نگاه می کنند و می گویند که اگر در آسیای مرکزی جریانی به وجود بیاید که به سمت غرب گرایش پیدا کند، قلمرو نفوذ روسیه را غصب کرده است. ولی آرام آرام در آسیای مرکزی روحیات به این سمت است که دیگر روسیه بس است، چون نه تنها از روسیه خیری ندیده اند بلکه دائما روسیه به عنوان بزرگتر می خواهد به آنها تحکم کند، بر تصمیمات ملی آنها دخالت داشته باشد و همیشه بالای سر آنها باشد. البته نباید این واقعیت را نادیده گرفت که اگر شوروی در آسیای مرکزی ظهور نمی کرد این آبادانی ها نبود. آسیای مرکزی به کشوری مثل افغانستان می بود با جامعۀ ابتدایی، عشیره ای و قبیله و کهنه. روسها وقتی وارد این منطقه شدند با خود آبادانی آوردند. البته جنایتهای بسیاری هم کردند و دین را تضعیف و مسلمانان را خوار کردند، کشته ها تحمیل کردند و مقاومتهای مردم را با کشتار در هم شکستند و آن سرزمینها را اشغال کردند. دین اسلام در مناطق دوردست آنجا از تبلیغات دینی و به سخنی با روش صوفیانه و تبشیری گسترش یافت.
اما در کشورهای عربی اسلام شمشیری است، در آسیای مرکزی اسلام بیشتر تبشیری است. یعنی مثل همان اسلامی که در هندوستان است. در این منطقه بیشتر تصوف و اسلام تصوف رواج دارد در حالیکه در خاورمیانه اسلام مورد نظر اسلام شریعت بوده است. ریشه های عرفان اسلامی ما از آنجاست، در آنجا مردمی که در یک محیط بسته هستند، می گویند کسی که امام محمدبخاری و یا قبر بهاءالدین نقشبند را زیارت کند، مثل آنست که نصف ثواب حج را کسب کرده است.
در این میان ایران بینابین این دو قرار دارد، یعنی مقداری شریعت را اعراب گرفته ایم و مقداری از تصوف را از آسیای مرکزی گرفته ایم. ولی به نظر می رسد شرایطی که در بهار عربی برای کشورهای خاورمیانه رخ داد، در آسیای مرکزی رخ نخواهد داد. یکی اینکه در آنجا جامعۀ مدنی به جهت کمبود درآمدها شکل نگرفته است. مثلا فرض کنید فضای فیسبوکی و اینترنت خیلی کم است و هنوز حتی در تاجیکستان آنقدر وضعیت خوب نیست که بتواند غذای خود را تأمین کند. از این رو چطور می تواند یک فرد کار سیاسی کند. اما اعرابی که نفت در اختیارشان است، به لحاظ اقتصادی و اجتماعی کاملاً متفاوت هستند. توجه داشته باشیم که به دلیل حضور اتحاد جماهیر شوروی علم در آسیای مرکزی خیلی توسعه پیدا کرده است. آدم بیسواد در این منطقه بسیار کم است، مردم کتابخوان هستند بسیاری به زبان روسی آشنایی دارند.
من در کنفرانس های بین المللی که شرکت می کنم، حساسیت های اعراب را نسبت به ایران می بینم. در یک کنفرانس که در افغانستان بودم، نمایندۀ امارات نام خلیج فارس را "خلیج" گفت. قبل از اینکه من اعتراض کنم، یک اندیشمند ترک به نام آراز که در آنجا حضور داشت اعتراض کرد و گفت این خلیجی که می گوئید کجاست؟ خلیج هودسون است؟ خلیج مکزیک است؟ کدام را می گوئید؟ طرف اماراتی گفت: خلیج عربی. اما اندیشمند ترک گفت: ما جایی به نام خلیج عربی نداریم. این اندیشمند عرب از موضع دفاع برآمد. من در یکی از کنفرانس های سازمان ملل پیرامون نام های جغرافیایی در نایروبی در کنیا در سال 2009شرکت کرده بودم، در آنجا من به اعراب گفتم اینجایی که ما هستم کنیاست، آبراهی که در اینجا وجود دارد، به نام اقیانوس هند شناخته شده است، در حالیکه هند فرسنگها با کنیا فاصله دارد و هیچ فرد آفریقایی تاکنون به خود اجازه نداده است که بگوید نام این آبراه را اقیانوس آفریقا بگذارند.
در جنوب آمریکا که اولین قدرت جهان است، یک خلیج وجود دارد به نام خلیج مکزیک. هیچ وقت آمریکا به خود اجازه نداده است که نام این خلیج را به خلیج آمریکا تغییر دهد. من به اعرب گفتم چرا شما می خواهید این اسم را عوض کنید؟ واقعاً اعراب نمی توانند پاسخی برای این پرسش من پیدا کنند.
بنابراین شما معتقدید آنچه که در کشورهای عربی رخ داد، در آسیای مرکزی رخ نخواهد داد؟
من فکر نمی کنم. شاید در قرقیزستان اتفاقی که افتاده شکاف توسعۀ منطقه ای را کمتر کند. در تحولات سال 2005 ازبکستان که می خواست انقلاب سبز شود، در واقع جریانی اقتصادی بود. در شهر اندیجان آن تعداد تاجرانی که برای تجارت در رفت و آمد بودند، عده ای رانت خوار دولت به آنها اجاره نمی دادند و این فاصلۀ اقتصادی منجر به انقلاب مذکور شد. البته جریانهای اسلامگرا نیز در این منطقه حضور دارند. مثل حزب التحریر، جنبش اسلامی در تاجیکستان، اخیراً رئیس این جریان گفته است که 40 هزار نفر عضو دارد. اگر دولت فکر می کند ما باعث عدم توسعه در این کشور هستیم از این کشور می رویم.
چرا پس روسها اینقدر نگران هستند؟
روسها نگران از دست رفتن موقعیت خودشان هستند. روسها در تعاملات خود با سایر کشورهای جهان خواهان منافع حداکثری هستند. روسها هیچوقت کم نمی خواهند. خاصیت روسهاست. در تمام کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز و دیگر جمهوریهای سابق شوروی روسها زبان خود را به آنها آموختند اما هیچکدام زبان محلی آنها را نیاموختند. یعنی خودخواهی روسها باعث می شود که هر کشوری را قبول نکنند. روسها در سیاست های اعلامی خود گفتند که ما یک ایران هسته ای را در جنوب خودمان تحمل نمی کنیم. آنها به 4 قطعنامه علیه ایران رأی داده اند و ادعای دوستی هم می کنند. اس 300 را در بدترین شرایط به ایران تحویل ندادند. موقعی که از سوی غرب و اسراییل تهدید شده بودیم اس 300 را که پول آن را هم پرداخت کرده بودیم به ما تحویل ندادند. بنابراین روسها به محض اینکه بفهمند آمریکا کمی به سمت ایران حرکت کرده است، سیاست خود را تغییر می دهند. روسها سالهاست در حال ساخت سد راغون (از دورۀ شوروی 1985) در تاجیکستان هستند و هنوز آن را تمام نکرده اند. داستان راغون را حتماً بخوانید، ببنید روسها چه بلایی بر سر تاجیک ها، ترکمن ها آورده اند، سد سنگ توده – 1 نیز به همین ترتیب. ببینید روسها با سوریه دارند چه می کنند؟ در حالیکه می توانستند با فشار بیشتر روی اسد به شکل بهتری بحران را مدیریت کنند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 231692

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 1 =