«خبرجنوب» نوشت: بر سر چگونگی رفع تنگناهای دبیره (خط) پارسی هنوز مجادله است.

برخی می گویند این تنگناها رفع نشدنی است و باید از دبیره لاتین بهره برد؛ با این حال این دیدگاه مخالفانی جدی دارد؛ مخالفاني که می گویند با تغییر خط پارسی، نه تنها هویتی برخواسته از سده ها فرهنگ و هنر از میان می رود بلکه ارتباط نسل کنونی با نسل های گذشته هم نابود می شود؛ مانند آنچه در ترکیه رخ داده است. در این میان پروفسور جلال الدین کزازی، استاد زبان و ادبیات پارسی در دانشگاه علامه طباطبایی و چهره ماندگار فرهنگ و ادب ایران زمین به خبرنگار «خبرجنوب» میگوید که هرچند دبیره کنونی پارسی تنگناهایی دارد ولی باید آن را نگهداری کرد. او تاکید میکند که هواداران کاربرد دبیره لاتین از تنگناهای این دبیره کمتر آگاه هستند. در ادامه مشروح گفت و گوی خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر «خبرجنوب» با این استاد پارسیگوی و شاهنامه پژوه نامدار را می خوانید.
برخی با شناسایی دبیره کنونی به عنوان دبیره پارسی مخالف هستند و آن را دبیره ای عربی
می دانند. دیدگاه شما چیست؟ آیا این دبیره را می توان دبیره پارسی دانست؟
در پاسخ به پرسش شما آنچه می توانم گفت این است که در پیشینه دبیره پارسی 2 دیدگاه یا دو انگاره فراپیش نهاده شده است. یکی آن است که این دبیره بر گرفته و برآمده از دبیره زبان تازی است. این انگاره را بسیار کسان پذیرفته اند ولی انگاره ای دیگر هم گاه در میان نهاده شده است و آن هم این است که دبیره پارسی برآمده از دبیره های ایرانی است که از دبیرهای که آن را میخی می نامند آغاز گرفته است و دگرگونیهایی بسیار یافته است. سرانجام به ریختی در آمده است که ما امروز آن را به کار می گیریم. اگر ما سرگذشت دبیرگی را در تاریخ و فرهنگ ایران پی بگیریم می بینیم که دبیرگی هم در این سرزمین پیشینه ای کهن داشته است و هم آنکه از گونههایی بسیار برخوردار بوده است. من تنها به یک نمونه بسنده می کنم؛ در ایران ساسانی چندین دبیره را نویسندگان و دبیران به کار می گرفتند، همزمان. که نامهای این دبیره ها در آبشخورها به یادگار مانده است و به ما رسیده است. حتا افزون بر این نامها، نشانه هایی اندک نیز از این دبیرههای گوناگون برجای مانده است. یک نمونه شناخته تر گونه ای از دبیره است که تا چندی پیش هنوز روایی داشت؛ آن را «سیاق» می نامیدند که ریخت تازی واژه ای پهلوی است که از آن «سیاه» در زبان پارسی به یادگار مانده است. بر این پایه میتوان انگاشت که یکی از این دبیرههای گوناگون سرانجام به دبیره ای انجامیده باشد که آن را دبیره یا خط پارسی می نامیم. به هر روی هنوز بی چندان و چون نمی توان یکی از این 2 انگاره را به یک بارگی پذیرفت.
دیدگاه شما به کدام نزدیک تر است؟
پیداست، من خوش تر می دارم و امیدوارم روزگاری به استواری و هرآینگی (یقین) بیچند و چون بتوانم پذیرفت که دبیره پارسی، دبیره ای است به نابی و نژادگی ایرانی اما هنوز آن چنان که گفته آمد برهان و نشان ها آن چنان نیست که این انگاره را بتوان به یک بارگی پذیرفت و درست و روا دانست.
بر این پایه چگونه می توان تنگناهای این دبیره را از میان برد؟
اگر بخواهیم پاسخی فراگیر به این پرسش بدهم که نکته های ریز از این گونه را هم در بر می تواند گرفت این است که در دشواری و تنگنای دبیره پارسی به گونه ای برگزاف سخن گفته شده است و هنوز گفته می شود. کسانی که دبیره پارسی را برای نمونه می گویم با دبیره لاتین میسنجند دشواری ها و تنگناها و کاستیهای دبیره پارسی را پی در پی و یک به یک برمیشمارند اما سخنی از کاستی ها و دشواری های دبیره لاتین در میان نمی آورند. تو گویی چون دبیره ای است یک سره درست، به آیین و کارآمد. سرانجام به این اندیشه می رسند که شاید بهتر آن است که ما دبیره پارسی را به کناری بنهیم و از دبیره لاتین بهره ببریم. در دبیره لاتین هم دشواری و تنگنا هست اما آنچه می توان همچنان از نگاهی فراخ بدان پرداخت این است که در دبیره لاتین نویسهها به آوا یعنی مصوت و حرکت، نوشته میشوند اما در دبیره پارسی همواره چنین نیست. از همین روی خواندن واژگان در دبیره پارسی دشوارتر است برای نوآموزی که می خواهد زبان پارسی را به یاری این دبیره بخواند؛ اما این پدیدهای تازه نیست. ما اگر به همان دبیره میخی باز گردیم این هنجار را در آن نیز می بینیم. یکی از دشواریهای خواندن سنگ نوشته های کهن همین ویژگی در دبیره میخی بوده است که در آن هم تنها نویسه ها (حروف) نگاشته می شود.
دبیره پهلوی چطور؟ نمی توان از آن بهره گرفت؟
در دبیره پهلوی هم این کاستی هست اما اگر بخواهیم همچنان این زمینه را بکاویم ما در پیشینه دبیرگی در ایران، دبیره هایی را هم می توانیم یافت که کارآمدتر روشن تر و رساتر از دبیره لاتین یا دبیره های دیگر می توانند بود. همچنان یک نمونه برجسته و شناخته از این گونه دبیره توانمند و کارآمد «دین دبیره» یا «دبیره اوستایی» است که با 44 نشانه نوشته میشده است. این دبیره در به نمود آوردن آواهای زبان آن چنان کارآیی داشته است؛ این آواها را به گونه ای باریک، روشن آشکار می داشته است که در ستایش آن گفته می شده است که توانایی و کارایی این دبیره تا بدان پایه بوده است که نوا و آوای مرغان را هم می توانسته اند به یاری آن نگاشت. به سخن دیگر «دین دبیره» را با دبیره خنیا میسنجیده اند؛ دبیره ای که آواهای خنیایی (نُت) را با آن می نگارند. دبیره که خاقانی آن را با واژه زیبای «تناتننانا» در این بیت ياد ميكند: «انگشت ارغون زن رومی به زخم بر / تب لرزه تناتننانا برافکند». سخنوران دیگر به شیوه های دیگر از آن یاد کرده اند مانند «تن تن تنان» در این لخت از مولانا: «تن تن تنان، تن تن تنان می گوی ای مرغ چمن» از همین واژه است که در زبان تازی واژه «طن طنه طنین».
برخی هواداران کاربرد دبیره کنونی پارسی می گویند، این دبیره با همه تنگناهایش ریشهای هویتی دارد. یعنی اگر تغییر کند، ارتباط نسل کنونی با یادگارهای نسل گذشته از میان می رود. برخی هم از اینکه هنرهایی چون خوشنویسی از میان برود ابراز نگرانی می کنند. از دید شما هویت و فرهنگ ما تاب آوردن این مشکلات و نگهداری دبیره کنونی را توجیه می کند؟
از دید من بی گمان چنین است. من بارها در پاسخ به این پرسش که آیا می شود دبیره پارسی را به دبیره لاتین دیگرگون کنیم در این باره سخن گفته ام. دبیره پارسی به هر پایه دشواری و تنگنا داشته باشد اگر ما آن را به دبیره لاتین دگرگون بسازیم تنگنا به مغاک، به پرتگاه دگرگونی خواهد یافت و دشواری آن چنان فزونی خواهد گرفت که گرهی کور خواهد شد بند و بارویی بلند و استوار در برابر ما ایرانیان. زیرا آنچنان که شما گفتید پیوند ما را با فرهنگ گرانسنگ و پیشینه نازش خیز نیاکانی در ایران پس از اسلام خواهد گسیخت. ما به مردمانی بی پیشینه و بی ریشه و بیگانه با گذشته خویش فرو خواهیم کاست. بر ما همان خواهد رفت که بر مردم ترکیه رفته است. من ترکانی را می دیدم در آرامگاه مولانا که نمی توانستند بیت های این اندیشمند و سخنور بزرگ را که با دبیره خوش بر دیوارها نوشته شده بود بخوانند و دریابند. اگر ما می خواهیم به چنین گزندی گران، آسیبی بزرگ، زیانی همه تاوان برسیم می توانیم دبیره پارسی را به پاس آن کاستی ها و تنگناهایی اندک که در آن هست دگرگون کنیم. این کار از دید من کاری است که هیچ ایرانی ایران دوستی آن را شایسته نمی تواند دانست. یکی از زیان های بزرگ این دیگرگونی به همان سان که شما بر آن انگشت نهادید و من بارها به فراخی از آن سخن گفته ام این است که یکی از نغزترین، زیباترین، چشم نوازترین هنرهای ایرانی که هنرخوشنویسی را از میان خواهد برد. آن چنبرها، آن پیچ و خم ها و آن گوشه های نغز، آن گسترش که ما در دبیره هنری پارسی می بینیم از میان خواهد رفت و هرگز با دبیره لاتین نمی توان آن مایه شور و شگرفی و شگفتی آفرید.

