صادق طباطبایی به تازگی درباره مذاکراتش با آمریکایی‌ها برای آزادی گروگان‌ها سخن گفت.

سخنگوی دولت موقت در گفت و گو با خبرآنلاین علاوه بر شرح این گفت و گوها درباره موانع پیگیری موضوع امام موسی صدر در داخل ایران نیز اظهارات تازه‌ای داشته است. مشروح این گفت و گوی 18 هزار کلمه‌ای را ایـــنــــجـــا و خلاصه آن را در ادامه مطالعه بفرمایید.
  • تا قبل از آنکه دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا را اشغال کنند، دوبار این سفارتخانه اشغال شد. یک بار در دی ماه 57 و قبل از انقلاب و بار دوم در 24 بهمن یعنی دو روز بعد از پیروزی انقلاب بود. بعد از اشغال سفارت بلافاصله این موضوع به دفتر نخست وزیر اطلاع داده شد و ایشان هم به آقای دکتر ابراهیم یزدی ماموریت می‌دهند که در این مورد اقدام کند. کل قضیه مشکوک به نظر می‌رسید.
  • اینکه روز دوم بعد از انقلاب بزنیم زیر همه عرف بین‌المللی، تصویر بدی از انقلاب ایران ارائه می‌داد. به همین دلیل هم امام خمینی(ره) با این مساله مخالف بودند و تاکید داشتند که از این کار جلوگیری شود.
  • به امام اطلاع داده شد که به نظر می‌رسد سفارت آمریکا مقر جاسوسی است و در تمام آشوب‌های داخل کشور، بخصوص مسائل کردستان و نقاط مرزی، دست دارد.
  • وقتی این حادثه اتفاق افتاد، امام اصلا در جریان نبودند. لفظ «انقلاب دوم» را هم همان روز به کار نبردند.
  • وقتی ما 14 معصوم را قبول داریم یعنی بقیه انسانها جایز الخطا هستند. ممکن است شرایطی پیش بیاید و ذهنیتی ایجاد شود و تصمیمی اخذ شود که در آن مقطع درست به نظر برسد.
  • بازرگان قبل از 13 آبان 58، سه بار استعفا داده بود.
  • آقای میردامادی یا دیگرانی چون اصغرزاده می گفتند که برای پایین کشیدن دولت موقت این کار را کردیم! یا آقای محسن رضایی در گیلان در سخنرانی‌ای گفت که مدت‌ها قبل از 13 آبان عده ای نزد من آمدند و گفتند که شنیده‌ایم عوامل آمریکا در سطوح بالای مدیریت رخنه دولت کرده‌اند و ما برای نجات انقلاب و اینکه آن را از دست دولت دربیاوریم، مجبوریم دولت را به زیر بکشیم. بنابراین در نظر داریم چنین کاری را انجام دهیم!
  • واقعیت این است که انقلاب یک پروسه برای رسیدن به هدف است. خود انقلاب که هدف نیست.
  • این حرف درست است که در فضای انقلابی، هر کسی بیشتر داد بزند، خواسته خود را پیش می برد.
  • روالی هم که منجر به قرار داد الجزایر شد، روال درستی نبود و بیشترین اشتباهات در تنظیم آن صورت گرفت و بزرگترین کلاه بر سر مردم گذاشته شد.
  • مجلس اصلا در جریان مذاکرات الجزایر قرار نگرفت. برای همین هم اسمش را بیانیه گذاشتند نه قرار داد.
  • طرف ایرانی از سفیر الجزایر می پرسید ما چه بگوئیم و چه نگوئیم. سفیر الجزایر می گوید شما باید بگوئید چه می خواهید.
  • از ایران تنها کسی که در تمام مذاکرات همیشه به عنوان نماینده ایران حضور داشته آقای احمد عزیزی یا آقای بهزاد نبوی بوده است. در یک چنین امر به این مهمی و مذاکرات فنی قطعا" بایستی متخصصینی از بانک مرکزی و وزارت دارایی یا جاهای دیگر می بودند. 
  • خود آقای نبوی بعدها گفت که این کاره نبوده و اصلا حقوق بین الملل نخوانده بوده و حتی در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به منتقدین با صراحت گفت "اینقدر چرتکه نیاندازید که چقدر دادیم، چی دادیم و چی گرفتیم "!
