متنی که می خوانید را مرحوم محمدعلی اینانلو چند روز پیش از بستری شدنش در بیمارستان (شهریور ۹۴) نوشته است. او پس از بهبودی این متن را در اختیار خبرآنلاین قرار داده بود. استاد اینانلو خواسته بود این متن پس از مرگش منتشر شود.

ایستاده ام تا هلال ماه فرو رود ، خیره به آن می نگرم، طولانی و مدام، چشمانم آب می افتد، آسمان سرمه ای تیره است و هلال اول ماه نقره ای روشن ، به هلال اول ماه اعتقاد دارم، هر وقت که ببینم می بایست چشمانم را به روی همه چیز و همه کس ببندم و تنها به نور یا آب نگاه کنم که در آن ماه برایم همه چیز خوش یمن باشد، اکنون هلال باریک نقره ای در آسمان مخملین چند متری به پائین تر لغزیده اما من همچنان نگاهش می کنم، نگاهم را آرام از ماه به آب می سرانم آب استخر مزرعه تیره براق است، تیرگی درختان بید اطرافش را در خود با موج های ریز می رقصاند و زردی تیره براق گل های طاووسی در میان این تیره گی و زردی، هلال اول ماه هم هست که در میان زردی شاد طاووسی ها با موج های ریز می رقصد، چند بار هلال ماه را دیده ام ؟

در زندگی شصت و هشت ساله من شاید ، شاید حدود هشتصد بار بر آمده باشد، مسلما همه آن ها را ندیده ام اما هرچه دیده ام زیبا بوده ، باد ملایم "مه" عکس هلال را در آب می رقصاند و گونه مرا نوازش می کند باد"مه" از شمال غربی می آید ، همیشه خنک است و خالص و صاف اما چند سال است که با خود گرد و خاک هم می آورد الان غباری ندارد، خالص است و صاف و خنک ، به نظرم مسوولان محیط زیست وقت نکرده اند امشب گرد و خاک کنند.

دستها را باز می کنم. رو به باد می ایستم ، روی پنجه های پایم بلند می شوم ، نفسی عمیق می کشم و پشت سر آن فریادی از ته دل ، دو مرغابی سرسبز که بالهایشان را برای فرود گشاده اند وحشت زده با صدای مغ مغ بلند اوج می گیرند و می گریزند، دشت سراسر آب است و اردک ها با پروازهای سبک در نور کم هلال ماه دیده می شوند، یک دسته خوتکا با رقصی سبک و آهنگین نزدیکتر می شوند، انگشتان یخ زده ام بر قبضه تفنگ چفت می شود، اما بی خیال تیر اندازی می شوم، خوتکاها را نگاه می کنم تا بگذرند، سایه هاشان لحظه ای ماه را می پوشاند، باز پیدا می شود زیباتر از هر چیزی که هست، محو ماه شده ام، مسخره های دوستان شکارچی را بهانه ایی خواهم آورد.

منطق "محو ماه شدن" برای این جماعت سودی ندارد بخصوص که جوان باشی و قبراق و پنج تیرت مثل بلبل چهچه بزند ، و با شکار نزده به چادر برگردی ، نسیم سرد صورتم را نوازش می کند و باز هم قلبم کمی تیر می کشد و پشت سرم درد می گیرد به قول سرهنگ " نکند که یاری نکند !" سرهنگ همینگوی نیز چند روز آخرعمر را به شکار مرغابی رفته بود، در بالکن مزرعه ایستاده ام دور تا دورم دشت تاریک است ، کمی سردم است ، هلال ماه به غروب نزدیک می شود ، هشتصدمین غروب، آن پائین هم کمرم دردی گنگ دارد ، آنجا هم لابد خبرهائی هست اما هرچه که باشد قصد ندارم گوسفند سلاخی دکترها باشم، بدن انسان یکی از کاملترین و زیباترین آفریده های پروردگار است نباید خرابش کرد، سرهنگ همینگوی هم همین عقیده را داشت اما آنوقت ها قند و شکر و اوره و غوره و پروستات و ترموستات مد نشده بود، در کتاب " آن سوی رودخانه زیر درختان " به دوستش "رناتا" می گفت ، اما همینگوی خیلی طول و تفصیل داده تا جائیکه سرهنگ کمی خل مشنگ شده.

اصلا سرهنگ چگونه موجودی است که اندیشمندان راجع به آن این همه نوشته اند؟ کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد سرهنگ مارکز از آن دسته سرهنگ های فلک زده است ، خیلی بد است آدم آنقدر زنده بماند که زیر بغلش را بگیرند - تازه اگر باشند که بگیرند!- سرهنگ مارکز از آن دسته سرهنگ هائیست که می تواند با صورت چند روز اصلاح نکرده با سر و روئی پریشان طاقباز بر روی تخت بیمارستان دراز بکشد و در حالیکه چند لوله از دهان و دماغش رد شده با چشمانی بی نگاه به سقف خیره شود و دیگران با چشمانی پر از تنفر نگاهش کنند و برایش لگن بگذارند.

سرهنگ دولت آبادی را نمی شناسم کاش عمری داشتم تا "کلنل" به فارسی هم چاپ شود این دولت آبادی هم از آن آدم های بداقبال است که جبر مدار جغرافیائی 37 درجه اسیرش کرده است اگر کمی بالاتر بود بی تردید همینگوی را جا می گذاشت و همطراز تولستوی و هومر می شد، چه استعدادهائی را که این جبر جغرافیائی خفه کرده است، شاید سرهنگ مارکز شانس آورده بود که دچار زوال عقلی شده بود ، "نام محترمانه آلزایمر"! چه تلخ است آدم را گیج و حیران سر چهار راهی ببینند که آب دهانش سرازیر شده جلوی شلوارش کمی خیس است و حیران با دهان نیمه باز به رهگذران می نگرد، آن هم آدمی که حتی کویر لوت هم چهار راه گنگی هرگز برایش نداشته است ، راستی در کویر لوت هم هلال ماه را دیده ام به چه زیبائی...

اما سرهنگ همینگوی را بیشتر می پسندم با زبانی تیز و با واژه هائی مناسب زیر و بالای بالا نشین ها را یکی کرده بود و با ادبیات تیز و برنده خاص خودش حسابی تکانشان داده بود و بهمین دلیل آن ها هم حتی پس از خلع درجه هنوز بدنبالش بودند که برایش پرونده های تازه تر سرهم کنند و به همین دلیل هم از کار بر کنارش کرده بودند او هم برای اینکه بیشتر بریش آن ها بخندد در حالی‌که میدانست قلب مریض اش یاری نخواهد کرد چند روز آخر عمرش رادر یکی از زیباترین شهرهای ایتالیا به زندگی عشق ورزید ، خیام فیتز جرالد را ستایش کرد و به شکار مرغابی رفت، کاری که دوست داشت.

نمیدانم هلال ماه را دید یا نه من در ایتالیا هم هلال ماه را دیده ام اما به مقتضای جوانی سرم شلوغ بوده ، توجهی نکرده ام، ماه اینک پایئن تررفته ، عکس اش دیگر در آب نیست ، آب تاریک است ، باد شدید تر شده اما با گرد وخاک همراه است ، لابد مسوولان محیط زیست بیدار شده اند ،یک لحظه سینه ام را برق می گیرد گیجگاهم تیر می کشد ، تنم را می لرزاند و دردی عمیق و سنگین و گم میانه بدنم را فرا می گیرد ، هلال ماه هنوز از میان گرد و خاک پیداست ، داخل اتاق می روم حالا باد ملایم مهربان تبدیل به توفان شده است ، این جا سرزمینی است وحشی ، باد " رازش " که از جنوب می آید مغز سر آدم را جوش می آورد و من در این سرزمین وحشی گندم میرویانم و لذت می برم.

تلویزیون یک خانه سالمندان را نشان می دهد شیک مثل هتل ، سالمندان در سالن اجتماعات گرد آمده اند یکی برای آن ها دف می زند و آن ها با چشمانی بی نگاه دست می زنند پرستاران گاهی گوشه چشم ها و دهانشان را تمیز می کنند ، توفان با همان سرعتی که آمده تمام می شود.

دوباره به بالکن می روم نزدیک نیمه شب است ، هلال ماه در حال غروب است ، بوی باران می آید . در ایالت کرالای هند هم بوی باران می آمد ، باران که تمام شد هلال ماه را می بینم که طلوع می کند ماه هند هم زیباست ، در آفریقا هم دیده ام ، در برزیل هم در کانادا هم زیباست ، زیبا ، اما هلال ماه ایرانی چیز دیگریست ، در قله شاهوارم نیمه شب است ، رفقا در چادر خوابیده اند من تنها در کنار آتشم و هلال ماه را می بینم در آسمان سرمه ای مثل نقره می درخشد و می خرامد ، خداوندا این کشور چقدر عاشق شدنی ست.

گرگی در برف های مقابل زوزه می کشد من و سرهنگ هم زوزه ای طولانی می کشیم و بعد بلند به قهقهه می خندیدیم. گرگین از پائین بالکن با تعجب نگاه می کند از زوزه من سگ های گله های اطراف هم در دشت به پارس کردن و زوزه کشیدن می افتند گرگین هم غیرتی می شود پارس کنان تا انتهای نور چراغ می دود، دست چلاقش یاری نمی کند، سکندری می خورد معلقی می زند و صدایی غیراز پارس کردن از اوصادر می شود! به قهقهه می خندم ، گرگین نگاهم می کند، می گویم عیبی نداره پیری. اخیرا او را به جای گرگین خان پیری صدا می کنم البته وقتی که با هم تنهائیم می گویم غریبه که اینجا نیست، عیبی نداره. پیریه دیگه ! برایم دم تکان می دهد، دوازده سالی است که با من است، یک دستش را در جنگ با گرگها از دست داده است، توله چند روزه بود که با موتورسیکلت در داخل پیراهنم آوردمش، شکل بچه گرگ بود، در همان نگاه اول که لای سگ های دیگر گله دیدم عاشقش شدم، اسمش را گرگین خان گذاشتم، سگ شجاعی بود ، در شب های بیست درجه زیر صفر باز هم اصرار داشت که همان پائین بیرون بخوابد.

اطمینان دارم که تمام طلوع های هلال ماه عمرش را در این بیابان دیده است اما من همه طلوع ها و غروب های هلال عمرم را ندیدم اما این یکی که امشب دارد غروب می کند چیز عجیبی است دقیقا هشتصدمین غروب هلال ماه است در طول زندگی من ، غروبی که شاید ماه دیگر طلوعش را نبینم ، برقی گذرا از سینه ام می گذرد ، ماه دیگر برای من طلوع نمی کند...

تابستان 1394

۴۷۴۷

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 494831

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 50
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فرهاد IR ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    107 3
    کلماتی به بی همتایی صدای ماندگار استاد ... خدایش بیامرزد مگر میشود نیامرزد ؟؟؟ خداحافظ صدای بی همتا ... کاش من هم چیزی شبیه او بودم ...
  • بی نام RO ۰۹:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    82 3
    یادش گرامی و روحش قرین آرامش
  • محمد A1 ۱۰:۴۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    77 3
    روحش شد در يكي از برنامه هاي زنده شنيدم گفته بود امروز اتفاق بزرگي براي دنيا افتادخورشيد بار ديگر طلوع كرد.يعني اگر خورشيد طلوع نكنه چه فاجعه اي براي بشر رخ خواهد داد
    • قلی خان IR ۱۵:۳۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
      17 1
      سرهنگ فردا اتفاقی بزرگ خواهد افتاد، سرهنگ ما طلوع خورشید را نخواهد دید.
  • سولماز DE ۱۰:۴۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    56 3
    روحت شاد استاد.طبیعت این مملکت مدیون زحمات توست. با صدای تو بود که به طبیعت علاقه مند شدم. زحماتت فراموش نميشود و صدای پر قدرت ولی مهربانت همیشه در جنگلها و دشتهای این کشور به گوش می رسد
  • بی نام A1 ۱۰:۵۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    56 4
    امروز تمام انرژیم رفت با خوندن این خبر ... احساس میکنم بدنم حس نداره دیگه ... خیلی مرد بزرگی بود و تکرار نشدنی
  • ساحل IR ۱۰:۵۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    60 7
    زندگی مفیدی داشت روحش شاد
  • بی نام US ۱۱:۰۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    37 3
    دلم گرفت
  • نوشین IR ۱۱:۲۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    32 2
    روحت شاد مرد بزرگ اونقدر صحبتهات در مورد محیط زیست به دلم مینشست که از اکثرشون نت برداری کرده ام نامت تا ابد در محیط زیست ایران باقی خواهد ماند
  • بی نام A1 ۱۱:۲۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    36 2
    بغص عجیبی دارم. روحت شاد
  • بی نام A1 ۱۱:۲۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    24 2
    صبح شنبه به قدر کافی حالگیری هس چه برسه به اینکه این خبرم بخونی
  • بی نام A1 ۱۱:۲۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    30 4
    موقعی که صحبت میکردن راجع به هر موضوعی آدم پلک نمیتونست بزنه بسیار کلام نافذ و دلنشینی داشتن و بسیار طنز قوی داشتن بسیار از شنیدن این خبر ناراحت شدم خدا بیامرزدشون
  • هاشم IR ۱۱:۲۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    7 85
    معلوم نبود چی میخواسته بگه.
    • حمید A1 ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
      40 2
      کاملا واضح و مشخصه که داره چی میگه مگر اینکه کسی به عمد نخواد متوجه بشه... روحش شاد خیلی حیف شد خیلی
  • بی نام IR ۱۱:۳۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    12 73
    بنده خدا جمله های خرم سلطان را گفته که خورشید اخرین بار برمن طلوع کرد با این حال من خیلی دوستش داشتم دلم برای صدای زیباو مهربونش تنگ میشه حیف که همچین ادمی در این سن که خیلی هم پیر نشده بود از میان ما رفت
  • بی نام IR ۱۱:۴۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    26 2
    در هرکجای زمین و زمان که ایستاده باشی ،وقت رفتن زودتر از آنکه فکرش را هم بکنی می رسد.باور کنیم که عمر تمام شدنیست و تنها صداست که می ماند.
  • بی نام IR ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    18 2
    روحشان شاد...
  • بی نام IR ۱۱:۴۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    24 2
    خدايت بيامرزد و روحت را قرين رحمت كند و صد افسوس كه آنهايي كه به تو تهمت و افترا زدند فرصت نكردند از تو حلاليت بطلبند
  • حميدرضا IR ۱۱:۵۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    22 3
    دلم براي خودت و اون صداي مردونت تنگ ميشه . . .
  • مهدی A1 ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    22 2
    بزرگ مرد ایرانی جاوید بمان...
  • ماهرخ IR ۱۱:۵۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    22 2
    خدایش رحمت کناد
  • مجید IR ۱۲:۰۵ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    30 2
    روحت شاد بزرگ مرد تو ذهنم خیلی سعی کردم با صدای سحر انگیز خودت این متن را بخوانم ولی حیف صدایت حتا از احساس ما هم بالاتر است حتا تو حس هم نمیتوانم صدای تورا باز تکرار کنم اسوده بخواب که ما همچنان در خواب خرگوشی هستیم اری دیگر هوای تهران هم سرطانزاست تا دیروز میگفتن سیگار سرطانزاست امروز میگویند هوای تهران هم سرطانزاست یعنی ما در هر دم و بازدم هزاران مواد سمی را بجان خود وارد میکنیم از خشکسالی و خشک شدن زنده رود و دریاچه هامون و دریاچه پریشان و دریاچه ارومیه که بگذریم از بین رفتن مراتع و دشت ها هم دیگر شده شوخی دیگر جنگل را بیابان میکنند تو اسوده بخواب که ما هم با این اب و هوا چند روز دیگر مهمان توئیم روی ماه خدا رو ببوس
  • محمود IR ۱۲:۲۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    36 2
    روحش شاد. واقعا صداش مخملی و حاص بود. تسلیت می گم به رفیق چهل سالش مسعود خان اسکویی گوینده رادیو ورزش. بقای عمر ایشون باشه انشاءالله
  • فرهاد A1 ۱۲:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    10 2
    روحش شاد ویادش گرامی
  • مهسا A1 ۱۳:۰۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    11 2
    بزرگ مردی که تکرار شدنی نیست. کاش حاصل تلاشها و تجربیاتش را به همراهش به خاک نسپاریم. او که عمری خواست زیبایی های سرزمین پاک و مقدس ایران را به ما بشناساند در دل این خاک مقدس آرام میگیرد . روحش شاد
  • مریم A1 ۱۳:۱۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    11 2
    بدترین خبر ممکن ... یکبار از نزدیک پای صحبتش نشسته بودم ...از دیدن وشنیدن صدا و حرفهاش سیر نمی شدم ...ای کاش خبر شایعه بود ...ولی خبر مثل پتک به سرم خورد....صد افسوس که گنجی از دستمان رفت.
  • باختری RO ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    6 2
    ، باد " رازش " که از ...لطفا بررسی بفرمایید چون به نظر می رسد منظورشان باد زار جنوب است که جنبه آیینی/ رمز گونه دارد .
  • بی نام IR ۱۵:۱۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    12 2
    طلوع نو مبارك، به اميد ديدار
  • فرزاد املی A1 ۱۶:۰۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    16 2
    بعد رفتند جه کسی غم واندوه طبعیت ناسالم را بدوش کشد امروز کل شمال بارانی بود میدانی چرا چون جوانه های کوچک ودرختان جنگل در فراقت اشک ریختن
  • ناهید IR ۱۶:۴۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    13 2
    حیف ،حیف، حیف باورم نمیشود
  • محمدرضا A1 ۱۷:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    12 2
    خدایش بیامرزاد.
  • بی نام A1 ۱۷:۴۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    20 2
    بدجور دلم گرفت.....بدجور جاشون خالیه.......صدای گرمش مهربانانه بود.......خدایا قرین رحمتت قرار بده
  • علی رضا نجفیان IR ۲۳:۰۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۲
    2 0
    خدا رحمت کنه.خیلی دوستش داشتم.انگار سالهاست که میشناسمش
  • بی نام IR ۰۵:۱۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    3 0
    صدای گرمش رو هرگز فراموش نمیکنم که با چه علاقه ای از محیط زیست صحبت میکرد. روحش شاد
