بعضی ها می گویند اصلی ترین کار برای حفظ و ادامه انقلاب،حرکتی جدی در حوزه های فرهنگ و هنر و ادبیات است، اما این اتفاق ضروری چگونه قابل پیگیری است ؟ این حرکت توسط چه فرد یا افراد یا چه سازمان و سیستم و نهادی باید شکل می گرفت و محقق می شد ؟

گمان نمی کنم پاسخ این سوال از چهار گزینه تجاوز کند :
1- مدیران و سیاستگذاران فرهنگی و هنری
2- منتقدان و نظریه پردازان عرصه فرهنگ و هنر
3- هنرمندان و ادیبان
4- ترکیب هر سه گزینه پیشین

در مورد دو گزینه اول که طبیعتا بیشترین حجم توقع و انتظار را هم به خود اختصاص می دهند، متاسفانه عرصه فرهنگ و هنر دچار بیشترین خلا و کاستی و مظلومیت بوده است .

وجه سیاسی ارشاد بر وجه فرهنگی اش غلبه دارد

وقتی بحث سیاستگذاری و مدیریت در عرصه فرهنگ و هنر مطرح می شود، ‌اولین انگشت های اشاره به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما،‌حوزه هنری سازمان تبلیغات و ... نشانه می رود. شما با کمترین تامل روی هر کدام از این مراکز و نهادها می توانید دلایل ناکامی را در ذات خودشان پیداکنید.
صبغه سیاسی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که قاعدتا باید فرهنگی ترین و فعال ترین پایگاه برای طراحی و انجام چنین عملیاتی بوده باشد ،‌در تمام این سه دهه آن بر وجه فرهنگی و هنری اش غلبه داشته یا به تغبیر دقیق تر، مقوله فرهنگ و هنر تحت الشعاع وجه سیاسی قرار گرفته و تازه این سیاسی ای که عرض می کنم نه به مفهوم یک بینش یا نگرش یا گرایش سیاسی مبتنی بر اندیشه، نه، دقیقا به مفهوم حزبی و جناحی .

جالب اینجاست که این سیر نزولی - یعنی مغفول ماندن اصل مساله فرهنگ و هنر واستیلای مصالح و منافع جناحی - سال به سال شتاب بیشتری گرفته ؛ تا جایی که در دوره های اخیر حتی آشنایی با این مقوله هم از شرایط تصدی گری این وزارتخانه حذف شده - تخصص و کارشناسی و کارامدی و مدیریت فرهنگی و این ها که ذاتا مذموم است حرفش را هم نزنید - مهم این است که آدم ما اینجا باشد .
مثل دفتر حفظ منافع و می بینی که برای خود طرف هم این قضیه کاملا جا افتاده و تبیین شده ؛ یعنی احساس می کند همین که این سنگر دست جناح مقابل نیست و دست ماست کافی است . فکر نمی کند که حالا کاری هم باید بکند. مدتی برو بچه های آن طرف بهره مند می شدند، حالا نوبت بروبچه های این طرف است به همین جهت طرف حتی در دوران چند سال وزارت ، احساس نیاز نمی کند که دو کلام چیز یاد بگیرد .

ما سابقا یک کار قشنگی که می کردیم این بود که مسئولیت های بزرگ و کوچک و پائین و بالا را به افراد مطلقا بی اطلاع می سپردیم و وقتی طرف طی سه - چهار سال ، یک آشنایی نسبی با مقوله پیدا نمی کرد او را بر می داشتیم و نفر بعدی را برای طی همین دوره جایش می گذاشتیم . خب این اگر چه ضررش در خراب شدن آن خطه بود ولی این نفع را هم داشت که لااقل یک نفر یک چیز یاد می گرفت ؛ هر چند به قیمت پیوند ابر و باد و مه و خورشید و فلک . ولی حالا در ازای خرابی آن منطقه ، ‌همین مقدار منفعت را هم نمی بریم . به این دلیل که اصلا احساس نیاز به دانستن نمی کنیم .

رسما اعلام می کنیم که مجله های زرد تعطیل و با احکام شداد و غلاظ، در همه آنها را تخته می کنیم و بعد یادمان می آید که ای وای ! دو تا از این مجلات متعلق به بچه های خودمان است و باز به همان قرص و محکمی اعلام می کنیم که همه مجله های زرد تعطیل به استثنای دو مورد ؛ آن هم باز نه به این دلیل که اینها مثلا زرد کمرنگند ؛ به این دلیل موجه که از خودمانند .

