علی مطهری می‌گوید هنگامی که گروه فرقان به مسجد قبا آمدند و شهید مطهری به شهید مفتح گفتند که اینها گروه منحرف و خطرناکی هستند، ایشان بلافاصله این افراد را بیرون کردند.

ماهنامه شاهد یاران در شماره 14 خود که اختصاص به آیت الله مفتح دارد، گفت‌وگویی با دکتر علی مطهری درباره روابط شهید مطهری و شهید مفتح انجام داده که گزیده‌ای از گفت‌وگو را در زیر می‌خوانید.

به نظر شما ارتباط و صمیمیت نزدیک شهید مطهری و شهید مفتح ریشه در چه موضوعی داشت؟
می دانید که آنها، سالها در دانشکده الهیات همکار بودند و هر دو در گروه فلسفه کار می کردند و طبعاً خیلی به هم نزدیک بودند و دقیقاً روحیات و خصلت‌های همدیگر را می شناختند. چیزی که در شهید مفتح دیده می شد در حد ارادت نسبت به شهید مطهری بود و شهید مطهری هم علاقه خاصی نسبت به ایشان داشتند. تا آنجایی که خود من یادم هست بسیاری از اوقات شهید مفتح به منزل ما می آمدند و با هم بودند. اوقات دیگر هم همین طور. مصاحبت طولانی قطعا آثار خودش را داشته. در قم هم همین طور. مصاحبت طولانی قطعا آثار خودش را داشته. در قم هم حتماً سوابقی بوده. نمی دانم سابقه آشنایی‌شان در چه زمینه هایی بوده، ولی البته قطعا همدوره که نبودند، ولی به هر حال این مصاحبت زیاد که صرفا شامل فعالیتهای درسی نمی شده، بلکه در مسائل اجتماعی و سیاسی هم دائما با هم تعامل و تبادل نظر داشتند، بسیار در این صمیمیت و ارتباط تأثیر داشته است. مثلا یادم می آید که دائما درباره وضعیت امام در نجف و مسائل جامعه با هم صحبت می کردند. من فکر می کنم در اثر اخلاصی که شهید مفتح در شهید مطهری می دیدند و این که احساس می کردند ایشان صرفا برای خدا کار می کنند، ارادت عمیقی به ایشان پیدا کرده بودند و دیگر رفتارهای شهید مطهری و این که مثلا ایشان با دشمنان چگونه برخورد می کردند و موضعگیری‌هایی که شهید مطهری حتی گاهی به ضرر شخص خودشان داشتند. همه اینها را از نزدیک می دیدند و من فکر می کنم شهید مفتح، شهید مطهری را شخصیت برجسته ای می دیدند که فقط برای خدا کار می کردند و این را غالبا ایشان نقل می کردند، ارادت بسیار خاصی داشتند و خیلی جاها اساسا مطیع بودند، مثلا در مسجد قبا که معرفی ایشان به عنوان امام جماعت آنجا توسط شهید مطهری صورت گرفته بود، هنگامی که گروه فرقان به آنجا آمدند و شهید مطهری به ایشان گفتند که اینها گروه منحرف و خطرناکی هستند و در این‌باره، شهید مفتح را آگاه کردند، ایشان بلافاصله این افراد را بیرون کردند. این را می توانم بگویم که شهید مفتح تا حد زیادی فدای شهید مطهری شدند. شاید گروه فرقان با ایشان دشمنی آن چنانی نداشت. آنها دشمنی فکری با شهید مطهری داشتند و این نوع مسائل در مورد شهید مفتح مطرح نبود، ولی علاقه و مطیع بودن شهید مفتح نسبت به شهید مطهری و این که در واقع منویات ایشان را اجرا می کردند، باعت شد که آنها سراغ شهید مفتح بروند.
شهید مطهری در نامه ای به امام نوشته بودند که در مجلس ترحیم دکتر شریعتی و یا در سخنرانیهائی که در مسجد قبا ایراد می شدند، امام جماعت محترم مسجد با درایت و هوشیاری توطئه حرکت علیه روحانیت را در نطفه خفه کردند. جریان از چه قرار بوده است؟
جریان از این قرار بود که بعضی از سخنرانان علیه روحانیت صحبتهائی کردند که آثار بدی داشت. شهید مطهری اکیدا به شهید مفتح توصیه کردند که شما باید جبران کنید و ایشان هم انصافا جبران کردند. اولا خودشان سخنرانی بسیار جامعی در دفاع از روحانیت ایراد کردند و ثانیا از مرحوم علامه طباطبایی و خود شهید مطهری نام بردند.
