طبیعی است که درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ثلمه‌ای بزرگ برای روند اصلاحات در ایران است، اما او فرهنگی را برای عرصه سیاست ایران بنا گذاشت که می‌توان از آن با عنوان«فرهنگ رفتار سیاسی»یاد کرد.

به عنوان یک روزنامه‌نگار حوزه کتاب و نشر و علاقه‌مند و پی‌گیر جدی تحولات تاریخ معاصر ایران و به خصوص بعد از انقلاب، از سال ۱۳۷۵  یکی از دلمشغولی‌های جدی‌ام، رصد کردن هر آنچیزی بود که درباره ‌آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رخ می‌داد.

تقریبا تمامی خاطرات زندگی‌اش را مرور و حاشیه نگاری کردم.  این خواندن از زمانی آغاز شد که نخستین روزنوشت‌هایش در روزنامه همشهری منتشر می‌شد که بعدها شد نخستین جلد از روزنوشت‌هایش با عنوان «عبور از بحران». به یاد دارم که دفتر  ابوالحسن بنی‌صدر از پاریس، هر روز به این خاطرات پاسخ می‌داد و  آن را برای همشهری‌ فکس می‌کرد، آن زمان‌ ایمیل و اینترنتی در  کار نبود. و تنها راه ارتباط متنی با روزنامه فکس بود و بس. من این پاسخ‌ها را جمع کردم و جالب این که مدتی بعد از یکی از دوستان شنیدم که دفتر نشر معارف به دنبال این پاسخ‌هاست. بعد از مدتی یکی از دوستان به گوش مسئولان دفتر نشر معارف رساند که فلانی تمامی پاسخ‌های ابوالحسن بنی صدر به کتاب خاطرات سال ۱۳۶۰ آقای هاشمی را دارد که پیکی فرستادندو من کپی یک نسخه از آن را  که  بالای ۳۰ صفحه A4  بود را برایشان فرستادم.

دوره‌ای هم دوست روزنامه‌نگارم ، آقای سید مسعود رضوی(نویسنده کتاب هاشمی و انقلاب که همشهری در دوره آقای کرباسچی منتشرش کرد) از من خواست که فیش‌برداری برخی از اتفاقات اوایل انقلاب( از دی ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۰) را انجام دهم که چند ماهی، روزانه ۶ ساعت به شکل جدی و عمیق تحولات این سال‌ها را با بهره‌گیری از آرشیو غنی‌ای که در دفتر نشر معارف بود پی‌گیری کردم. آن روزها و وقت گذاشتن ها اگر چه هیچ بهره مالی برایم نداشت، اما سبب شد تا به شکلی جدی و منظم تحولات سه سال اول انقلاب را مطالعه کنم که بعدها انگیزه‌ای شد برای ادامه این مسیر.

سالیان بعد که خاطرات و روزنوشت‌های‌آقای هاشمی منتشر می‌شد، از مشتریان پر و پاقرص این کتاب بودم  و  جزو اولین افرادی که کتاب قبل از توزیع عمومی به دستش می‌رسید. حتی وقتی آقای محسن هاشمی کتاب ماجرای مک فارلین را به صورت مجزا منتشر کرد،( به عنوان پیوستی بر روزنوشت‌های سال ۶۵ آقای هاشمی) گفت وگویی بلند با ایشان انجام دادم که به دلیل برخی نکات مطرح شده در آن کتاب درباره آیت‌الله منتظری فرصت انتشار پیدا نکرد.

این همه را نوشتم که مخاطب این نوشته بداند رصد تحولات فردی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آقای رفسنجانی یکی از دغدغه‌های من بود و هست و البته خواهد بود. 

هاشمی ورزشکار؛نگاهی متفاوت به خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی

از دید شخصی هم همیشه کنجکاو  شنیدن و خواندن از او بودم.  او شخصیتی است که از دید هنری(بار دراماتیکی) دارای پیچیدگی‌ها و رمزهایی است که دانستن درباره او برایم همیشه جذابیت داشت و این جذابیت زوری نبود و از روی وظیفه، بلکه جزو دغدغه‌هایم بود که رخدادهای مرتبط با آقای هاشمی را مرور کنم و یا رصد نمایم .

