«زبان» در واقع اصطلاح دقیقی نیست. «گونه ی زبانی» اصطلاح دقیقتری است. گونه ی زبانی شیوه ای است که هر یک از ما به اقتضای موقعیت اجتماعی مان به کار می گیریم. این موقعیت اجتماعی ترکیبی از شاخصهای گوناگون مانند سن، شغل، تحصیلات، جنسیت، قومیت، زادگاه و چیزهایی از این دست است.
مثلاً هر یک از ما زمانی که در نقش پدر صحبت می کنیم یا می نویسیم شیوه ی زبانی ای در پیش می گیریم متفاوت با زمانی که در نقش فرزند ظاهر می شویم. یا در مقام مسافر تاکسی نوعی از گفتار را برمی گزینیم که با گفتار شغلیمان متفاوت است. هر یک از این شیوه ها را یک گونه ی زبانی می نامند.
واقعیت این است که ما با انتخاب گونه ی زبانی خود برای خود وجهه می سازیم، همان وجهه ای که اروینگ گافمن برای اولین بار متذکر نقش اجتماعیش شد. در بعضی از این گونه های زبانی تصویری که ما از خودمان می سازیم تفاوت کمتری با توان و واقعیت اجتماعی ما دارد. در این گونه موارد ما گونه های زبانی اطلاع رسان را برمی گزینیم و در نتیجه مشکلی با رعایت اصل تعاون و اندرزهای گرایس نداریم. یعنی از ابهام و ایهام و درازگویی و بی صداقتی و نامربوط گفتن پرهیز می کنیم و تلاش خود را در صداقت به حد اعلا میرسانیم.
در چنین موقعیت هایی مخاطبان ما نیز می توانند آسوده و با صداقت با ما گفت وگو کنند. اما گاه ما به وجهه ای اجتماعی نیاز داریم که با واقعیت ما همخوان نیست. یا اگر واقعیت خود را صادقانه آشکار کنیم ممکن است مورد هجوم مخاطب واقع شویم یا مخاطب ما را دست کم بگیرد. در چنین مواردی ما گونه های زبانی ای مبهمتر را برمی گزینیم تا از خود و وجهه مان دفاع کنیم. دقیقاً در همین موارد است که ما از مخاطب خودمان توقع داریم که مراقب باشد تا وجهه ی ما را مخدوش نکند.
جفری لیچ اولین زبانشناسی بود که دریافت ما گاه کاملا به عمد اصل تعاون را جهت حفظ وجهه ی خود زیر پا میگذاریم. او کشف دیگری نیز کرد. ما در شش موقعیت مختلف از مخاطب توقع داریم وجهه ی ما را رعایت کند و دقیقا در همین شش موقعیت است که ما اگر مخاطب خلاف میلمان رفتار کند او را به نداشتن ادب متهم می کنیم. به عبارت واضحتر «ادب یعنی رعایت وجهه ی خودساخته ی فرد در عرصه ی جامعه».
لیچ این شش موقعیت را در قالب شش اندرز ادب صورتبندی کرد. این شش اندرز دقیقاً در جهت مخالف اندرزهای اصل تعاون گرایس کار می کنند. در واقع ما گاه اصل تعاون را به نفع ادب کنار می گذاریم و به ابهام و ایهام و درازگویی و بی صداقتی رو می آوریم.
آیا ما تصور درستی از تفکیک موقعیتهایی که به ادب الزام می کنند و موقعیتهایی که رعایت اصل تعاون در آنها لازم است داریم؟ این بحث بعدی ای است که باید به آن پرداخت.
نظر شما