۰ نفر
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۷

ناصر فیض در تهران امروز نوشت:

 پرده بالا مى رود وقتى که بالا مى رود گردو

وقت بالا رفتنش تنهاى تنها مى رود گردو

داخل جیبت اگر گردو بریزى، بین استان ها

در سفرها با شما اینجا و آنجا مى رود گردو

فصل گرما مثل هر آدم که گرمش مى شود،گه گاه

غلت غلتان و شتابان سوى دریا مى رود گردو

در زمستان در مسیر رامسر دیدى اگر او را

چون که تابستان ز دریا مانده، حالا مى رود گردو

 

دست مى پوشد به تن، رخت سیاه از غصه و اندوه

بعد ربع ساعتى وقتى ز دنیا مى رود گردو

راه رفتن کار انسان هاست اما غیر ممکن نیست

در کنار خود ببینى مثل تو، را...! مى رود گردو

مى نشیند دائما بر صدر و فوراً قدر مى بیند

هر کجا در هر سفر وقتى که با ما مى رود گردو

گاه مقدارى دراز است و به سوراخى که کم عرض است

ناگزیر -از روى ناچارى- ز پهنا مى رود گردو

 

لیک در سوراخ نا کم عرض! چون کافى ست جا، آسان

داخل سوراخ مذکور از درازا مى رود گردو

آب سر بالا صداى بو عطا را هم در آورده ست

دارد از فرط غرور از کوه بالا مى رود گردو

پرچم گردو پرستان را به دست اهرمن دادیم

خود ولیکن پا به پاى هور مزدا مى رود گردو

پرده را بالا بزن! از گوشه نه، کامل بزن بالا

تا ببینیم از کجاها تا کجاها مى رود گردو

شعر گفتن با همین سبکى که مى بینید دشوار است

آن هم ابیاتى که کامل مى شود با «مى رود گردو»

 

ذهن تان هر چند باز و روشن و آماده، انصافاً

دست شاعر را نخواهد بست آیا «مى رود گردو»؟

سبز را از روى آن بیرون بیندازید، مى بینید

با ردیفى اشتباه از زیر پیدا مى شود گردو

با ردیف اشتباهى مى توان یک بیت دیگر گفت

دست کم تا نیم کیلو در دهان جا مى‌شود گردو
 

 

6060

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 289953

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 7 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۰
    2 0
    http://khabaronline.ir/detail/289491/comic/humor
  • رضاهمايون IR ۱۴:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
    3 0
    خوشمان آمد
  • یکی IR ۲۲:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
    2 0
    خیلی شعر قوی ای بود.