اسدالله بادامچیان در گفت وگو با نامه نیوز با تاکید بر اینکه آقای ناطق همیشه در جبهه اصولگرایان هس، تصریح کرد:من دلم به حال این نوع از اصلاح طلبان که این حرف ها را می زنند می سوزد چون متوجه نیستند که وقتی این مطلب را میگویند یعنی وضع خودشان را خراب میدانند که به دنبال این می گردند که بگویند روحانی از ماست.
وی ادامه داد: آقای ناطق از ماست. می ترسم یواش یواش به هرکسی بگویند او با ماست(خنده). اما بهرحال اگر اصلاح طلبان هم متوجه شوند که باید زیر پرچم یک اصول گرا بروند چرا آنها را منع کنیم.
او در این گفت وگو درباره وضعیت موتلفه در تعامل با کابینه هاشمی در دوران سازندگی،اصولگرایان، اصلاح طلبان، دیدگاهش درباره موسوی و کروبی نیز اظهار نظر کرد.
اهم اظهارات وی به شرح زیر است:
*در دو دوره ریاست جمهوری آیتالله هاشمی همه ما از ایشان حمایت میکردیم. در پایان دور دوم عدهای از اطرافیان ایشان درصدد برآمدند که ایشان برای بار سوم رئیس جمهور شوند که مغایرت با قانون اساسی دارد. ما تذکر دادیم و در مصاحبهها اعلام کردیم که با حفظ احترام جناب آقای هاشمی، مصلحت نیست که ایشان برای بار سوم بر خلاف قانون اساسی رئیس جمهور شوند و مسیر قانونی هم نیست.
*آیتالله هاشمی مخالف تشکیل کارگزاران بود.
*شب که هیات دولت جلسه داشت عده ای از دولت و بیرون امضا جمع می کردند که حزب کارگزاران را تشکیل دهند، به آقای هاشمی هم گفته بودند که می خواهیم حزب کارگزاران راه بیندازیم. علتش هم این بود که این طیف در انتخابات مجلس 5 نفر داشتند که می خواستند در لیست ما بگذارند که ما نتوانستیم به دلایلی آنها را درون فهرست بگنجانیم. آقای هاشمی گفتند اگر اینها را نگذارید اینها می روند حزب تشکیل می دهند و جدا میشوند و به مصلحت نیست. گفتیم ما یک محور داریم و باید طبق آن عمل کنیم به همین علت این افراد به ضابطههای ما نمی خورند و نمی توانیم آنها را درون فهرست بگذاریم. شب که داشتند در هیات دولت امضا جمع می کردند آقای هاشمی به آنها گفت اینکار را نکنید. یعنی به ما گفت این 5 نفر را بگذارید، به آنها گفت اینکار نکنید تا جدایی پیش نیاید.
*برخی وزرای دولت بودند، برخی از معاونین و ... آنها در آن جلسه دولت شروع کردند به امضا جمع کردن. آقای هاشمی ناراحت شد گفت چرا دارید امضا جمع می کنید؟ گفتند ما از آقا پرسیدیم ایشان گفتند اشکالی ندارد و من مانع نیستم.
* آقای هاشمی گفتند تلفن بزنید به دفتر رهبری تا من با آقا صحبت کنم. تلفن که زدند، آقای هاشمی به رهبری گفت من با تشکیل کارگزاران مخالفم. اینها می گویند از شما پرسیدند و شما فرمودید که من مخالفتی ندارم.
رهبری به آقای هاشمی گفته بودند چه اشکالی دارد اگرعدهای می خواهند حزبی راه بیندازند چه مانعی دارد؟ به همین علت راه افتاد. منتهی در نهایت به نام آقای هاشمی تمام کردند.