  • به یاد دارم که رئیس جمهور وقت علیه دولت آقای رجایی به دلیل امضای این قرارداد اعلام جرم کرد و مدعی شده بود که مصالح و منافع کشور را به باد دادند.
  • در مذاکراتی که میان آقایان بهزاد نبوی و افتخار جهرمی به عنوان نمایندگان دولت ایران و هیئت آمریکائی به سرپرستی وارن کریستوفر و با میانجی گری دولت الجزایر انجام شد ؛ توافق هائی صورت گرفت که شامل دو مقدمه و 6 قرار داد بود که در دو متن انگلیسی و فارسی تهیه شده بود. هر دو متن را نمایندگان ایران امضا کرده بودند ولی متن فارسی به امضای نماینده آمریکا نمی رسد.
  • در خلال سفر آقای دکتر یزدی وزیر خارجه ایران به سازمان ملل متحد برای شرکت در سی و چهارمین اجلاس مجمع عمومی، وزیر امور خارجه آمریکا، سایروس ونس، در راس هیئتی بدیدن آن‌ها آمد. درطی مذاکرات ونس تاکید کرد که دولت آمریکا انقلاب و دولت جدید را به رسمیت شناخته است. هیئت ایرانی در همین مذاکرات از آن‌ها می خواهد کسانی را که در ایران مرتکب جنایت شده و تحت تعقیب هستند و به آمریکا فرار کرده اند این‌ها را دولت آمریکا به ایران تحویل دهد.
  • ماجرای مذاکرات من با مذاکرات آقای شمس متفاوت بود. ایشان مذاکراتشان با آمریکا برای برقراری روابط مجدد بود که گفته بود بهزاد نبوی شبانه رای آقای رجایی را علیرغم نظر موافق آقای بهشتی زد؛ اما من برای حل مساله گروگان‌ها از کانال آلمان با آمریکا وارد مذاکره شدم.
  • امام چهار شرط را بدین ترتیب تعیین کردند:1- بازپس دادن اموال شاه و خانواده‌اش،2- لغو تمام ادعاهای امریکا علیه ایران،3- تضمین امریکا به عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران، 4- آزاد کردن تمامی اموال و سرمایه‌های توقیف‌شده ایران.
  • مجموعه و ملغمه ای از عواملی که هرگونه خردورزی و آرامش و اعتدالی را در جامعه نمی پذیرفتند، مخالف حل این مساله بودند. برخی هم بر اساس درک سیاسی شان معتقد بودند که بهتر است ریگان بیاید سرکار و اعلام شود که ما بودیم که کارتر را به ذلت و سقوط کشاندیم. برای همین هم شعار «بعد از شاه کارتر باید برود» را سر می دادند.
  • من 20 سال در آلمان زندگی کرده بودم. من آقای «گنشر» وزیر خارجه آلمان را از قبل از انقلاب می‌شناختم و با او دوست بودم.
  • من با سفیر آلمان در تهران تماس گرفتم و از او خواستم با آقای گنشر وزیر امورخارجه آلمان تماس بگیرد و از طرف من از ایشان بخواهد که پیغام مرا به کاخ سفید رسانده و بگوید که من آماده‌ام تا با موافقت و حمایت مقامات تصمیم گیر در ایران در جلسه‌ای با نمایندگان پرزیدنت کارتر؛ شرایط ایران را برای آزادی گروگان‌ها مطرح کنم.
  • نزد امام رفتم و گفتم که پس از گفت‌وگو با شما با آلمان‌ها تماس گرفتم و آقای کارتر پرسیده است که از کجا بداند که من با اطلاع و حمایت شما برای مذاکره می‌روم و شما به نتایج مذاکرات صحه می‌گذارید؟ ایشان پرسیدند که چگونه می خواهی اطمینان بدهی؟
  • کارتر با شنیدن این جملات رو به وارن کریستوفر کرده و می‌گوید که تو خودت برو و با نماینده ایران وارد گفتگو و تعامل شو. پیداست که جای درستی آمده‌ایم.
  • جلسه آن روزما چند ساعتی طول کشید و ادامه جلسه به صبح روز بعد و توام با صبحانه موکول گردید که اتفاقا با یک کت اسپرت رفته بودم که اقای کریستوفر به همین پوشش من اشاره کرده است. ما در دور اول درباره آن چهار شرط به علاوه دو موضوع دیگر که من به آن ها افزوده بودم مفصل گفتگو کردیم .