 

1717

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 555285

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام RO ۰۵:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۲
    1 1
    بهتره تعصب بی جا را کنار بگذاریم و خطمان را عوض کنیم اگر خط هر زبان دچار مشکل باشه علاوه بر یادگیری سخت آن مشکلات زیادی را برای کسانی که این زیان را تکلم میارند به وجود میاره،الان ترکیه با این کارش نگارش کلماتش را بسیار اسان کرده است زدن این حرف ها نشانه دوستی و علاقه با زبان فارسی نیست بلکه دوستی خاله خرسه است
  • بی نام RO ۰۵:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۲
    0 0
    این خط ما حتی بنا به گفته های شما دچار مشکل است،الان بیشتر کشور های دنیا به سمت خط لاتین رفته اند مانند جمهوری اذربایجان،ترکیه و خیلی از کشور های دیگر ،و هدف ارتباط اسان تر با کشور های دیگر و نوشتار راحت تر زبانشان است فرض کنید می خواهیم کلمه مستضعف را به خواهیم بنویسیم این کامه را می توان به صورت 18 حالت نوشت،حالا کسی که می خواهد این کلمه یا هر کلمه دیگر را بنویسد باید فکر کند که از کدام س یا کدام ت یا کدام ض استفاده کند و همچنین کلامات دیگر
  • بی نام RO ۰۵:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۲
    0 0
    هر چه زبان نوشتار راحت تر باشد پیشرفت علمی اون زبان هم راحت تر میشود و طرف به جای این که انرژی اش را صرف انتخاب درست حروف کند صرف نوشتن مطلب بهتر می کند پس بهتره که خط ما عوصض شود
  • بی نام DE ۰۵:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۲
    0 0
    بله من هم زمانى باور داشتم كه كنار گذاشتن اين خط بسيار هزينه خواهد داشت به ويژه كه من هم عاشق روش خوشنويسى ايرانى هستم، اما بايد توجه داشت كه ما داريم گويش اصيل پارسى را به خط كنونى مى بازيم. مثلا از آنجايى كه تلفظ درست گاو گَئوْ است اين واژه در زبان فارسى امروزين دگرگون شده. يا مثلا واژه پارادايزه كه در بهترين حالت پرديس شده است. بسيارى از نامها و واژگان هستند كه به دليل محدوديت هاى اين دبيره گويش اصلى شان فراموش شده است و با پوزش فراوان از آقاى كزازى، به چشم من، پاسداشت اين زبان كه ميراثى بس گرانبهاست بسيار بسيار مهمتر از خوشنويسى ايرانيست كه با راهكارهايى مى توانيم آن را نيز زنده نگه داريم، اما با اين دبيره، زبان پارسى روز به روز از آنچه بوده به چيزى درهم و برهم و پر غلط تبديل مى شود.