بعدش که کارگزارن ایجاد شد یک راهی را شروع کردند بعضی هم نظر داشتند که آقای هاشمی برای دور سوم رییس جمهور شود. بعضی هایشان ساده لوحانه فکر می کردند آقای هاشمی برای بار سوم بماند برای کشور و سازندگی مفید است، برخی هم برای حفظ قدرت خودشان این را می خواستند. وقتی اینها این موضوع را اعلام کردند ما مخالفت کردیم. من از اولین مخالفان بودم. گفتیم ما اقای هاشمی را قبول داریم، به ایشان احترام می گذاریم اما قانون اساسی ما می گوید 2 دوره. اگر قرار شد به خاطر اقای هاشمی قانون اساسی را بهم بزنیم یک بدعتی می شود که از این به بعد هرکسی بیاید سرکار بیاید به سابقه طولانی همراهی هاشمی با امام استناد می کند و بخواهد برای بار سوم بماند و در نهایت رییس جمهوری مادم العمری در ایران راه می افتد.
شاید اگر هاشمی برای سه دوره رییس جمهور شدن جدی بود می توانست راهکاری هم پیدا کند
خود اقای هاشمی هم موافق این نظر بودند که ریاست جمهوری شان تمدید شود؟
من چیزی از ایشان در این باره نشنیدم. شاید اگر خودش موافق بود و جدی دنبال می کرد می توانست راهکاری پیدا بکند. یک خاطره جالب از آقای غرضی تعریف کنم. شب منزل پدرخانمم حاج سعید امانی دعوت شده بودم. یک خانه پشت مهدیه تهران در یک کوچه بن بست. شب آنجا بودیم،غرضی و برخی دیگر از افراد آنجا بودند. غرضی به من گفت شما چرا با دوره سوم ریاست جمهوری آقای هاشمی مخالفت می کنید؟ شما با هاشمی خوب نیستید و حرفهایی از این نوع. آن زمان هم شعار میدادند مخالف هاشمی مخالف پیغمبر است. گفتم این حرف ها را به ما نزن. تو که می دانی ما با آقای هاشمی رفیقیم، احترام همدیگر را داریم. گفتم شماها چقدر آدم های ناشی هستید، گفت چرا، گفتم شما راهش را بلد نیستید، گفت راهش چیه ؟ گفتم شما بیایید از نمایندگان مجلس نامهای خطاب به ولی امر بگیرید که مصلحت میدانیم آقای هاشمی برای یکبار دیگر بطور استثنا رئیس جمهور بمانند تا کارهای سازندگی پس از جنگ اتمام بپذیرد. اگر صلاح میدانید راهنمایی فرمائید. گفتم با موقعیتی که هاشمی الان دارد حدود بالای 200 نماینده این نامه را امضا میکنند، مقام رهبری اگر صلاح بدانند از مردم همه پرسی میکنند، که آیا موافقید که آقای هاشمی یک دوره دیگر بمانند و مردم هم رای میدهند و کار درست میشود.
آقای غرضی از جایی که نشسته بود پرید، دست من را گرفت گفت آخ آقای بادامچیان چه راه حل جالبی!!، (خنده) بلند شوید بریم این کار را انجام دهیم. گفتم من باید اول ببینم که ولی امرم اجازه می دهد که این کار را بکنم یا نه. اگر ایشان نظرشان مساعد است اینکار را میکنم.نیازی به شما هم نیست من خودم امضاها را میگیرم به آقا میدهم. این واقعیت آن موضوع ریاست جمهور سوم برای آیتالله هاشمی است.
*جامعه روحانیت و مدرسین ، موتلفه و همه در نهایت به آقای ناطق نوری رسیده بودند.
*ما به اقای ری شهری علاقمندی ویژه داریم اما زمان که نامزد انتخابات ریاست جمهوری بودند من به آقای شریفی که دستیار ایشان بودند، از آقای ری شهری خواهش کنید که به صحنه نیایند، گفت چرا، گفتم مردم به وزیر اطلاعات و به نظامی برای ریاست جمهوری رای نمی دهند. یعنی مثلا حتی به آقای محسن رضایی با همه احترامی که برایشان قائل هستم.چون مردم ایران یک پیش زمینه ای دارند که اگر رییس جمهور یک چهره نظامی باشد کشور حالت نظامی گری پیدا می کند.
*در مورد وزیر اطلاعات هم هرشخصیتی باشد به او هم رای نمی دهند. زیرا فضای اجرایی کشور را امنیتی و نظامی نمیخواهند. آقای شریفی گفت نه ایشان نماینده امام در سازمان حج است، چهره تلویزیونی هستند، سابقه انقلابی دارند. گفتم من تحلیل سیاسی ام این است، گفتم نگرانی من این است که آقای ری شهری نفر پنجم شوند. گفت همه اش چهارنفر کاندیدا هستند، گفتم آرای باطله بیشتر از ایشان می شود.خیلی عصبانی شد، چون نسبت به آیت الله ری شهری خیلی علاقمند بودند. انتخابات که برگزار شد، نتیجه همان شد که من پیش بینی کرده بودم. آقای ری شهری نفر آخر شد. بعد از چند ماه آقای شریفی را در مراسمی دیدم، روش نمی شد با من حرف بزند، گفتم من که به شما گفتم ولی گوش ندادید.
* من 8 ماه قبلش نامه نوشتم که قطعا آقای ناطق رای نخواهد آورد.نوشته بودم در بین چهرههای نامزد، شخصیتی مثل جناب آقای ناطق نیست که بتواند اورا مقابل ناطق بیاورند. اما جامعه چهره جدیدی میخواهد و نوشته بودم اگر چهره آشنایی از جناح دیگر بیاید که این حرف هایی که من می گویم را بزند که خواهد زد قطعا با آرای بالایی انتخاب خواهد شد.
* اگر ما به جای آقای ناطق نوری فرد جدیدی را می آوردیم که نیاید بگوید من امتداد هاشمی هستم صدرصد رای می آورد. اینکار را نکردند، آقای خاتمی از گرد راه رسید و پیروز شد.
* فردای روزی که آقای خاتمی آمد جلسه رابطین حزب بود. همه نشسته بودند، خیلی ناراحت و عصبانی. گفتند بله لابد شما باز می خواهید ما را توجیه کنید. خدا رحمت کند آقای عسگراولادی دبیرکل بودند من هم قائم مقام. نوبت ما که شد، آقای عسگراولادی گفتند آقای بادامچیان حرف میزند. گفتم نه خوداقای عسگراولادی حرف بزنند، گفت نه شما بگویید. گفتم ببینید برادران قبول کنید که یک شکست سخت خوردید، همه تکبیر گفتند. (خنده)البته تکبیر را برای شکست نگفتند برای اینکه من خیلی صریح و ساده شکست خوردیم. تکبیر گفتند.
*گفتم تا 4 سال و احتمال قوی تا 8 سال باید با این مجموعه سروکار داشته باشیم. گفتم دو راه داریم یا اینکه همه چیز را بسپاریم دست خط اصلاح طلب یا اینکه تکلیف این است که مدارا کنیم و فعالیت کنیم و در صحنه باشیم. که همه دومی را تایید کردند.
*اما موضوع این است که وقتی آقای خاتمی و دولتش سرکار آمد چند هزار مدیر لایق را به جرم عقیده کنار گذاشت، شعار زنده باد مخالف من را می دادند، آزادی سیاسی، آزادی بیان، آزادی رای و ...مباحثی اینچنینی را مطرح می کردند اما عملکردشان خلاف این شعار بود.
*این مدیران را کنار گذاشتند و به آنها می گفتند شما پیام دوم خرداد را نفهمیدید. می گفتند چرا به ناطق نوری رای دادید؟ من اسامی نزدیک به 800 نفر از این مدیران را در نشریه شما نشریه حزب موتلفه نوشتم. آقای عسگراولادی گفتند دیگر ننویسید که تضعیف دولت نباشد. والا تعدادشان به چند هزار نفر رسید که به علت رای دادن به ناطق نوری کنار گذاشته شدند.
*ما با جابجایی مدیران مشکلی نداریم اما اینکه دولتی خلاف شعارهایش عمل کند این درست نیست. این دارودسته دوباره سرکار آمده اند و بسیاری از بدنه دولت یازدهم را آنها که اصلاح طلب می دانند تسخیر کردهاند و باز مدیران را کنار میگذارند حتی افراد عادی را هم تغییر میدهند مثلا 75% فرمانداران را تغییر دادند. این رویه ثبات مدیریتی را برهم می زند، این رویکردها سلطه گری جناحی می آورد. این رویکرد در دولت خاتمی هم جواب نداد در این دولت هم اگر باز هم دنبال شود به جایی نخواهد رسید.
*آقای خاتمی را هم از قبل می شناختم. با پدر مرحومشان بسیار صمیمی و رفیق بودیم، در دوران مبارزه با مرحوم آیتالله خاتمی ارتباط داشتیم، به منزلش رفت و آمد داشتم. الان هم با خاتمی رفیق هستم.
*آقای خاتمی لیبرال است، شما لیبرال را انقلابی می دانید یا نه؟
*گزینه ما در آن انتخابات{84} اقای هاشمی بود. وقتی دوتایی به مرحله دوم رفتند، تصمیم گیری را آزاد گذاشتیم. گفتیم هرکس می خواهد به آقای هاشمی رای بدهد، هرکس می خواهد به آقای احمدی نژاد.
*آن زمان تشخیص وظیفه در بین مجموعه دوستان مان متفاوت بود و باید هرکدام به تکلیفی که تشخیص میدادند رای میدادند.تشخیص مشکل بود.در حزب موتلفه دیکتاتوری حزبی وجود ندارد. حزب ما که کمونیستی و غربی نیست. حزب مسیر انتخاب آزاد و آگاهانه را برای اعضایش باز میکند، در بین طرفداران ما دو نظر بود. یک دسته معتقد بودند که وظیفه رای دادن به آقای هاشمی است، یک عده هم معتقد به رای دادن به آقای احمدی نژاد بودند. لذا گفتیم هرکس براساس تشخیص عمل کند.
* تا قبل از اینکه وارد انتخابات شویم آقای لاریجانی نامزد مشترک اصولگرایان بود.موتلفه هم جزء شورای هماهنگی بود و از نظر جمع تبعیت می کرد. خرد جمعی ما در آن شورا به آقای لاریجانی رسیده بود. ولی آقای لاریجانی رای نیاورد. بین دو نفری که مرحله دوم رفتند. افراد را آزاد گذاشتیم.
*در دور دوم{سال 88} طبیعتا معلوم بود که آقای احمدی نژاد رای می آورد و ضرورت سیاست داخلی و خارجی نظام این بود که اقای احمدی نژاد رای بالا بیاورد.
*رویکرد ما همیشه حتی در دولت فعلی حمایت حکیمانه، رصد هوشمندانه، نقد مشفقانه و همکاری صمیمانه است. نمی توانستیم احمدی نژاد هرکاری می خواهد بکند و بعد مثل طرفداران متعصبش بگوییم به به. هرچی کار خوب کرده قبول داریم هرچه کاری منفی کرده نقد می کنیم.
هرجا هم که هر دولتی خواسته با او همکاری کنیم، نرفتیم برای حزب کاری کنیم، چون قرارمان با دولت است، با دولت صمیمانه اما در چارچوب ارزش هایمان کارمی کنیم. اگر هم زمانی دیدیم در چارچوب ارزش های ما نیست کنار می کشیم.
* اگر از احمدی نژاد جدا شده بودیم او در دور دوم رای نمی آورد. ما هیچ وقت سهم خواه نبودیم. در دوره اول آقای احمدی نژاد با مشورت با اصولگرایان کار می کرد خیلی هم خدمت کرد. در دور دوم خودش بود و دارودسته اش. در نتیجه آسیب دید.
*آقای عسکراولادی با آقای هاشمی هم جلسات را داشت. بهرحال بزرگتر بودند، واقعا مخلص و متدین بودند و یک دنیا تجربه بود. یک نمونه بارز خط امام و رهبری بود. اقای خاتمی از این فرصت استفاده کرد. آقای احمدی نژاد نتوانست استفاده کند، کم استفاده کرد.
*آقای عسگراولادی گفتند اینها سران فتنه نیستند اما بازی خورده و مفتون فتنه هستند. سران فتنه آمریکا، انگلیس و اسرائیل هستند. من هم همین را می گویم. این دوتا اصلا کسی نیستند که سر باشند. دعوا سر این است اینها فتنه خورده اسرائیل و انگلیس و آمریکا هستند.
*آقای عسگراولادی این راه را باز کردند که اگر شما دونفر می خواهید از این معضل سیاسی که برای خودتان پیش آوردید نجاب یابید راه توبه باز است، توبه کنید و از ولی امر بخواهید. اینها نه گوش به حرف عسگراولادی دادند نه توبه کردند بلکه هنوز هم بر عناد و لجوج هستند. اینها مجرم هستند. میرحسین و کروبی مجرم هستند.
*من از اول هم نسبت به میرحسین نظر مشکوکیت داشتم. اما آقای کروبی که با ما کار کرده و زندگی کرده است باز هم می گویم ایشان مجرم است. بهرحال از قانون تمرد کردند. نظام جمهوری اسلامی اینقدر به اینها محبت کرده است. که صلاحیت آنها را برای ریاست جمهوری تایید کرده است در حالیکه آقای کروبی که رجل سیاسی نیست. آقای موسوی رجل
*آقای کروبی یک آدم ساده است، در مجلس سوم و ششم او را رییس مجلس کردند، ما هم رضایت داشتیم، چون او بهتر از بقیه بود. خودمان رفتیم با او دیدار کردیم، گفتیم دوستان نماینده ما هم میخواهند رای بدهند. گفتیم 80 تا رای داریم به شما می دهیم چون بهتر از بقیه هستی. این هم یک رای مصلحتی بود.وقتی می گویم میرحسین نخست وزیری تحمیلی است همین است. مصلحت یعنی ضرورت. این دونفر تا حد صلاحیت ریاست جمهوری بالا آمدند، بعد هم که هرکاری دلشان خواست کردند، تبلیغات، رقص، آواز، تیکه کهنه سبز و ...
*دو مجرم به علت فتنه 88 هستند. هرکسی بخواهد کسی را به این دو مجرم اضافه کند با دلایل داشته باشد . آن آقا اگر دلایلی دارد به قوه قضاییه ارائه دهد.
آقای روحانی اصولگرا هستند.آقای عارف نامزد اصلاح طلبان بود. منتهی وقتی احساس کردند عارف حتی کمتر از یک میلیون رای بیاورد آن بنده خدا را به زور کنار گذاشتند و به روحانی چسبیدند. بعد هم صاحب شدند.
*آقای ناطق همیشه در جبهه اصولگرایان هست.
*من دلم به حال این نوع از اصلاح طلبان که این حرف ها را می زنند می سوزد چون متوجه نیستند که وقتی این مطلب را میگویند یعنی وضع خودشان را خراب میدانند که به دنبال این می گردند که بگویند روحانی از ماست. آقای ناطق از ماست. می ترسم یواش یواش به هرکسی بگویند او با ماست(خنده). اما بهرحال اگر اصلاح طلبان هم متوجه شوند که باید زیر پرچم یک اصول گرا بروند چرا آنها را منع کنیم.
/212 17
نظر شما