  • هنگام خداحافظی من به کریستوفر گفتم که می‌خواهم یک موضوع خصوصی مربوط به خودم را با شما در میان بگذارم. او هم با انبساط خاطر استقبال کرد و گفت حتما حتما. شاید با خود فکر می کرد که من از او ویزا یا کارت سبز یا مشابه آن می‌خواهم! اما من به او گفتم که «می‌خواهم بدانم که سازمان‌های اطلاعاتی شما درباره دایی من "امام صدر" چه اطلاعاتی دارند؟» کمی مکث کرد و گفت: «می‌ترسم اطلاعات ما بیش از اطلاعات شما نباشد». من از او خواستم تا این موضوع را از سازمان‌های اطلاعاتی‌شان بپرسد و به من خبر دهد. ایشان هم پذیرفت.
  • گفت‌وگوهای مفصل این جلسه هم 4-5 ساعتی به طول انجامید و در نتیجه آن، چهار شرط ما با ملحقات آن پذیرفته شد. قرارشد اقای کریستوفر نتیجه مذاکرات را به پرزیدنت کارتر ارائه دهد و ایشان موافقت خود را با آن‌ها کتبا نوشته و امضا کند و به من بدهد تا من با بازگشت به تهران به مقامات مربوطه برسانم
  • فردای همان روز حدود ساعات نزدیک ظهر من عازم پرواز به تهران با هواپیمای اختصاصی فالکن بودم. معاون وزیر خارجه هم رفت و آمد و گفت: «من نمی‌خواستم ناراحتتان بکنم. می‌خواستم از خبری که شنیده بودم مطمئن شوم، متاسفانه فرودگاه مهرآباد بمباران شده و شما نمی‌توانید وارد آسمان ایران شوید».
  • یک کمیسیون ویژه تشکیل شد که به این موضوع سفارت و شرایط پیشنهادی امام برای آزادی گروگان‌ها رسیدگی کند که بعد صدای آقای منتظری و خلخالی و بعد خود امام درآمد و مجلس نهایتا تصویب کرد.
  • احمد آقا مرا خواست و من رفتم آنجا و گفت که آقای رجایی تصمیم گرفته که از طریق الجزایر این مشکل را حل کند. من گفتم چرا الجزایر؟ ما که چلاق نیستیم و قرار نیست که معامله ای یا مذاکره‌ای خاص صورت بگیرد
  • وقتی مجلس 4 شرطی را که پرزیدنت کارتر قبول کرده بود تصویب کرد ، ما همچنان در چهارچوب زمانی ای که کارتر تعیین کرده بود قرار داشتیم.
  • مسئله محاکمه گروگان ها به دلیل اتهام آنها به دخالت در امور داخلی ایران خارج از عرف دیپلماتیک بود. اما ما اعتقاد داشتیم که منطبق با معیارهای پذیرفته شده بین المللی می توانیم سیاست‌های اعمال شده توسط دولتمردان آمریکا علیه منافع ملی مان را به ویژه بعد از کودتای 28 مرداد ؛ به محاکمه بکشانیم.
  • اینجور نبود که امام خدای نکرده مذبذب باشد. ولی خوب این اتفاق می افتاد که یک موقع یک تصمیمی گرفته می شد و بعد مطالب جدیدی به ایشان گفته می‌شد و بر اساس آن مطلب جدید نظر ایشان عوض می‌شد.
  • (در بیانیه الجزایر) بر سر اموال بزرگترین حاتم بخشی‌ها را کردند. هر قرار دادی که بین دو دولت برقرار می‌شود به دوزبان تنظیم می‌شود. در قرارداد‌های ایران یک نسخه به زبان فارسی ویک نسخه به زبان انگلیسی است و طرفین باید هردو متن را امضا کنند و این در حالی است که طرف آمریکایی متن فارسی را امضا نکرد و این‌ها هم توجه نکردند که آن‌ها امضا نکرده اند.
  • به آقای موسوی خوئینی‌ها گفتم که من به بقیه کارهایی که انجام شده کاری ندارم ولی این عمل متهورانه دانشجویان کجایش متهورانه است؟ شما فکر می‌کنید که گروگان گرفته اید؟ درواقع شما ملت ایران را گروگان آمریکا کرده‌اید.
