ایمان اسکندری *

در جامعۀ کوچکی همچون تئاتر که متشکل از هنرمندانی است که چنین شیوۀ بیان هنری را برای فهم از زندگی خویش انتخاب کرده‌اند لاجرم می‌بایست برای حفظ و پرورش چنین بیانی به اصولی اندیشید که این فهم را تداوم بخشد. برای مثال یکی از این اصول که ذاتی خود تئاتر است و تئاتر را به مسئلۀ زندگی پیوند می‌دهد، بازیگر است. انسانی که بر روی صحنه "امکان" ساخت یک جهان را میسر می‌کند. فارغ از این، بازیگر امکان ایجاد رابطۀ بی واسطه است؛ رابطۀ بی واسطۀ تماشاگر با جهان نمایش، جهانی که زمان دارد، زنده است، شروع می‌شود و پایان می‌یابد. این جهان همانگونه که بر زندگی، بر مرگ نیز استوار است. جهانی که باید سرانجام در زمانی پایان یابد و بمیرد و همین مرگ یابندگی تئاتر است که زمان و زندگی در تئاتر را ایجاد می‌کند. بازیگر در این تجربۀ زندگی و مرگ است که امکان ساخت یک جهان را میسر می‌کند از همین‌رو اگر این تجربه اعتبار و ارزشی برای فهم زندگی و هستی را داشته باشد لاجرم با فهم انسان از زندگی گره خورده است. بازیگری که فهمی از زندگی و خلق یک جهان را نتواند در زندگی روزمره اش بدست بیاورد در نهایت تمام امکانات مخرب برای نابود کردن یک اثر هنری را دارد اثری به مثابه جهان که از مواجهۀ هنرمندان، عوامل و تماشاگران پدید می‌‌آید.

اگر این پیش فرض و تحلیل را بپذیریم آنگاه می‌توانیم این سوال را در سطح کلانی مطرح کنیم: "مسئولیت بازیگر نسبت به جهانی که در آن زیست می‌کند و امکانی است ضروری برای بیان و خلق چیست؟"

من نمی دانم چه تعدادی از بازیگران تئاتر در ایران فارغ از جلب توجه کردن و خودنمایی چقدر خود را مسئول مواجهه با زندگی و مرگ بر روی صحنۀ تئاتر می‌دانند. ما می‌توانیم تئاتر را همچون سرگرمی صرف بدانیم. می‌توانیم اثری از نیل سایمون انتخاب کنیم و در طول یک ماه و نیم نمایشی برای خنداندن تماشاگر اجرا کنیم. می‌توانیم صحنه را جولانگاه بازیگران چهره کنیم و ارزش یک اثر را به فروش گیشۀ آن فروبکاهیم. اما پرسش مذکور - که از بازیگران تئاتر می‌توان مطرح کرد- پاسخی دریافت نمی‌کند. در چنین وضعیتی نمایشِ "بیرون پشت در" که مسئله اش ایجاد پرسش از جنگ _ انسانی‌ترین وضعیت انسان_، پرسش از مفهوم انسانیت، پرسش از مرگ و نابودی است نمی‌تواند با بازیگرِ نقشِ "بکمان" -توماج دانش بهزادی- همراه باشد که پس از "بیش از یکسال" همراهی با گروهی که دغدغۀ پرسش از مسائل زندگی دارد، کل گروه را با مشکلاتی مواجه کند که همچون مد این روزهای تئاتر صرفا مشکلات مالی است و از محتوای نقش بکمان و رنج های ولفگانگ بورشرت هیچ فهمی ندارد و تاثیری نپذیرفته است. بازیگری که به لطف تلاش گروهی توانست موقعیتی بیابد تا پس از اجراهای ناکامش در تئاترهای دیگر به جایزۀ جشنوارۀ فجر دست یابد، توانست برای نخستین بار تجربۀ اجرا در خارج از ایران را -بعنوان نقش اصلی- کسب کند ناگهان برای اجرای مجدد نمایش درخواست نامعقولی می کند که به تحقیق می توان گفت تا کنون هیچ یک از بازیگران چهره و سینمایی در تئاتر نیز، چنین درخواستی نداشته اند. درخواست "35 میلیون تومان" دستمزد _ با توجه به پرداخت حق و حقوق قبلی_ شاید برای یک بنگاه معاملات ملکی که خانه ای 1 میلیاردی را می فروشد بعنوان حق کمیسیون مشکلی نباشد و از یک عرف تبعیت کند اما دربارۀ هنر تئاتر با توجه به وضعیت اقتصاد در تئاتر چندان معقول و عرفی نمی نماید؛ اگر  این را نیز اضافه کنیم که این درخواست تنها دو هفته پیش از اجرا، ناگهان، بیان می‌شود می‌توان گفت که مشکل چنین بازیگرانی نه صرفا پول، بلکه از بحران اخلاقی نشات می‌گیرد. چنین بازیگری بیش از آنکه درگیر پرسش از تئاتر و رابطۀ آن با زندگی اش _ بعنوان یک مدیوم فکری_ باشد بیشتر اهل باج خواهی است. از قرار تئاتر این روزهای ما نیاز به خانه تکانی دارد برخی‌ها همه چیز برایشان سرگرمی است اما برخی، از این سرگرمی نیز باج می‌طلبند. از همین‌رو گروه نمایش "بیرون پشت در" تصیم گرفت با وجود کمبود وقت و به علت تعهدی که به خود و پرسش‌های دغدغه مندانه‌اش دارد مصرانه بر اجرای مجدد این نمایش با بازیگری دیگر در نقش بکمان تاکید کند و تمام همِّ خود را برای به اجرا در آوردن هر چه بهتر نمایش آشکار کند. ذات تئاتر نبرد است نبردی مداوم بی‌آنکه پایانی برای آن تصور کنیم؛ به زندگی باید آری گفت!   

*کارگردان نمایش «بیرون پشت در»  

58245

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 537293

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 10 =