۱ نفر
۱۱ دی ۱۳۹۱ - ۱۸:۲۱

پنجره نوشت:

از آغاز فتنه 88 برخی نشریات اصول‌گرا به دنبال ریشه‌یابی انحراف در سوابق سیاسی سران فتنه بودند، مرحوم دکتر حسن آیت را به عنوان مهم‌ترین منتقد موسوی در آغاز انقلاب معرفی کردند. وقتی این تحلیل‌ها در هفته‌نامه پنجره هم مطرح شد، عباس سلیمی نمین - مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران - با ارسال پاسخی به پنجره، واکنش جدی به این اخبار نشان داد و تاکید کرد که آیت خود به عنوان عضو قدیمی حزب زحمتکشان سوابق و روابطی با این حزب و به خصوص رهبر آن - دکتر مظفری بقایی - داشته است و براین اساس نمی‌تواند منبع قابل اتکایی برای اینگونه تحلیل‌های انتقادی باشد.
شما به عنوان یک مورخ مطرح که مشی معتدل و منصفانه‌ای در نقد دارید، چرا روی شخصیت مظفر بقایی این قدر حساسیت به خرج می‌دهید؟
دکتر مظفر بقایی کرمانی از جمله بازیگران بسیار مرموز در دوره‌ای بسیار حساس از حیات سیاسی ایران به شمار می‌آید که به دلیل پیچیدگی‌های تشکیلاتی و عملی‌اش نقش ویژه‌ای در صحنه گردانی مسائل سیاسی کشور به‌نفع بیگانگان برعهده داشته است. دکتر بقایی در خانواده‌ای اهل سیاست به دنیا آمد. گفته شده است. پدرش میرزا شهاب در انجمنی وابسته به لژ بیداری ایرانیان فعالیت داشت و پس از رسیدن به ریاست فرقه دمکرات کرمان، توانست راه خود را به مجلس چهارم باز کند. بقایی نیز پس از حدوده سال اقامت برای تحصیل در فرانسه و آشنایی با‌افرادی از جمله عیسی سپهبدی - که بعد‌ها نقش بسیار مهمی را در زندگی او ایفا کرد - در سال 1317 به میهن بازگشت. بیرون بردن رضاخان از ایران توسط انگلیس‌ها به فاصله کوتاهی از این زمان به ایجاد شرایط جدیدی در کشور انجامید که زمینه نقش آفرینی‌های بعدی مظفر بقایی و دوستانش را به عنوان یکی از مرموزترین چهره‌ها و محافل سیاسی طی دهه‌های 20 و 30 فراهم آورد. اگرچه تحولات سیاسی این سال‌ها و به ویژه مسائل مربوط به شکل‌گیری نهضت ملی و همچنین راه و روش شخصیت‌های تاثیر‌گذار در این دوران، بارها و بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، اما انتشار خاطرات دکتر بقایی و کتاب‌های متعدد دیگری که درباره وی و اطرافیانش منتشر شد، فرصتی دیگر فراهم آورده است تا با نگاهی دوباره به زندگی سیاسی مسئول حزب زحمتکشان و بهره‌گیری از آنچه او خود بر زبان رانده است، نه کل وقایع و اتفاقات آن برهه، بلکه حتی‌المقدور گوشه‌هایی از آن مورد بازخوان قرار گیرد.
آیا بقایی نقش مهمی هم در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی داشته است؟ چون ایشان در خاطرات خود مدعی می‌شود که بعد از انقلاب به وی پیشنهاد نخست‌وزیری هم داده‌اند؟
شاید بر مبنای همین چهره‌سازی‌ها است که پس از آغاز حرکت انقلابی مردم ایران در سال 56 و در شرایطی که شاه خود را در منگنه و مخمصه احساس می‌کند، همان‌گونه که در شهریور و آذر 1331 و در اوج درگیری با دکتر مصدق، به وی پیشنهاد نخست‌وزیری داده بود، این بار نیز وی را برای این منظور در نظر می‌گیرد. در واقع در شرایطی که انقلاب به نقطه اوج خود رسیده است، بقایی به عنوان یکی از مهم‌ترین مشاوران شاه در تماس مستمر با دربار است و حتی جلسات مشترکی با اردشیر زاهدی و سپهبد ربیعی به منظور چاره‌اندیشی برای نجات شاه از سقوط دارد که با توجه به شخصیت دو فرد اخیر می‌توان به ماهیت عنصر سوم این جلسه نیز پی برد.
جالب آنکه در چنین شرایطی وقتی سخن از نخست‌وزیری بقایی به میان می‌آید، وی آن را به طور مشروط می‌پذیرد  و این همه حاکمی از نقش‌ ویژه‌ای بوده است که بقایی در ساختار رژیم پهلوی برای موقع بحرانی برعهده داشته است. با توجه به چنین مسائلی است که سخن گفتن در مورد ادعا‌های مبنی بر تشکر حضرت امام از وی!! و آماده بودن زمینه‌هایی برای نخست‌وزیری او در ابتدای انقلاب! ضرورتی ندارد.
به طور کلی خاطرات دکتر بقایی به صراحت و روشنی بیانگر این واقعیت است که وی کوچک‌تین گامی در جهت پیروزی نهضت اسلامی و انقلابی مردم ایران برنداشت و خود به صراحت این مطلب را بیان می‌دارد: «من در جریان راهپیمایی‌ها ی این‌ها مطلقا شرکت نکردم»  یا «من تا آخر طرفدار بقای سلطنت بودم» و همین مقدار برای تنویر ذهن آنان که کمترین شک و شبهه‌ای پیرامون شخصیت سیاسی و ماهیت فکری وی دارند، باید کافی باشد.
سوال پایانی من درباره رابطه دکتر حسن آیت و دکتر بقایی است. بقایی در خاطراتش چندان به آیت اشاره نکرده است اما شما در مصاحبه‌هایتان گفته‌اید که آیت حتی بعد از انقلاب هم پیرومشی او بود. در این باره چه استدلالی می‌توان ارائه داد؟
بقائی خود درباره حضور آیت در حزب زحمتکشان می‌گوید: «دکتر آیت‌ هم آن زمان جزو نزدیکان ما نبود... موقعی که دانش‌آموز بود، جز تشکیلات ما در اصفهان شده بود. بعداً هم که آمده بود تهران برای ادامه تحصیل عضو حزب بود. بعد از قضایای 1340 او معتقد به مبارزه مسلحانه شد،... با او صحبت شد که از این عقیده‌اش باید عدول کند، حاضر نشد، مطابق مقررات حزب محکوم شد به اخراج موقت از حزب...»  همچنین: «تغییر عقیده هم نداد؛ خوب دیگر به حزب هم نمی‌آمد. راجع به او هم تصمیمی گرفته نشده بود. تا حدود سال 50 تقریباً این تصمیم البته مال چهل و دو چهل و سه بود، ... حدود سال شاید 52 آن حدود بود که رسماً اخراج شد  و با من هم دیگر تماسی نداشت...»  اما در همین فراز اشاره می‌کند که بعد از انقلاب هم آیت از او حمایت کرده است: «دکتر آیت وقتی اعتبار‌نامه‌اش در مجلس مطرح شده بود و خلخالی و دیگران را متهم به عضویت حزب زحمتکشان و طرفداری از من کردند، مردانه از من دفاع کرد...»
 

البته همانگونه که در گذشته گفته‌ام، حتی اگر اصل را بر این بگذاریم که بین آقایان آیت و مظفر بقایی بعد از سال 42 دیگر ارتباط تشکیلاتی وجود نداشته است، باز هم نمی‌توان از این واقعیت چشم پوشید که آقای آیت بعد از انقلاب از مشی سیاسی آقای مظفر بقایی پیروی می‌کرد. این پیوند را باید در عملکرد ایشان دنبال نمود، هرچند شخص بقایی نیز بر این نکته اذعان دارد که آیت حتی بعد از انقلاب نیز از وی مردانه دفاع کرده است. باید توجه داشت که مظفر بقایی به عنوان یک عنصر مرموز در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت توانست با ایجاد قطب‌بندی کاذب بین نیرو‌های ملی و مذهبی، بهترین فرصت را برای آمریکا و انگلیس در جهت انجام کوتا فراهم سازد و همین روش از سوی جریان حزب زحمتکشان در بعد از انقلاب تکرار شد. متأسفانه مرحوم آیت‌ در کنار فرزندان مرحوم کاشانی از جمله افراد بسیار فعال در دامن زدن به یک قطب‌‌بندی کاذب دیگر بودند. امام برای خنثی کردن این ترفند تکراری - که یک بار در تاریخ مبارزات ملت ایران توانسته بود برای دشمنان نتیجه بخش باشد - یاران خود را دعوت به سکوت کردند اما آقای آیت به این تدبیر هوشمندانه رهبری انقلاب توجه نداشت. بدون تردید آقای آیت در جریان بحران آفرینی‌های ابتدای انقلاب به مشی امام پایبند نبود و مشی بقایی را دنبال می‌کرد.
 

 301 19


 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 267444

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 3 =