یک بام و دو هوا در ممیزی

در همایش نمایش های عاشورایی ای که این بنده هم عضو هیات داوران بودم ، با کاری مواجه شدیم که با اسم عاشورا وکربلا و امام حسین (ع) بیشترین وهن و بی حرمتی را به این ساحت روا داشته بود . همه داوران بالاتفاق نه فقط این کار را رد کردیم که معترض شدیم چرا چنین کاری از صافی هیات انتخاب عبور کرده و اجازه اجرا و شرکت در مسابقه گرفته و... گفتیم که به هیچ وجه این کار نباید اجرا شود ولی دیدیم که کار همچنان با اتکا به تنها نقطه قوت خود - یعنی پشتیبانی مقامات عالی - پیش می رود . عاقبت نه تلاش آنها برای القای نظرشان به داوران موثر واقع شد و نه تلاش داوران برای تفهیم مساله و متقاعد ساختن آنان به نتیجه رسید .

کاش در مقابل دلایل متقن کارشناسان هنری و دینی در کار، یک دلیل سست و ساده برای تائید آن آورده می شد تا داوران و کارشناسان احساس کنند که به اختلاف نظر و سلیقه مواجهند صرف اینکه اینها بچه های خودی اند و باید حمایت شوند که نمی تواند شاخص و ملاک ارزیابی قرار بگیرد . جالب اینجاست که حتی عوام هم که ماخذ و مرجع کارشناسی این دوستان هستد و با این کار ارتباط برقرار نکردند و روی خوش نشان ندادند و نهایتا به همان اندازه که کار مورد استقبال مخاطبان در سطوح مختلف قرار نگرفت از عنایت و حمایت مسئولان برخوردار نشد و به مدیر تئاتر دستور داده شد که بهترین سالن را در بهترین زمان برای چند شب جهت اجرای عمومی در اختیار این گروه قرار دهد و مدیر بیچاره هم اگر چه نمایش را مغایر با مبانی اعتقادی اش می دید ،‌ناگزیز به اطاعت از دستور شد تا بتواند ابزار خدمت به مردم - یعنی پست و مقام و متعلقاتش را حفظ کند .

قبلی ها پول بیت المال را بین رفقای بی دین تقسیم می کردند، ما بین رفقای با دین

این نمونه کوچک را به این دلیل قدری توضیح دادم که معلوم شود آنچه عرض می کنم براساس اخبار واصله و گفته اند و می گویند نیست . در بخش کتاب و ضوابط و ممیزی اش ده ها نمونه هم الان در خاطرم هست که حتی بیان فهرست وارشان در این مقال و مجال نمی گنجد و از آن دردناک تر و گاهی مضحک تر نمونه های عدیده یک بام و دو هوا در زمان واحد است . شما یک وقت پای اخبار و گزارش های صدا وسیما - رضی الله عنهما - می نشینید - ممکن است بتوانید دامنه تخیلتان را تا گسترده آمار و ارقام و ادعاهای مطروحه وسعت بخشید و شب هم خوشحال و آرام بخوابید ولی وقتی برخورد عینی و ملموس با واقعیات دارید، فقدان نور رستگاری را بر جبین این کشتی ، با همه وجود درک می کنید .

وقتی شما در قبال ابتدایی ترین و طبیعی ترین سوالتان یعنی همین که برنامه شما چیست ؟ یا آمده اید که چه بکنید ؟ یا در این مدت چه کرده اید ؟ شما که بیست و چند سال ، ‌همه رسالت خود را در محکوم و منکوب کردن همه گذشته و گذشتگان می دیدید ، حالا که خوش به حالتان شده و سر رشته همه امور فرهنگی و هنری مملکت را در دست گرفته اید ، چه گلی به سر این مقوله زده اید یا بناست که بزنید ، و ... سوالاتی از این دست ، جز سکوت بهت آمیز ناشی از بی خبری ، چیز دیگری نمی بینید یا حداکثر اگر توان لب خوانی زبان حال را داشته باشید ، ممکن است به این جواب برسید که : همین قدر که از دست آنها در آورده ایم و در دست خودمان گرفته ایم ، همه کار است . چه کاری مهم تر از این ؟! یا : آن قبلی ها پول زبان بسته و امکانات بیت المال را بین رفقای بی دین خودشان تقسیم می کردند ولی ما آن را میان رفقای با دین خودمان تقسیم می کنیم و ... البته شاقول و شاخص هم در این موردخودمان هستیم ، با نمایندگی تام الاختیار از سوی خداوند متعال .

خواص به نحو غیر علنی کاغذ دولتی دریافت می کنند

با کلی سر و صدا و بوق وکرنا اعلام می کنیم که حمایت از نشر و ناشر و کتاب و کتابخوانی و .... تغییر در سیستم یارانه و ... در گذشته چقدر بی عدالتی شده و ... اجرای عدالت و .... تک نرخی کردن کاغذ و ... حمایت از مصرف کننده و ...
و در عمل آنچه اتفاق می افتد ،‌ حذف کاغذ دولتی است و تهیه کاغذ توسط ناشر ، از بازار آزاد و بالا رفتن قیمت کتاب و فاصله گرفتن بیشتر با قدرت خرید مخاطب و ...