  • در آن دوره هر کسی یک جمله علیه دولت موقت می‌گفت برایش امتیاز بود.
  • من هیچگاه صحنه سیاسی را ترک نکرده ام . بله از کار اجرائی کنار رفتم ولی همان زمان هم با شورای عالی دفاع همکاری داشتم. اما در دولت نبودم چراکه مسیر اجرائی را منطبق بر سلیقه و عقیده خود نمی دیدم.
  • حزب جمهوری اسلامی البته در آغاز ادعای زیادی نداشت اما وقتی در مجلس اکثریت را به دست آوردند گفتند چرا از قدرت خودمان استفاده نکنیم. چرا در انتخاب وزرا و نخست وزیر نقش نداشته باشیم؟ در انتخاب رییس جمهور نمی‌توانیم نقش داشته باشیم اما در انتخاب نخست وزیر که می‌توانیم نقش داشته باشیم
  •  امام یک نگاه ظریفی نسبت به نظام دموکراسی غربی داشتند. آنوقت می‌بینند که در نظام جمهوری اسلامی قوه قضاییه در دست آقای بهشتی است، آقای موسوی اردبیلی دادستان انقلاب‌اند، در تمام داد‌گاه‌های انقلاب آقایان هستند. اکثریت قریب به اتفاق دولت دست حزب جمهوری اسلامی است، نخست وزیر دست این حزب است، جهاد سازندگی و تمام نهاد‌های انقلابی همه دست یک حزب است.
  • آقای بهشتی می گوید علت مشکلات اساسی ما این بود که ما راه ورود به حزب را برای افراد و برای عضو گیری بازگذاشتیم و صلاحیت افرادی را که می‌آیند در حزب را جدی نگرفتیم. نتیجه این شد که از این لحاظ خیلی ضربه خوردیم.
  • آقای بنی‌صدر یک برنامه تبلیغاتی مهمی دو هفته قبل از رای گیری انجام داد. دو هفته قبل از انتخابات یک عکس با برادر امام آقای پسندیده چاپ کرد و زیر آن یک جمله‌ای گذاشت که همه فکر کردند این جمله از امام است. جهاد سازندگی و سپاه هم پوسترها و بیانیه‌های او را در سراسر کشور منتشر کرد. یکی از عوامل مهم توزیع گسترده پوسترهای انتخاباتی آقای بنی‌صدر جهاد سازندگی بود.
  • محمد منتظری دوست معمر قذافی بود . متهم کردن قذافی و جلوگیری از نزدیک شدن او به ایران را ناشی از فعالیت‌های طرفداران آقای صدر می‌دانستند.
  • جلود 40 روز در خانه آقای منتظری بست نشست که امام بپذیرند که قذافی بیاید و امام گفتند اول باید تکلیف آقای صدر مشخص بشود. آن‌ها این موضوع را از چشم ماها می‌دیدند و فحش‌ها زیادی به ما در روزنامه‌هایشان می‌دادند.
  • دقت کنید آقای صدر شش ماه قبل از پیروزی انقلاب ربوده شد. جنگی در کار نبود که مسئله کمک تسلیحاتی لیبی مطرح شود. این حرف های بی اساس مربوط به بعد از این ماجراهاست.
  • یک اراده‌ای در ایران(برای عدم پیگیری موضوع امام موسی صدر) بود. همین جریانات و دوستان آقای قذافی نفوذ داشتند. قذافی هم پول خرج می‌کرد.
  • من نمی‌خواهم آن‌ها را تا این حد و اندازه به خباثت متهم کنم و بگویم که آن‌ها در ربودن آقای صدر و تشویق قذافی به اینکار نقش داشته‌اند. اما تا این حد را می توانم قبول کنم که آنها از ربوده شدن امام صدر بدشان نیامد. اما بیش از این نمی‌توانم ادعا کنم.
27219
 
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 256354

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۹:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۰
    6 13
    چه خوب است درخصوص دستاوردهاي تسخير سفارت آمريكا در ايران هم اطلاع رساني كنيد. همچنين درمورد تحقق چهار شرط امام درخصوص آزادي گروگانها.