بازخوانی زندگی انسان کاملی که پست های روزگار ما، یک بار دیگر به او توهین کردند.

روایت هشتم:

سالی مکه را خشکسالی گرفت. قریش سراغ بزرگ خود ابوطالب آمد؛

گفتند: "دعا کن باران بیاید."

ابوطالب دست گ محمد" که پسری خردسال بود را گرفت و کنار کعبه آمد. گفت:"خدایا! به حق این پسر خردسال باران رحمتت را بفرست."

ابری در آسمان نبود که همه رفتند. ناگهان مکه را ابرها فرا گرفت. رعد و برق، باران، سیلاب.... باران برکات باریدن گرفت.

برگرفته از کتاب آخرین آفتاب با تغییر
/30362

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 243060

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =