۰ نفر
۱۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۱

اشکان راد

قرار است روز هفتم جشنواره با آخرین ساخته استاد سینمایمان و سازنده آثاری چون « گاو »، « آقای هالو »، « هامون »، « سارا »، « پری »، « لیلا »، « اجاره نشین ها »، « مهمان مامان » و ... شروع شود. برای یک دوستدار سینمای ایران وقتی بهرام بیضایی هم نیست و ناصر تقوایی هم بی دلیل! دیگر فیلمی نمی سازد، اتفاقی ازین بهتر ممکن است؟ البته تمام سعیم را می کنم تا یاسی را که پس از دیدن هر سه فیلم اخیر مهرجویی یعنی « طهران، روزهای آشنایی»، « آسمان محبوب » و « نارنجی پوش » دچارش شده ام را به فراموشی بسپارم. بالاخره کارگردان فیلسوف ما، گاهی هم دچار قبض میشود دیگر!

اینک و پس از دیدن چه خوب کردی ... به خودم می گویم چه بد کردی که امید بستی به دیدن یک فیلم خوب! و به قول شادروان حمید مصدق: « و چه رویاهایی که تبه گشت و گذشت! » استاد عزیز، برخلاف آنچه گفته اید کسی نمی خواهد شما را به فیلم های با درون مایه فلسفیتان بازگرداند. اما شما همین سرخوشی وعده داده شده را هم با شلختگی و سرسری نگاه کردن به موضوع از مخاطبتان دریغ کرده اید. چرا هیچ کس پس از پایان مهمان مامان از فیلم سرخوشانه تان خرده ای نگرفت و نخواست شما را به دنیای پیشینتان رجعت دهد؟ خودتان پاسخ این پرسش را بهتر از هر کسی می دانید. آن یکی فیلمی خوب بود که در تمام پلان هایش فکر و احترام گذاشتن به مخاطب حس می شد و این یکی اثری باری به هر جهت و بد به معنای واقعی کلمه است که  در آن بیننده و شعورش اصلاً به حساب نیامده. استاد عزیز، فیلم سرخوشانه، فیلمی نیست که سازنده اش را سرخوش و مخاطبش را ناخوش کند!

راستی با این نشانه هایی که در فیلم قرار داده اید چه کنیم؟ همان هایی که مرتب می خواهند به ما یادآوری کنند: این فیلمی از مهرجویی است و حتماً پشت این داستان احمقانه، حقایقی هستند مهم و در انتظار کشف! برای نمونه باید دریابیم که وقتی دو بازیگر اصلی مشغول نزاع بر سر کم اهمیت ترین چیزها هستند؛ خانه خودشان ویران می شود، خاطراتشان از بین می رود و مهم تر از همه عشقشان را هم به نفر سوم می بازند. و یا آن بازی شطرنج و فیلم شطرنج باز، آن شیئ سپرگون و یا آن بیت خیام که « دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست ...  » و ... همه را میتوان تاویل و تفسیر هایی فرامتنی در چارچوب هایی فلسفی و سیاسی کرد. اما راستش را بخواهید با فیلمی مواجهیم که زدن این حرف ها در موردش خود امری سرخوشانه است! شاید ریشه نارضایتی جمعی از فیلم شما در همان جمله ایست که خودتان در مصاحبه ای گفته اید: « روز به روز میزان هوش و درایت و دقت تماشاگرانمان که اغلب جوانانند بیشتر می شود. » شما با ساختن این فیلم نشان می دهید که به حرف خودتان هم باور ندارید. این جوانان هم خوشبختانه اهل اسطوره سازی و گذشته گرایی نیستند.

« دهلیز» اولین فیلم بهروز شعیبی یکی از همان غافلگیری های خوب جشنواره است. شعیبی که دوستداران سینما بدون شک وی را در نقش پسر تازه بالغ حاج کاظم در «آژانس شیشه ای» و روحانی دوست داشتنی «طلا و مس» به خاطر دارند؛ در دهلیز با محور قرار دادن مقوله فقهی قصاص، ملودرامی تفکر برانگیز ساخته پس از پایانش نمی شود به سادگی از آن فاصله گرفت. یک معلم در یک نزاع باعث مرگ انسانی شده و اینک در شرف اجرای حکم است. فیلم با محور قرار دادن تلاش های همسر مرد برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول به مفاهیم کلانی چون مسئولیت، اعتراف به گناه، طلب بخشش و پذیرش عذرخواهی می پردازد. خوشبختانه فیلم در دام نگاه سیاه و سفید و مطلق گرایانه به موضوعش نمی افتد و منظر موافقان و مخالفان قصاص را توامان طرح می کند و در آخر نتیجه گیری را هم بر عهده مخاطب می گذارد.

این از بدشانسی های یک کارگردان است که هر فیلمی هم بسازد باز هم همه آن را با شاهکاری چون «نفس عمیق» مقایسه کنند. و به نظر می رسد پرویز شهبازی حالا حالاها باید با این چالش بسازد. اما «دربند» فیلم بسیار خوبی است. یک اثر اجتماعی درجه یک که روایت خطیش را به دقتی مثال زدنی و مملو از جزئیات پیش می برد. داستان فیلم البته بسیار آشناست. انسان پاکنهادی که سعی در اصلاح امور جامعه ای غبارگرفته می کند و در چنبره مناسبات غیر اخلاقیش اسیر می شود. اما پرداخت شهبازی به این روایت بسیار گفته شده، آب طراوتی زده است. شخصیت ها ملموسند و ما با خود همراه می کنند. به شخصه سکانس های تجمعات دانشجویی را دوست نداشتم و فکر می کنم زوند روایی فیلم را دچار لکنت می کند. نازنین بیاتی و پگاه آهنگرانی بسیار خوبند و فیلمبرداری هومن بهمنش عالیست.

در آن سکانس محشری که نازنین با وجود آنکه در می یابد، همخانه اش در مورد گذرنامه  به او دروغ گفته و آن را تحویل آن دفتر مسافرتی نداده تا پولش را پس بگیرد و قرضش را ادا کند. اما باز هم از حقش می گذرد و پاسپورت را سر جایش می گذارد؛ سادگی کاراکتر ناخودآگاهانه حرصم را در آورده بود. با تمام وجودم می خواستم او هم بد باشد، گروکشی کند، آبروریزی کند، به سراغ پلیس برود و ... و از اینکه او این کارها را نکرد، مایوس و سرخورده شده بودم . پس از فیلم به یاد قسمتی از نهج البلاغه افتادم که در آن علی (ع) ویژگی بدترین دوران ها را یاد می کند. « بر مردمان روزگاری می آید که جز سخن چین را ارج ننهند، و جز بدکار را خوش طبع نخوانند، و جز با انصاف را ناتوان ندانند. در آن روزگار صدقه را تاوان به حساب آورند و بر پیوند با خویشان منت گذارند و عبادت را وسیله بزرگی فروختن بر مردم انگارند و ... » و دریافتم آن زمانی که برای نازنین دربند، آن آرزوها را می کردم، چقدر آلوده آن فضایی بودم که توصیفش را اینک خواندید. آقای شهبازی ممنون که راه خروج ازین بن بست را نشانمان دادید.

5719

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 275640

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام CH ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۱۹
    66 4
    ریز بینانه و استادانه بود
  • محمد رضا IR ۲۳:۳۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۰
    1 49
    (مهمان مامان) فیلمی خوب بود که در تمام پلان هایش فکر و احترام گذاشتن به مخاطب حس می شد ؟ شاهکاری چون «نفس عمیق» ? «دربند» فیلم بسیار خوبی است. ? واقعا جناب راد حرمت وازه ها را نگه دارید اگر از دید شما نفس عمیق شاهکار است و دربند فیلم بسیار خوبی ست پس فیلم های شاهکار تاریخ سینما را چگونه معرفی می کنید ؟