البته در این میان بن های خرید کتاب هم برای خالی نبودن عریضه بین عده ای توزیع شده . پس آنچه رسما اعلام می شود حذف کاغذ یارانه ای و پایین آمدن کرکره دکان توزیع کاغذ توسط ارشاد و تعطیلی تست های مربوط به حساب و کتاب و تسویه کاغذ و ... خب ! تا اینجا را می توان به حساب ناشی گری و ندانم کاری بگذاری ولی وقتی می بینی این اعلام عمومی برای عموم مردم است و خواص همچنان به نحو غیر رسمی و غیر علنی کاغذ دولتی دریافت می کنند ، می فهمی که مساله فقط از جنس سوء تدبیر و ضعف مدیریت نیست .

چیزهای دیگری هم هست ، مثل اینکه شما فروشگاه شهروند را که باید به همه مردم کالا و خدمات بدهد رسما تعطیل کنید و قفل بزرگ و محکمی هم روی آن بزنید ولی در پشتی منتهی به انبار را فقط برای رفقا باز بگذارید و کالایی که باید بین همگان توزیع شود ، در اختیار و انحصار برادران خوب و متدین و خودی قرار بگیرد .

فرضا در همین موردی که اشاره شد - یعنی بحث حمایت از نشر و تخصیص یارانه به کتاب و کتابخوانی و ... طرح و برنامه گذشتگان دارای نقاط ضعف جدی ای بود که به الحان مختلف ،‌متذکر می شدیم از جمله امکان سوء استفاده ای که آن برنامه برای فرصت طلبان در عرضه نشر پدید می آورد و کاسبان عرصه فرهنگ و ناشران خلق الساعه و اخذ کاغذ دولتی و چاپ نکردن کتاب و ... ولی خوشبختانه الان صورت مساله به کلی پاک شده و بحمدالله هیچ نقطه ضعفی هم وجود ندارد .

عرایضم فرهنگی است نه سیاسی
اشاره به دو - سه مورد در عرصه سینما و تئاتر و کتاب ونشر باعث نشود که ما فکر کنیم مشکلات و مسائل فقط از این جنس و محدود و منحصر به این شاخه هاست .
خاصیت اشاره به این موارد جزئی و دم دستی این است که بفهیمم چرا نمی شود در مورد مسائل بنیادی و اساسی حرف زد و توجه کنیم که توقع دریافت آن حرف های اصولی و انجام حرکت های بنیادی را از چه کسانی باید داشته باشیم ، یعنی آن انقلاب فرهنگی و هنری ای که شما به درستی اشاره کردید ، قرار است توسط چه کسانی درک شود و اتفاق بیفتد .

در این صورت یا توقعمان را تا سطح واقعیات موجود پائین می آوریم یا تلاش می کنیم که خودمان را قدری بالا بکشیم و ضمنا شاید برای تخصیص پست های کلیدی و تعیین کننده در عرصه فرهنگ و هنر - دقت و وسواس نه - یک حداقل هایی را در نظر بگیریم و لازم بشماریم.

ناگزیم به دلیل مه گرفلتگی و غبارآلود بودن فضا تاکید کنم که نگاهم در این مباحث و نتیجتا عرایضم کاملا فرهنگی است به طور خالص و کمترین و کوچک ترین گرایش یا ملاحظه سیاسی ای در آن نیست . برای من که اصالتی برای این جناح بندی ها قائل نیستم چه فرقی می کند که سهم هر جناح در پدید آمدن این فاجعه فرهنگی و هنری چقدر است .

این نکته ای را که می خواهم عرض کنم چون به هیچ وجه فخر و افتخار نمی دانم اجازه بیانش را به خودم می دهم و آن این است که در طول 30 سال گذشته شاید کمتر کسی به اندازه بنده روند فراز و فرودها و قوت ها و ضعف ها و کلیه تحرکات وزارت ارشاد را از نزدیک پیگیری و ارزیابی کرده باشد و بر همین اساس با صراحت می توانم عرض کنم که در طول سه دهه گذشته مباحث اصولی و بنیادی در عرصه فرهنگ وهنر در وزارت ارشاد کمترین جایگاه و پایگاه را داشته است .

(نظرات بالا را در گفتگو با هفته نامه آیه مطرح کرده ام. ) 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 47020

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 17 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فیلم ساز IR ۱۷:۰۲ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۱
    0 0
    سپاس جز تائید صحبت ایشان چیزی نمی توان گفت راستی از مسئولان کسی این را می خواند؟
  • ميم IR ۰۵:۰۴ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۲
    0 0
    خودشان ميدانند و در واقع حق ويژه براي خود قائل هستند
  • امین GB ۱۴:۱۹ - ۱۳۸۸/۱۲/۱۳
    0 0
    ایشان هم که به نقد گذشتگان معترضند باز همین رویه را دارند و گذشته را نقد میفرمایند... درد ما نداشتن درمان است ! لطفا نسخه بدهید و گرنه .... ما مخلصیم آقای شجاعی