شما به پیروی شهید مفتح از خط مشی شهید مطهری اشاره کردید. در عین حال تفاوتهایی هم در یکی دو جریان دیده می شود. به نظر شما فلسفه این تفاوت چه بوده. آیا این گونه موارد ربطی به خط مشی آقای مطهری نداشته یا مصلحت اقوی این بوده که شهید مفتح کوتاه بیایند؟
مشی شهید مطهری منحصر به خودشان است. ایشان به شدت اصولگرا بودند و بیشتر به مسائل به صورت ایدئولوژیک نگاه می کردند و ملاحظه دوست و رفیق را هم نمی کردند و حتی موقعیت اجتماعی خود را نیز در نظر نمی گرفتند، ولی شاید شهید متفح بالاخره در آن حد این روحیه را نداشتند. ایشان چون با جوانها و دانشجویان روبرو می شدند، شاید آن روحیه جو شکنی و شناکردن برخلاف جریان آب به آن شدتی که در شهید مطهری وجود داشت، در ایشان نبود. ایشان شاید برای جذب و نگهداشتن جوانها نرمشهایی نشان می دادند که در شهید مطهری وجود نداشت. در اثر این دو نوع نگرش شاید بعضی جاها تفاوت‌هایی مشاهده می شود.
از حضور مشترک این دو شهید در شورای انقلاب و کمیته استقبال از امام (ره)، خاطراتی دارید؟
شهید مفتح در شورای انقلاب نبودند و از این جهت کمی هم، دلگیر بودند، ولی در کمیته استقبال، خیلی فعال بودند، چون مسئولیت آن کمیته را شهید مطهری قبول کرده بودند و از بسیاری از افراد احساس خطر می کردند. شهیدمفتح خیلی به شهید مطهری نزدیک بودند و طبیعتا همکاری نزدیک داشتند. حتی در کمیته های انقلاب اسلامی هم همین طور. وقتی که آقای ... به پیشنهاد ایشان رئیس کمیته ها شدند، درخواست کردند که شما و همه روحانیون کمک کنید که در آنجا آقای مفتح هم اعلام کرده بودند که من هم کمک می کنم، لذا در تأسیس کمیته هم شهید مفتح فعال بودند و ظاهرا در اوایل انقلاب هم در کمیته کاخ جوانان بودند، ولی عضو شورای انقلاب نبودند.
بعداز شهادت شهید مطهری، از حالات شهید مفتح چه خاطراتی دارید؟
ایشان در این رویداد واقعا آتش گرفت. آقای مفتح خیلی شخصیت رئوفی داشتند و با توجه به علاقه شان به استاد و امید و پشتوانه ای که از ناحیه ایشان احساس می کردند، لطمه عاطفی و روحی زیادی خوردند. ایشان روی پشتیبانی فکری و عملی شهید مطهری در اداره دانشکده الهیات خیلی حساب کرده بودند. بعد از شهادت استاد مطهری، شهید مفتح عهده‌دار بخش قابل توجهی از مسئولیت‌های مربوط به تشیع و بزرگداشت ایشان شدند. حتی یادم هست که لباسهای خونی پدرم را ایشان تحویل گرفتند و برای ما آوردند و با تمام تاثری که داشتند، شخصا بخش زیادی از کارها را به عهده گرفتند. در فاصله چندماهی هم که بعد از شهید مطهری زنده بودند، زیاد با خانواده ما تماس داشتند، احوال می پرسیدند و در جریان مسائل ما بودند.
شما خودتان چه خاطراتی از شهید مفتح دارید؟
در زمان تدریس شهید مطهری و شهید مفتح در دانشگاه، گاهی اوقات خودم با ماشین آنها را به دانشگاه می رساندم. گفت وگوهای آنها در اتومبیل جالب بود و اعتماد زیاد شهید مطهری به ایشان را نشان می داد. آخرین اخباری را که از نجف در مورد امام می رسید یا مسائل سری دانشگاه و تحرکاتی که احیانا علیه آنها وجود داشت، از مسائلی بود که در مورد آن صحبت می کردند. گاهی اوقات هم پسر آقای مفتح به اتفاق ایشان می آمدند و پدرم را به دانشگاه می بردند. به هر حال حجم ارتباط و آمد و رفتهای کاری و خانوادگی، ما را به شهید مفتح خیلی نزدیک کرده بود.
/30462

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 264099

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =