۰ نفر
۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۷
رابطه سقوط صفویه با جایزه جهانی سال

یکی از برندگان جایزه جهانی سال یک ایرانشناس وصفوی شناس برجسته با نام رودی متی بود که عصر امروز دوشنبه 21 بهمن یک سخنرانی در باره کاستی های ایرانشناسی در ایران داشت. این نوشته خلاصه تقریبا نزدیک به کامل سخنان ایشان است.

 یکی از برندگان جایزه جهانی امسال آقای رودی متی بود که در کتابش با عنوان Persian in crisis ایران در بحران به موضوع جالب علت سقوط صفویه پردخته است. آقای متی دانشمند اصلا هلندی است که فعلا مقیم امریکا و استاد دانشگاه دلاور (Delaware) است و تخصص اصلی ایشان تاریخ دوره صفویه است، تاریخ اقتصادی و سیاسی. در این باره تاکنون دهها مقاله و چندین عنوان کتاب نوشته و در این آثار نشان داده است که از بسیاری از پژوهشگران خارجی این حوزه، یک سر و گردن بالاتر است. چهل سال پیش برای نخستین بار در دوره دانشجویی به ایران آمده و یک سال در ایران بوده است. ده سال پیش یکی از آثارش جایزه گرفته و اکنون هم اثر دیگرش با عنوان بحران در ایران که اثری است در باره علت سقوط صفویه. این اثر هم ترجمه شده و آماده چاپ است. آقای متی گفت که تنها پنج ساعت قبل از پرواز ویزای ایران را گرفته و توانسته است به ایران سفر کند. آقای متی عصر امروز [دوشنبه 21 بهمن] برای یک سخنرانی به دانشگاه الزهراء دعوت شده بود. دعوت کننده سرکار خانم دکتر نزهت احمدی بود. حدودا سی نفری از دانشجویان و اساتید برای استماع سخنرانی آمده بودند. بنده که رفاقت با آقای متی داشتم به رسم دوستی و استفاده از سخنرانی همراه با دوست عزیز جناب آقای دکتر وثوقی به دانشگاه الزهراء‌ رفتم. سخنرانی حوالی ساعت سه و نیم آغاز شد، ابتدا خانم احمدی ایشان را معرفی و چند اثرش را که همانجا حاضر بود معرفی کرد. سپس آقای متی حدود چهل و پنج دقیقه صحبت کرد. چند سوال هم مطرح شد که پاسخ دادند. بعد همراه ایشان و خانم احمدی به اتاق گروه تاریخ رفتیم و نیم ساعتی گپ و گفتی شد و خداحافظی کرده رفتیم. آنچه سبب شد تا این چند سطر را بنویسم، متن صحبت آقای متی بود. ایشان گفت که در باره ایرانشناسی و در واقع، بیشتر ناظر به صفوی شناسی در خارج و داخل ایران صحبت خواهد کرد، به طوری که مقایسه ای هم میان اینها صورت گیرد. اما اصل صحبت این بود که وضعیت تحقیق در ایران چه تفاوتی با آنچیزی دارد که در خارج از کشور هست. سخنرانی ایشان به فارسی بسیار خوبی بود و به راحتی توانایی تفهیم مطالب خود را داشت. خوب همسرش هم ایرانی است که دلیل خوبی برای این مسأله است! بهتر دیدم فارغ از این که همه اظهار نظر ها درست است یا خیر، آن را در اینجا بیاورم. چرا که آقای متی یکی از بهترین ایرانشناسان و در واقع یکی از زبده ترین صفوی شناسان خارجی است و سخنانش ارزش آن دارد که مورد توجه دانشجویان ما قرار گیرد.

رسول جعفریان

ایشان پس از اشاره کوتاهی به این که به دلیل انتخاب کتابش به ایران دعوت شده است، گفت:

این دو سه روز که به کتابفروشی ها رفتم کتابهای زیادی در باره تاریخ ایران چاپ شده است. خیلی زیاد. من در اینجا می خواهم چند مشکل مربوط به ایرانشناسی را مطرح کنم. بنده دو ماه پیش ژاپن بودم. کنفرانسی در باره ایران بود و چند سخنرانی داشتم. ژاپنی ها در زمینه ایرانشناسی فعال هستند. اما بیشتر به زبان ژاپنی می نویسند که زیاد در دسترس ما نیست. البته کارهایی که به انگلیسی می نویسند خوب و درجه اول است. کنفرانس خوبی بود. آخر کنفرانس ما همه صحبت کردیم که چطور باید تحقیقات ایرانشناسی را دنبال کنیم. این همکاری و دوستی را ادامه بدیم. مسأله ما این بود که خود ایرانی ها، یعنی کشوری که ما روی آن کار می کنیم و محققان زیادی هم در آن هستند، چه کار کنیم که اینها روی صحنه دربیاوریم. بیاوریم در چهار چوب جهانی. الان زمینه های تحقیقاتی جهانی شده. تنها در دایره یک کشور نیست. همه چیز جهانی شده. ما همه با هم در ارتباط هستیم. ایران تا حدی در حالت انفصال است. این چه علتی دارد. ما چطور می توانیم این را حل کنیم. ما البته به نتیجه نهایی نرسیدیم. حالا من آن بحث را مطرح می کنم و چند توصیه مطرح می کنم.

یک علت این است که در این سالها موانعی پدید آمده که رفت و آمد میان محققان داخل و خارج کم شده است. یک اندکی محدودیت هست. البته کامپیوتر هست، کتاب هست، مقصودم رفت آمد جسمی و شخصی است. چهل سال پیش آمدم. یک برنامه فرهنگی بود بین هلند و ایران. یک سال من اینجا بودم. این بنیادگزار شناخت و عشق من به ایران شد. الان خارجی ها می آیند اما اتصال و رفت و آمد زیاد نیست. این هشت سال اخیر هم یک خورده سخت تر شده است. الان فضا بازتر شده است. امیدوارم از این لحاظ هم بهبود پیدا شود و ایرانیان و محققان خارجی با هم ارتباط بیشتری داشته باشند. این به نفع همه ما خواهد بود اگر این تحول باشد. در اینجا اصلا مقصودم سیاسی نیست و دست ما هم نیست.

یک علت دیگر در این باره که مشکل عمیق تری است، مسأله زبان است. در ایران کسان زیادی هستند که آلمانی و فرانسه و یا حتی ژاپنی می دانند. اما به طور کلی ایرانیان و محققان ایرانی مشکل زبان دارند. بیشتر فارسی می دانند و انگلیسی. انگلیسی که الان دیگر زبان دوم نیست، اول است. یعنی کسی بدون این که نمی تواند کاری انجام دهد. انگلیسی تداوم زبان اصلی خود افراد است. ما باید به فکر زبانهای دیگر باشیم. نسل جدید ایرانیان که محققان و تاریخ نویسان خوبی می خواهند باشند غیر از فارسی و انگلیسی لااقل یک زبان دیگر را بدانند. کارهای نوشته شده به آلمانی و فرانسوی گاه شاهکار است و ترجمه هم نمی شود. هر کسی می خواهد متخصص دوره قاجار باشد، بدون یادگیری زبان روسی نمی توان متخصص عصر قاجار شد. روسیه آن قدر نفوذ و دخالت در ایران داشته که حد ندارد. اوائل قرن بیستم شمال تهران مستعمره روس ها بوده است. آن قدر سند از ایران در روسیه هست که هنوز کشف نشده است. اگر بتوانید از آرشیو های روسیه استفاده کنید گرچه مشکل است اما اگر بتوانید استفاده کنید خیلی مهم است. حتما بروید و استفاده کنید. در آلمانی هم نوشته ها و اسناد زیادی هست. در باره مشروطیت و غیر آن. به هر حال اسناد زیادی در باره ایران در آرشیو های انگلیسی و فرانسوی هست. الان بحث زبان است. فقط رفتن مهم نیست. باید زبان را یاد گرفت.

نکته دیگر این است که ایرانشناسی رونق عظیمی پیدا کرده است. در این بیست سال. از زمان آمدن جمهوری اسلامی به بعد. این شکوفایی درداخل ایران هست. من به کتابفروشی ها رفتم. در هر زمینه تاریخ ایران کتاب منتشر شده. در باستانشناسی. البته من از کیفیت آنها خبری ندارم و تخصص در ایران باستان ندارم. اما تعداد تعجب آور بود. در غرب هم کتاب زیاد نوشته می شود. در امریکا. نسل دوم ایرانی ها که مهاجرت کرده اند به امریکا این بچه ها الان علاقه به تاریخ آباء‌ و اجدادشان پیدا کرده اند. اینها به اوج درجه ایرانشناسی و تاریخ نویسی رسیده اند یا خواهند رسید به زودی. این پایان نامه های آنها و کتابها فوق العاده است از نظر کیفیت. این پدیده مثبتی است. اما به نظر من ایرانشناسی الان همچنان در یک بحران است. این ابعاد مختلفی دارد: یک دلیلش همین انزوا و انفصال است. جدایی از جریان تاریخ نویسی جدا اینجا کار می شود. تاریخ نویسی  و تحقیقات در این زمینه. چرا این انفصال به عنوان یک رشته در ایرانشناسی هست؟‌ این دلایلی دارد:

رسول جعفریان

یک مشکل به مفهوم تاریخ مربوط می شود. البته خیلی تغییر کرده اما آثار قدیم باقی مانده است. تقریبا تا صد سال پیش در این کشور و بیشتر کشورهای دنیا بیشتر ستایش از شاه و لشکرکشی ها و اطرافیان بود و بیشتر در اطراف حفظ بیضه اسلام برابر دشمن خارجی، از روحانیت و مقامات دربار و دیگران. بیشتر محتوای تاریخ همین بود. این مسأله با این ارتباط داشت که حقیقت در تاریخ چیست. ما همه دنبال حقیقت هستیم. حقیقت یعنی چی؟‌ در فرهنگ و تمدن حقیقت چیست؟‌ معنای حقیقت در آن زمان این بود که چیزی است که از بالا آمده. قابل بحث و مجادله نبود. ما باید قبول کنیم و آن را بپذیریم. تاریخ گذشته از این که بیشتر ستایش و تعریف از شاهان بود، یک صورت اسطوره ای و داستانی داشت. داستانهای قدیمی که شفاهی و بدون سند روایت می کنیم. شفاهی بودن بیشتر از کتابت اهمیت داشت. هنوز در شرق این طور است. کلام افراد بیش از نوشته ارزش دارد. مشروعیت آن بیشتر است. البته سطح تحقیقات خیلی بالا رفته است. مفهوم تحقیقی در ایران ریشه پیدا کرده است. اما هنوز هم کتابهایی منتشر می شود که پانویس و فهرست ندارد. از کجا می دانیم مستند است؟ حقیقت است؟ به هر حال تاریخ در مفهوم امروز یک پدیده مستند است. مبتنی بر مدارک. تاریخ نویسی معاصر مبتنی بر اسناد ومدارک است و این اجتناب پذیر است. در ایران مشکل هست. در کشورهای عربی بدتر است. ایران پیشرفت زیادی کرده است. در چاپ ایران پیشرفت زیادی کرده. تعجب آور است. در بحرین و دبی خبری نیست در مقایسه باایران. من به توجه شما به فرهنگ و تمدن شما احترام می گذارم. خیلی توجه دارید. پس ما هنوز دنبال حقیقت هستیم. من پست مدرن نیستم که می گوید حقیقت غیر قابل دسترس است. حتی جستجوی آن را قبول ندارد. من فکر می کنم تاریخ نویس باید دنبال حقیقت باشد. اما حقیقت چیست؟‌ همیشه معلوم نیست. حقیقت را از زاویه های مختلف باید بهش نگاه کرد. حقیقتی که امروز ثابت می کنیم ممکن است پنجاه سال دیگر ردّش کنیم. دیدگاه ها عوض شود. شرایط مان عوض شود. مقصود من در اینجا حقیقت آسمانی نیست. حقیقت بشری است که قابل انعطاف است و باید باشد و تاریخ جالب ترین است چون بحث در آن نهایت ندارد و همیشه ادامه دارد. ما به آخر نمی رسیم خوشبختانه. من کتابی می نویسم و می گویم این کلام آخر نیست. می توانیم بحث کنیم برای رسیدن به سطح بالاتر. کار بعدی پیچیده تر و جالب تر می شود. این جوهر تاریخ نویسی برای من است. در ایران به درجه بالاتر رسیده اید اما هنوز این مفهوم کاملا ریشه عمیقی پیدا نکرده است. ممکن است شما موافق نظر بنده نباشید اما به هر حال سوال و جواب هم خواهیم داشت.

رسول جعفریان

نکته دیگر این است که یک مساله ملی گرایی در ایران مطرح شده است. من به کتابفروشی ها نگاه می کردم. خیلی کتاب چاپ شده. همه اش ایران ایران است. ایران در انفصال. ایران به صورت جوهر نفیسی که از زمان باستان تا حالا بوده. اما منفصل است. خلیج فارس همیشه ایرانی بوده. مرزها معلوم بوده. این ایران همیشگی است. البته این اشاره را هم بکنم که هنوز خیلی از کتابها که در ایران منتشر می شود همچنان در باره شعر و هنر است. ابعاد مادی کمتر مطرح است. خوراک و پوشش و منابع طبیعی و رابطه آنها با زندگی. ارتباط میان اینها و زندگی کم هست. اینها هرچه هست در حاشیه است. اما اصل مطلبم اینجا این نیست بلکه این است که به رغم آن که مفهوم ایران درست است. من می فهمم. این که این قدر نوشته می شود شاید یه قدری بازتاب نوعی مخالفت هم هست که خواسته است ایران را وسیعتر از اسلامی بودن مطرح کند. شاید آگاهانه یا ناآگاهانه متمرکز روی این مطلب کرده اند که ایران را به عنوان یک ملت نشان دهند فراتر از اسلام. این احتمال است البته. خوب مذهب نقش مهمی در این ایران دارد. اما این که حالا ملی گرایی پیش آمده یک مسأله است. در این ملی گرایی یک مسأله دیگر طرح ایران به عنوان یک کشور غنی است. سرشار از منابع. تصور این است که از اول خارجی ها آمده اند که به شاه احترام بگذارند و منافع ما را غارت کنند. خارجی ها فقط و فقط آمده اند که کشور ثروتمند ما را غارت کنند. این نظر آسیب می زند به دیدگاه ایران به کشور خودشان. چون رابطه ایرانی ها و خارجی ها فقط جنبه منفی پیدا می کند. وقتی از این زاویه نگاه می کنند. انگلیسی ها فقط می خواستند غارت کنند. روسها همین طور. در باره پرتغالی ها هم گفته می شود. زمانی که آنها آمدند اصلا استعمارگر نبودند. صد نفر آمدند مگر صد نفر یک کشور را می گیرند. خواهش می کردند امتیاز تجارت بگیرند. استعمار از قرن نوزدهم مطرح شد. بحث تجارت بود. بحث حکمفرمایی یا اشغال نبود. مگر با صد نفر می شود یک کشور بزرگ و نسبتا غنی را می شود غارت کرد و بر آن استیلا یافت. اما این نگاه به ضرر کارهای ایرانشناسی منجر شده است.

رسول جعفریان

نکته دیگر این است که ایرانشناسی به عنوان یک رشته کمتر در بیرون دنبال می شود. بحث را این طور بگویم که در عصر صفوی چند تا دولت است. عثمانی و ایران و گورگانی. تحقیق در باره عثمانی ها خیلی تئوریزه شده. روشهای امریکایی و روسی و انگلیسی بکار گرفته شده. تحقیقات خیلی توسعه یافته. اما روی محور ارتباط عثمانی با اروپا. یک دلیلش این است که به هر حال تاریخ نویسی در مفهوم مدرن همان تاریخ نویسی در اروپا هست. در رنسانس و به خصوص در قرن نوزدهم. به علاوه روابط عثمانی ها هم با اروپا تنگ بوده است. بیشتر جنگ. مدارک و اسناد هم در استانبول و اروپا خیلی زیاد است و زمینه تحقیقات گسترده در باره عثمانی را فراهم کرده است. در باره گورگانی ها هم تحقیقات زیاد است. نگاهشان به هند توسط انگلیسی هاست. این تحقیقات هندی ها بیشتر در زبان انگلیسی است. اوائل متون فارسی را به انگلیسی ترجمه کرده اند. پیشرفت کارشان و مفاهیمشان و زمینه هندشناسی در این دوره بیشتر از طریق انگلیسی است. اینها روابط هند با ایران را نادیده می گیرند. پس ایران این وسط مورد بی توجهی است نه ارتباط عثمانی با ایران و نه ارتباط هند با ایران در نظر گرفته نمی شود. اما در اینجا دانشمندان به ایران به صورت یک جزیره منفصل نگاه می کنند. این هم یک کار منفی است. یک محدودیت شدیدی برای ایرانشناسی ایجاد می کند. تاریخ نویسی جهانی هم از ایران عبور می کند. گرایش جهانی در تاریخ نویسی دیگر کاری به انفصال ندارد. آنها دنبال روابط هستند. وقتی در باره ایران این روابط مورد نظر نیست خود بخود تاریخ ایران کنار می رود. ایرانی ها باید بدانند که در انزوا زندگی نمی کنند. ما به ابتکار نیاز داریم که در این زمینه کار بکنیم. از توجه شما متشکرم.

بعد چند سوال و جواب هم شد. یکی از دانشجویان گفت که کتاب نوشتن در باره ایران باستان ربطی به این ندارد که آنها می خواهند واکنشی در مقابل وضعیت داشته باشند بلکه وقتی آنها می بینند که در هالیوود ایران تحقیر می شود این کار را می کنند. آقای متی این را پذیرفت که می تواند بازتاب کارهای هالیوود هم باشد.

ایشان باز تأکید کرد که بسیاری از اسناد ایرانی به زبان های خارجی است. چنان که تعداد زیادی به هلندی است و زبان هلندی که در این اسناد بکار رفته بسیار مشکل است که من هم به سختی می فهمم. در این باره باید ایرانی های پژوهشگر این زبانها را یاد بگیرند و از آن اسناد استفاده کنند.

در باره محتوای کتابش هم گفت که این کتاب در باره یک نگاه جامع در باره علت سقوط صفویه است که قبلا لاکهارت نوشته بود که پر مایه است و جزئیات زیاد دارد. اما کهنه سال شده است. الان بیش از پنجاه سال از تاریخ نگارش آن گذشته است و لازم بود دوباره یک نگاه جامع بشود. من در باره عوامل مختلف آن بحث کرده ام. دو فصل در باره علل اقتصادی و مسأله آمدن پول و نقره به ایران است که به دلیل وضعیتی که در اروپا پیش آمد آمدن پول به ایران متوقف شد و این مشکل درست کرد. به مسائل مذهبی و برخورد با اقلیت ها هم پرداخته ام. نوشتن این کتاب برای من لذت بود نه زحمت. زحمت اگر هم هست زحمت نشستن پشت کامپیوتر است. من همیشه وقتی در باره تاریخ ایران کار می کنم و تاریخ عظیمی است و لایه های مختلف دارد و تضادهای زیاد که همین برای من جذابش کرده، لذت می برم. لاکهارت بیشتر یک دلیل مستقیم را بحث کرده. از آمدن تا زوال. علت اصلی سقوط کنار گیری شاه از حکومت است. برآمدن خواجه سرایان و زنان. ارتش هم رها شده. اینها همه درست است، اما من سعی کرده ام تصویر پیچیده تری در باره علت سقوط صفویه بگویم. این مسأله تنها سیاسی و اخلاقی نیست. دربارهای زیادی بوده اند و هستند که از نظر اخلاقی در شهوت زندگی می کنند. می دانید خیلی از همین کشورهای اسلامی، آنها هر کاری که خدا قدغن کرده انجام می دهند  اما لزوما سقوط نمی کنند. من خواستم دید همه جانبه تقدیم کنم. پیچیده و مربوط به هم. من از طبیعت ایران شروع کرده ام. بیشتر کوه و بیابان است. شماها بیشتر اهل شعر و هنر هستید. دنبال چیزهای معنوی هستید. از واقعیت مادی گریزانید. مولوی و سعدی و حافظ. گاهی فراموش می کنید که ایران بیشترش کوه و بیابان است. البته تمدن ایران هست. مراکز شهرهای بزرگ هست. اینها  جزایر کوچک در یک اقیانوس هستند. ارتباط بود اما محکم نبود. منابع ایران نسبتا کم بود. از نظر کشاورزی غیر از چند نقطه. معادن یا نبود یا استخراج نمی شد. پول نمی آمد ایران به خاطر بحران در اروپا. باید شالوده زندگی را در نظر داشت. لازم نیست مارکسیست بود تا به مادیات توجه داشت. باید این شالوده زندگی را فهمید. این حکومت چه طوری روی این شالوده ضعیف بنا شده است. اینها جنگجو بودند. جوهر دربار صفوی در آغاز کار تا شاه عباس همه اش جنگ بود. این مثبت بود. لازم بود. شاه باید در میدان جنگ حاضر باشد. روی اسب باشد. لشکر کشی کند. این آخر دیگر این نبود. شاه باید خودش نظارت کند. باید مخالفین را سیاست کند تا مردم بترسند. یک شاه ضعیف نتیجه اش یک دربار ضعیف است که مخالفین جری می شوند. این چیزی است که در این کتاب بحث کرده ام. بحث در باره امور نظامی. دو فصل در باره پول و سکه ها هم از لحاظ این که پول چه کیفیتی است و هم کمیت که کم شده است. درصد نقره که پول اصلی بود کم شده است. یک بحث هم در باره سیاست مذهبی که با اقلیت ها بد برخورد می شد. اینها همه در فروپاشی صفوه موثر بود. تا وقتی شاهان صفوی روی هرم قدرت نشسته بود و سکولار بود یعنی مادی فکر می کرد همه چیز درست بود هر گروهی هم جایش را می دانست و حکومت را قبول داشت. اما وقتی شاه ضعیف شد مشکل بیشتر شد. اقلیت ها هم به تدریج شورشی شدند. لزگی ها، کردها، اوزبک ها، افغانها همه شورش کردند. مشکل خارجی نبود. افغانی ها ایرانی بودند. خارجی نبودند. اینها در گوشه بودند. اینه با یک اقلیت آمدند و اصفهان را محاصره کردند. درون حکومت ضعیف شده بود. ضعف از درون بود از خارج نبود. یک پایتخت ضعیف بود که اینها به آسانی نابود کردند.

رسول جعفریان

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 337831

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۴:۳۲ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
    3 2
    ای کاش ایرانشناسان غربی بیشتری را معرفی کنید . یک نکته دیگر آن که آقای دکتر ، شما وبلاگتان را زود به زود بروز می کنید می ترسم از تحقیقات اصلی تان باز بمانید . البته شما که جواب نظرات وبلاگتان را نمی دهید . این یکی را نمی دانم (بعید می دانم)!
  • بی نام A1 ۰۸:۱۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۲۲
    1 1
    بسیار زیبا