داستان هاله نور محمود احمدينژاد رئيس دولتهاي نهم و دهم اينگونه ادامه مييابد: "وقتی در خیابانها راه میرفتیم، به هر ساختمانی میرفتیم، همه توجهات به سمت هیأت ایرانی بود، کأنه هیچ کس دیگری نبود. من روز آخری که سخنرانی کردم، تقریبا همه سران بودند یکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسما..» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو رفتی تو یک حصنی، یک حصاری. تا آخر؛ من خودم هم اینو احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیستوهفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند. اینکه میگم مژه نزدند، غلو نمیکنم، اغراق نیست. چون نگاه میکردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشمها و گوشهایشان را باز کرده بود که ببینند از جمهوری اسلامی پیام چیست. "
ششم آذر 84 واقعه هاله نور احمدي نژاد بر سر زبانها افتاد. و حالا بيش از ده سال از اين داستان جذاب ميگذرد. اتفاقات فراواني در دوره رياست احمدي نژاد به وقوع پيوست كه كيفيت زندگي مادي و معنوي طبقه متوسط و طبقه ضعيف و در نهايت جامعه شريف ايراني را به مخاطره انداخت. تعطيلي نهادهاي مديريتي نظارتي و تخصيص بودجه و انحلال شوراهاي عالي كشور؛ عدم مشورت پذيري از متخصصان و همچنين بي نياز دانستن گروه مديريتي احمدي نژاد از تبعيت از برخي اصول عرف و منطقي باعث شد كه وي در سالهاي پاياني رياستش به نازل ترين درجه اقتدار و محبوبيت بين مردم و مديران و سران فرو افتد.
شاهكار او در انتصاب سعيد مرتضوي به رياست سازمان تامين اجتماعي پس از بروز واقعه جانكاه كهريزك و پيش از آن در يازده روز خانه نشينياش كار را به جايي رسانيد كه جز طيف اندكي از سياسيون تازه كار در كنار او باقي نماندند.
اينها همان كساني بودند كه پيام مردم شريف در انتخابات يازدهم رياست جمهوري را نيز نشنيدند و اگر هم شنيدند برنتابيدند. اما چنانچه گروههای همسو با ایشان ،فریاد بلند ملت شریف و نجیب و پرتحمل ایران در رای به دولت تدبیر و امید و گفتمان اعتدال را باور نکردند این بار باید بدانند که بروز و ظهور دولتي ديگر توسط احمدي نژاد به كلي از ذهن به دور است. و آن هاله نور يك دهه است خريدار ندارد.
در طی روزگار دولتهاي احمدي نژاد، آئینه روزگار ،زندگی مردم شریف را رنجور مینمود .این نه به دلیل کج بودن آئینه فلک بود و نه به سبب سیاه کاری مردم و غرغر بیجا که ایرانی جماعت شریف است و نجیب است و پرتحمل.
رنجوری مردم از این بود که دولت نهم و دهم به رغم تمام شعار هایش "از آوردن پول نفت بر سر سفره مردم تا پاکدست بودن در تمام تاریخ" عمده هم و غم خود را نه صرف معیشت و عزت ملت که به حواشی گذرانید و نظر کارشناسان و صلحا و دلسوزان را به هیچ گرفت و تصور گزاف می نمود که مردم از شرایطشان راضیاند!
حالا باز همسويان ايشان در فكر تداركات و بازگشت به مديريت كشور هستند. اين آرزوي اينان اگرچه خنده دار است اما بايد اعتراف كرد در ذهن اين افراد و شخص احمدي نژاد آرزويي بسيار قابل اعتناست. اينچنين است كه وي و همفكرانش به مراسمهاي مختلف مي روند. دانشگاه بساط كردهاند. به سفرهاي استاني مختلف ميروند و توجهي هم ندارند كه جماعت استقبالكننده از تعداد محافظين و خوديها هم كمتر است.
سايه اقبال دولتمردان كابينه نهم و دهم با روي كار آمدن دولت يازدهم نه تنها كمرنگ شد كه پاك از روي ديوار سياست محو گرديده. اين چندين روزه از گوشه و كنار مي شنويم كه در شوراي نگهبان هيچ نظر مثبتي به حضور او در انتخابات سال 96 نيست و حتي مقامات نيز وي را در اين باره نهي كردهاند.
تاريخ مكتوب و تاريخ شفاهي ايران گواه اين مدعاست كه مردم نجيب و شريف عمدتا فرصت طولاني مدت به دولتمردان ميدهند؛ اما اگر اين فرصت از كف برود اعتماد مردم برگشت ناپذير خواهد شد.احمدي نژاد عزت و معیشت و آبروی خلق را به بازی داد.او شرافت و عزت مردم را به چالش کشید و رفت. تحركات همسويان او نشانه اين مهم است كه اين افراد از مطالبات ملت شريف شناختي ندارند طرفه اينكه اهميتي نيز بدان نميدادند و بعد از اين نيز نميدهند. براي اينان رسيدن به قدرت و تركتازي مهم است حتي اگر به قيمت رنجوري خلق باشد. روندي كه هرگز به منصه ظهور نميرسد و مردم فهيم همان سه سال و اندي سال پيش با سلام به دولت تدبير و اميد با اين گروه خداحافظي بلند و بالايي كردند. رسيدن به مسند دوباره رياست جمهوري جز رويايي كور براي احمدي نژاد نخواهد بود.
نظر شما