مصدق و بازی برنده در زمین دشمن(4)

دکتر مصدق دو هدف ارزشمند را در مبازات خود دنبال میکرد ،اول جلو گیری از مصادره مبارزات ملی نفت توسط دربار و سیاستمداران فاسد و در نهایت شکست جنبش ملی .دوم زنده نگه داشتن روح مبارزه ضد استبدادی و ضد استعماری در ملت ایران

دو هدفی که دکتر مصدق در پذیرش پست نخست وزیری دنبال میکرد عبارت بودنداز:
1-جلوگیری از مصادره جنبش آزادیخواهی ملت ایران وپروژه ملی شدن صنعت نفت توسط دربار و سیاستمداران فاسد واجنبی پرست.که مترصد بودند اصالت مبازه ملی را با ربایش آن لکه دار کنند.
2- زنده نگه داشتن روح مبارزه با استبداد و استعماردر پس شکست ظاهری جنبش ملی .شکستی که میدانست دیر یا زود انتظارش را میکشد.
در واقع مصدق به خود اجازه نداد ونمیخواست به قیمت ماندن و معامله با دربار و نیروهای خارجی بهای ننگ شکست جنبش ملی به نام ایران و ایرانی تمام شود .
دکتر مصدق تحقق دو هدف را همزمان دنبال میکرد اما معتقدم هدف دوم برای او جنبه مقدس تری داشت. چون آنچه برای دربار و نیز دولتین انگلستان و آمریکا با اهمیت بود، نه الزاما موضوع نفت که مهمتر جلوگیری از سر برآوردن نحله های آزادیخواهی واستقلال طلبی در ایران،کل منطقه وجهان بود.آنچه بخصوص در دهه پنجاه میلادی در افریقا و خاورمیانه عربی رخ داد به اعتراف بسیاری از مورخین معاصر غیر مستقیم اما عمیقا تحت تاثیر تحولات ایران و آموزه های بر جای مانده از دکتر مصدق و جنبش ملی شدن نفت قرار داشت. تاثی جمال عبدالناصر به این آموزه ها در ملی کردن کانال سوئز نمونه آشکار تاثیر اقدامیست که مصدق برای ایران و جهان به ارمغان گذاشت دکتر مصدق در سیاست تداوم حداکثری مبازه با دربار ،سیاستمداران فاسد و بیگانگان بیشتر به دنبال خرید زمان ومجبور کردن حریفان به رو کردن دست، افشای بیشتر چهره و سیاست هایشان بود که تا آنزمان موفق به پنهان نگه داشتن  آن شده بودند .نه دربار ،نه سیاستمداران فاسد ونه بریتانیا در چنین فرایندی قادر به مقاومت در برابر سیاست زیرکانه نیروهای ملی به رهبری نخست وزیر نبوده و ناخواسته وارد بازی دکتر مصدق شدند. . نخست وزیر درتحقق هدف خود موفق شد. حداقل در70 دقیقه از 90 دقیه بازی ، توپ را به زمین حریف انداخت و خود نظاره گر آن شد. اما به غایت میدانست در انتهای بازی حریف مجبور به برهم زدن میدان و افشای چهره ورو کردن دستانش خواهد شد .برای مصدق ضرورت داشت این افشا گری در برابر چشم تماشگران انجام شود نه در پشت میدان و سالن رختکن. فکر میکنم ایشان به خصوص پس از وقایع سی تیر با مشاهده صحنه بازی قدرت ها بر سر ایران ، بنا به دلایلی چند پایان محتوم خودرا مشاهده کرد واین بجز تحلیل نهایی اش از بستر تحولات داخلی و اقدامات مثلث شوم بود که آن نیز جداگانه مسائل خود را دنبال و علیه دولت ملی برنا مه ریزی میکرد.
اول ، خودوقایع سی تیر که توطئه دربار باهمراهی سیاستمداران فاسد با طراحی لندن بود. بی شک اگر اقدام به موقع و ارزشمند وتاریخی مرحوم آیت الله کاشانی نبود به جای 28 مرداد قطعا تاریخ 30 تیر در تقویم ایران ثبت میشد. نخست وزیر مطمئن بود  پشت پرده مثلث توطئه، بازی خطرناکی در جریان است.دوم، مثلث شوم توطئه با شکست 30 تیر اقداماتش مخفی تر و خطر ناکتر شد. آنها بطور مشخص بر روی افزایش نارضایتی های عمومی سرمایه گذاری کردند و موفق هم شدند. سوم، کم محلی های جامعه جهانی و به ویژه ایالات متحده و عدم همراهی آنها،دکتر مصدق را به این نتیجه رساند در مبارزه تنهاست و باید فقط روی خودو حداکثر4 الی 5 نفر در داخل حساب کند. چهارم، نحوه برخورد سران شوروی با دولت او که در اقدامات حزب توده ایران تجلی میافت . این اقدامات در تخریب چهره مصدق نقش مهمی را بازی کرد. همچنین شکستن کمر دولت ایران با ندادن طلب 11 و به روایتی 15 تن طلا از سوی کرملین در حالی که به آن نیاز فوری داشت به مصدق بار دیگر اثبات کرد که نیرویی از او حمایت نمی کند و شوروی بر سر او با غرب معامله کرده است . پنجم، آشکار شدن اختلافات میان  آیت الله کاشانی . این اختلاف کمر جنبش در داخل را شکست. گرچه نقش فتنه گرانی مانند مظفر بقایی وتا حدودی مکی و دیگران در این میان موثر بود اما آنچه میان مصدق و کاشانی بروز کرد روند گسست ملی و دولت منبعث از آن را تسریع کرد. ودر نهایت ششم، وقایع 25 مرداد که به مصدق ثابت کرد به انتهای راه خود خواسته اش رسیده است . این برگ آخر تلاش او در مبارزات آنروز  به شمار میرود.

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 309425

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =