- حتما با این جمله از سوی برخی کارگردان های کمدی ساز آشنا هستید: این فیلم فقط برای خنداندن تماشاگر است و بس! این واژه شبیه اصطلاح بساز و بنداز در میان برخی معمارانی است که تعهدی به مردم شریف احساس نمیکنند. همین فیلمسازان احتمالا نمیدانند که فیلم کمدی یکی از محترمترین و دشوار ترین ژانرهای سینماست. قواعد در ژانر در سینمای کمدی شدیدا کلاسیک و غیرقابل تغییرند. ذرهای انحراف از آن؛ فیلم را به یک کمدی سطحی و سخیف تنزل میدهد. روندی که برای 50 کیلو آلبالو روی داده دقیقا همین است.
در ايام نوروز 50كيلو
آلبالو ماني حقيقي در عين ناباوري حدود سه ميليارد تومان فروخت. و در نهايت
ناباوري در كمتر از 2هفته فروش آن از مرز
3ميليارد تومان گذشت. اين فيلم كه در بيش از 40سينما در تهران و شهرستانها اكران
شد 2ميليارد و 430ميليون در تهران و
620ميليون تومان فروخت و تا يكماه ديگر نيز بر پرده خواهد بود.
داستان «پنجاه کیلو البالو» كه در ژانر كمدى رمانتيك توليد شده است از مجلس عروسی مرجان آغاز میشود. در میانههای عروسی ماموران برای دستگیری دامادخلافکار وارد میشوند و میهمانان هم فرار میکنند. در این میان ریختن آب آلبالو روی پیراهن داوود باعث آشنایی ناگهانی او و آيدا میشود و اتفاقات ناخواستهای برای آنها میافتد.
پيش از اين كارگردان 50 كيلو آلبالو گفته بود كه از فيلمش انتظار چيزي جز خنده نداشته باشيد. اكران ۵۰ کیلو آلبالو نشان داد اين فيلم تجاری است.البته فرق روايت در 50 كيلو آلبالو نمايش آدمهايي است كه سرخوشانه قرار است ماجراآفريني كنند و تماشاگر نيز از ته دل بخندد و شايد در دلش بگويد پول بليط حلال سازنده .ماني حقيقي همين بازيگران را دور تا دور ايران گردانده و همه رقم گريم نيز بر صورت آنها نشانيده تا هرچه بيشتر 50 كيلو آلبالو خنده دار شود. اين يك روي سكه است! رويي قابل تصور و قابل دريافت. و با هيچ پز روشنفكرانه اي نمي توان موفقيت 50 كيلو آلبالو در جذب مخاطب را ناديده گرفت.
مردم در ايام نعطيلات به سينما رفتند تا 50 كيلو آلبالو را ببينند و باعث شدند اين فيلم به فروشي خارقالعاده دست پيدا كند. تماشاگران بازيگران محبوب و كمدينهاي مشهور را در كنار بازيگران تئاتري و خوشنام مشاهده كردند و از خلق ماجراها توسط آنها دلشاد شدند. اين فيلم با ديگر كمديهاي اجتماعي انبوه حضور بازيگران نام آشنا و تععد نقشهاي كمدي بود. روندي كه نتيجه هم داد
روي ديگر سكه اما يقه كارگردان را ميگيرد. ماني حقيقي فيلمي ساخته كه بفروشد. اما او بايد خودش را ملتزم به رعايت حداقل استانداردها ميكرد. كاري كه اصلا بدان توجه نداشته و با گفتن 50 كيلو آلبالو براي خنده محض تماشاگر است باعث شده كارش يك اثر كمدي نازل پر از اغراق و شلوغكاري باشد.
و اين شلوغكاري نه تنها با همراهي گريمهاي عجيب و غريب و پوشش تعجب برانگيز شخصيتها بلكه با با هرترفندي از موسيفي گرفته تا شوخيهاي ركيك دخيل شده است تا تماشاگر به خنده بيفتد. در فيلم با چند زوج همراه هستيم كه مشكلات مشابهي دارند. ازدواج و طلاق مصلحتي و آشناييهايي بي پايه و اساس هتك حرمت به سينماي كمدي است.
داستانكهاي موازي در اين فيلم چيزي جز تكرار حرفهاي ركيك و خارج از عرف نيست و هيچ ربطي منطقي بهم ندارند . با اينهمه شيريني خوردن هم ممكن است دل آدم را بزند. كمدي هاي اجتماعي عمدتا در دام همين خنده ها و مطايبه هاي سخيف مي افتند و 50 كيلو آلبالو نيز از اينگونه آثار است. شخصيت هاي كاريكاتوري گاهي بدل نمينشينند.
در اين بين نماهايي نيز وجود دارد كه قصد داشته فيلم را موجه و هنري نشان دهد. اما اين اداها نيز چارهاي از اين درهم گسيختگي دوا نميكند. سكانس خريد داوود و آيدا را به ياد بياوريد. اين سكانس و موسيقي بدل و وارونه ي آن اوج اين اداها هستند. 50 كيلو آلبالو به مثابه يك گوني است كه در آن همه چيز دست دوم يافت ميشود. ولي بعيد است چيز به درد بخوري براي كسي در آن يافت شود.
نظر شما