  • بی نام A1 ۰۵:۵۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    4 0
    آنطور که هنر در گذر زمان خود را نشاندمی دهد اینانلو هم در گذر زمان ارزش و اعتبار خود را نشان خواهد داد بدرود مرد سرزمین من بدرود...
  • پرند A1 ۰۵:۵۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    2 0
    خداحافظ بزرگ مرد ؛جنتلمن شمایل مردی با ابهت و شیک دلمان برایت تنگ خواهد شد
  • سلیمی A1 ۰۵:۵۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    16 2
    بعد از اینانلوی بزرگ چه کسی برای دریاچه ارومیه و بختگان و ... دل خواهد سوزاند؟
  • انشالله روحش در طبیعت به آرامش برسد IR ۰۷:۴۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    6 0
    برای کسی که عاشق طبیعت است .. روحش در طبیعت می ماند و به آرامش می رسد..شاید درسی باشد برای کسانی که به مال و زر دنیا چسبیده اند و قدرت چشم آنها را کور کرده است
  • بی نام A1 ۰۸:۰۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    2 0
    شوکه شدم...اینانلو از دنیا رفت؟
  • بی نام IR ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    6 0
    استاد عزیز سعادت نداشتم قبلا برنامه های مفیدت را ببیتم اما با خواندن متن زیبایت مریدت شدم روحت شاد
  • بی نام IR ۱۰:۰۰ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    2 0
    روحش شاد
  • حاجی IR ۱۰:۰۲ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    2 0
    چقدر زود رفتن ..برای شاد روحش صلوات
  • بی نام A1 ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    7 0
    "خداوندا این کشور چقدر عاشق شدنی ست"
  • سمیرا IR ۱۲:۰۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    6 0
    خیلی غم انگیز و شاعره است.به نظرم با حسرت دیدن دوباره طلوع ماه مردن که ما خیلی هامون تا حالا یکبار هم ندیدیم .ما تو دنیامون خیلی چیزها داریم که ارزشش رو نمیدونیم و خیلی هامون لیاقتش رو نداریم.چقدر حیفه که عمر اینچنین انسان هایی تموم میشه.در آرامش باش استاد
  • احمد RU ۲۱:۱۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۳
    2 1
    خدایش بیامرزد و با تمام خوبان درگاه حضرت حق محشور باد هر روز برنامه ای از او می دیدم آن روز مست کلام سحر انگیز وبیان شیوا وزبان فصیح وتون صدای زیبایش بودم حیف و هزاران حیف از فقدان ان نادره روزگار جامعه ما ومحیط زیست آلوده کشور ما نیازمند وجود نازنین وی بود اما افسوس چرخ روزگار ودست اجل قانون خاص خود رادارد.روانش شاد وخاک براو خوش.
  • بی نام IR ۰۶:۲۷ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    0 4
    روحش شاد ولی یادمان باشد پارس نام سرزمین وقوم ما ایرانی هاست نه صدای سگ ، سگ واق واق است در نوشته هایمان رغایت کنیم
  • بی نام RU ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۴
    0 3
    انگشتان یخ زده ام بر قبضه تفنگ چفت می شود ایشون شکار هم میکردند شنیدم. ها؟
  • اشکان A1 ۰۸:۰۴ - ۱۳۹۴/۱۰/۱۵
    2 0
    ما را بجز اين زبان زباني دگر است جز دوزخ و فردوس مکاني دگر است آزاده دلان زنده به جان دگرند آن گوهر پاکشان زکاني دگر است کم هستند مثل ایشان که در این روزگار که همه بفکر های دیگری هستند، بی هیچ گونه خواسته ایی و منتی با اشتیاق فراوان خدمت به جامعه و طبیعت می کنند. کاش بتوانیم در راه اینان گام برداریم. روحش شاد
  • نسیم US ۱۱:۳۹ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۴
    1 1
    فقط می خوام بگم حیف حیف که چنین گوهری رو به این زودی از دست دادیم. محال جاش کسی بیاد. روحت شاد ای مرد طبیعت ایران.
  • خشایار A1 ۰۱:۵۶ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۵
    3 1
    کجا هستند آنها که فحش می‌دادند به این مرحوم؟ تهمت می‌زدند که شکار کرده است؟ خدایش بیامرزد که تلاش کرد مردمان را با طبیعت آشتی دهد اما قدرش ندانستیم ...یادش گرامی و راهش پر ره‌رو باد