اخلاق نقد و فرهنگ نقادی (بخش دوم) - یاسر هدایتی

«گفت: آن کدام امام بود که توسط سگ تکه تکه شده؟» گفتند: اولا؛ امام نبود و پیامبر بود. ثانیا؛ توسط گرگ مورد حمله قرار گرفته بود و نه سگ، ثالثا؛ تکه تکه نشده بود و رابعا و مهم تر از همه اینکه اصل این داستان دروغ بوده است و بر ساخته برادران حسود در جواب جویایی پدر از برادر کوچکترشان...»

و حالا این حکایت بسیاری از نقدهایی است که شرط اول اخلاق نقد که فهم درست و دقیق موضوع است را ندارند و نتیجه به جای ارزیابی منصفانه، چیزی جز عدم رعایت اخلاق نقد و در نتیجه بی انصافی نمی تواند باشد.

عدالت و آگاهی، نخستین شرط نقد

شاید بتوان نخستین گام در رعایت اخلاق نقد را همین نکته برشمرد که برای ارزیابی و نقد و نمایش درستی و نادرستی و یا بود و نمود یک سخن، یک کردار و یا یک رفتار باید ابتدا آن را دقیق و درست فهمید. بدون فهم درست و دقیق موضع مورد نقد قطعا هیچ کس نمی تواند ارزیابی منصفانه ای نسبت به موضوع داشته باشد. و این تنها یک نقد اشتباه نیست بلکه یک قضاوت اشتباه است که گاه می تواند به بی اخلاقی های دیگری چون تهمت و افترا نیز بدل شود. توضیح اینکه در یک صورت بندی کلی در مقام نقد ما خود را ارزیاب و به عبارتی دیگر قاضی ای نشان می دهیم که می خواهیم درستی و نادرستی و بود و نمود موضوعی را اثبات کنیم. با این تفاوت که نه شاکی و متشاکی بلکه دو سویه یک امر واحد مورد قضاوت قرار می گیرد و منتقد به مثابه مدعی العموم می خواهد درستی و نادرستی امری یگانه را به نمایش بگذارد و البته حکم کند. حکمی که اگر چه شاید جزای قانونی و پادافرهی آنی را موجب نشود اما، قطعا و حقیقتا اثرات وضعی ضمنی و زمینه ای بسیاری را پدید می آورد و به ویژه در برخی از زمینه های سیاسی و اجتماعی گاه از هر جنایت و خیانتی می تواند اثر گذار ترباشد.

با این وصف باید گفت در این مقام نخستین شرط ایجابی و ضروری نقد منطقا و شرعا داشتن عدالت است. صفتی که با انتساب به آن ما به عنوان یک منتقد محق خواهیم بود تا قضاوت کنیم. اما اگر عدالت را قرار دادن هر چیز در موضع خود تلقی کنیم برای نقد یک گفتار، کردار و یا یک رفتار که می تواند در قالب های شکل گرفته مختلفی عرضه شده باشد، عدالت ورزی به مثابه فهم دقیق آنچه در اصل بوده است مورد توجه قرار می گیرد.

این مقدمه شاید در وهله اول برای برخی کسان بدیهی باشد. اینکه مشخصا برای نقد باید به موضوع آگاه بود اما تاکید اخلاق نقد بر این موضوع از منظرهای مختلفی قابل بررسی است.

مثلا از منظر روانشناسی یکی از مهمترین نکاتی که باید مورد توجه قرار بگیرد پدیده ای است که تحت عنوان حافظه فراساز (constructive memory) مطرح می شود. چکیده اساسی پدیده اثبات شده حافظه فراساز، خاطره سازی ای است که گاه ذهن انسان به طور ناخود اگاه انجام می دهد. به این ترتیب که ذهن انسان طی واکنش های متفاوت و ذیل تاثیرات گوناگونی می تواند خاطره هایی داشته باشد که اساسا هیچ مطابقتی با واقع نداشته باشد. از سوی دیگر تاثیرات روانی و القائی پدیده های دیگر بر روان و ذهن انسانی موضوع مهم دیگری است که می تواند اساسا برداشت و فهم اولیه اشخاص را از پدیده هایی که به هر دلیل نتوانسته اند مواجعه عمیق و مطابق با واقعی با آن داشته باشند دستخوش تغییر قرار دهد.

حوزه دیگری که در نخستین گام اخلاق نقد درباره فهم درست و دقیق موضوع مورد نقد مطرح می شود بحثی زبان شناختی است که به مانع مهم کژتابی های زبانی و موانع زبان شناختی فهم می پردازد. از سویی دیگر چالش های معرفت شناختی در مواجهه با پدیده های پیرامونمان نیز امری مهم است که در کنار نکات پیشگفته هر شخصی را در اعتبار روایی فهم نخستین خود از موضوع مورد نقد، دچار شک وسواس گونه خواهد کرد.

به این ترتیب است که باید گفت نخستین گام برای اخلاقی عمل کردن در نقد، خاصه نقد اندیشه ها و حتی گفتار و کردار ها مداقه ای از سر حوصله و معرفت در موضوع مورد نقد است. امری که وضعیت رواج یافته نقد و فرهنگ نقادی در روزگار پیش رویمان هیچ مناسبتی با آن ندارد.

نکته مهمی که در این میان باید در نظر داشت هم پوشانی اصل اول اخلاق نقد و به تعبیری شرایط اخلاقی نقد با روش شناسی مهارت نقد و نقادی است. به این سان که چنان که گفته شد شرط اول اخلاقی عمل کردن در نقد، فهم دقیق و درست موضوع مورد نقد است و این هیچ تفاوتی ندارد با این موضوع که اصولا یک منتقد چیره دست و دانشی و فن دان بدون اگاهی کامل از موضوع مورد نقد خود تن به ارزیابی و قضاوت نخواهد سپرد که در غیر این صورت چیزی جز «عرض خود بردن » و «زحمت دیگران داشتن » نتیجه نخواهد داشت.

اما وجه غیر اخلاقی عمل کردن بدون التزام و یا نقص در شرط اول اخلاق نقد بر حسب اینکه خود نوعی عدول از عدالت است به عمد و سهو خطاست و چنان که اثرات وضعی ای نیز داشته باشد منتقد ضامن اشتباه خویش نیز خواهد بود و البته اگر فرصتی برای ضمان بودن باشد.

در اینجا بد نیست اگر به سنت دیرینه ای اشاره شود که به ویژه در حوزه نقد علمی، میراث گرانسنگ دانشی مردان مسلمان ایران زمین است. طبق این سنت که با نگاه بر ماترک مکتوب این بزرگان می توان به نظاره نشست برای نقد یک نظریه و حتی قولی که مخالف عمیق آن بوده اند ابتدا تقریری بسیار پر مایه از آن قول و یا نظریه ارائه می شده است. تقریری آن قدر قوی که گاه مخاطب را در ابتدای امر به این نتیجه می رساند که نظر استاد نیز حقا و حقیقتا با قول گذشته یکی است و اصلا بعد از این نوع نگاه سخن دیگر باطل است. در این سنت استاد بعد از تقریر پرمایه ای که نشان از عمق فهم خود از نظریه و قول پیشین را داشته و بعد از تعظیم مقام علمی قائل، به تقریر قول و نظریه خود می پرداخت. نظریه و حرفی که گاه کاملا مبطل انچه تا ساعتی پیش تقریر کرده بود، می شد و این گونه هم حق سخن پیش را گذاشته بود و هم اخلاق نقادی را رواداشته بود و هم تعظیم اهالی علم را.

این سنت حالا دیگر فراموش شده را می توان اکنون با آنچه که در برخی محافل متاسفانه علمی (و به واقع در بستر فرهنگ مسلمانان باید گفت شبه علمی ) و فرهنگی و بیشتر از هر چیز سیاسی به اسم نقد و نقادی برگزار می شود، سنجید. نقد هایی که گاه فرسنگ ها، فرسنگ از روشنگری دورند که خود ظلمت زا هستند. نقدهایی که از ابتدا بر ندانسته هاست و نه غث و سمین کردن گوهر معرفت و اصالت.

زنده یاد شریعتی جایی نوشته بود،( نقل به مضمون می کنم ) گفتند یکی از بزرگان مفصلا از کتاب اسلام شناسی شما بد گویی کرده است و آن را جزو کتب ضاله خوانده. به اقتضایی آن شخص را دیدم و از او جویا شدم که کدام قسمت کتاب را اشتباه و ناروا تشخیص داده است، مشخص شد که اصلا خود ایشان کتاب را نخوانده است و صرفا دیگران به ایشان اطلاعاتی درباره محتوای کتاب داده اند. دیگرانی که معلوم نیست، آنها نیز کتاب را خوانده بودند یا نه !!

این حکایت چقدر برای ما آشناست !!

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 403350

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۷:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۲۸
    0 0
    خدا رحمتش کنه