الان که به حافظه‌ام رجوع می‌کنم به یاد می‌آورم روزهایی در دهه شصت را که با پدرم در منزل خطبه‌های نماز جمعه آقای هاشمی را گوش می‌کردم. خطبه‌هایی که هر هفته تصویری نسبتا تحلیلی و جامع از رخدادهای مهم آن هفته را از زبان یکی از مهمترین مسئولین کشوری می‌شنیدی که سعی می‌کرد نگاهی همه‌جانبه‌تر به رخدادها بکند. گفت وگوهای او با روزنامه‌نگاران خارجی در دوران ریاست جمهوری او نیز برایم جالب و شنیدنی بود.

از دید من روزنامه‌نگار  آقای هاشمی رفسنجانی تاثیرات فرهنگی مختلفی بر عرصه سیاست و فرهنگ برجای گذاشت، از فرهنگ اعتدال و میانه‌روی که او به عنوان گفتمان راهبردی مطرح کرد و به گمانم الان در فضای ایران به درختی تناور بدل شده است تا سیاه و سفید ندیدن عرصه سیاست و اینکه سیاستمداری بود که بازی سیاست برای او اهمیت داشت و برد و باخت برایش اگر چه مهم،‌اما او را از ورود به این عرصه بر حذر نمی‌داشت. نمونه‌اش باخت در انتخابات مجلس ششم،ریاست جمهوری سال ۸۴و نامزدی برای ریاست خبرگان در سال ۹۵.

برخی به او سیاستمدار بی‌اعتنا به فرهنگ لقب می‌دهند، اما این گروه بهتر است به خاطرات سال‌های ۷۰ و ۷۱ او بیشتر دقت کنند و دریابند که در پشت صحنه حذف آقای خاتمی چه اتفاقاتی افتاد و چرا‌ آقای هاشمی مجبور به پذیرش استعفای خاتمی شد و چرا نتوانست در دوره دوم وزارت کشوری عبدالله نوری را تکرار کند؟ مگر همین وضعیت برای‌ آقای خاتمی هم پیش نیامد که مجبور به حذف آقای مهاجرانی شد؟ اولویت او در دوره اول ریاست جمهوری غلبه بر ویرانی‌های جنگ بود و توانست در این کار توفیق یابد اما این به معنای کم انگاشت حوزه فرهنگ نبود. نفس انتخاب فردی همانند آقای خاتمی برای وزارت ارشاد، نوری برای وزارت کشور و معین برای وزارت علوم و آقای نجفی برای وزارت آموزش و پرورش خود از دیدگاه درست او در انتخاب افراد برای این حوزه‌ها خبر می‌‌داد و می‌دهد.

حتی در عرصه کار صنفی نیز پایه‌های انجمن صنفی روزنامه‌نگاران( نوشتن اساسنامه تشکل‌های صنفی و تایید راه‌اندازی موسسه‌های فرهنگی و هنری چون خانه سینما و خانه تاتر و خانه موسیقی و ...) در دوره او بنا گذاشته شد و  هیات موسس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران هم ابتدا چند مدیر مسئولی بودند که برخی به او ارادتی ویژه داشتند که انجمن را راه انداختند و بعد خودشان کنار کشیدند و مجمع عمومی تشکیل و یک انجمن مستقلی بنا گذاشته شد. خود ما به عنوان اعضای هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران دو بار به نزد ایشان رفتیم و او به جد پی‌گیر حل مشکلات انجمن صنفی بود. یک بار هم با اعضای تعاونی مسکن در سال ۱۳۸2 و چند روزی بعد از  زلزله بم به دیدارش رفتیم که به وزیر وقت مسکن نامه‌ای نوشت و همان نامه کارگر افتاد و زمین‌های هشتگرد را به تعاونی انجمن صنفی روزنامه‌نگاران دادند که چند فاز آن اجرا شد.

دو رسانه مهم ایران و همشهری در دوره او بنا گذاشته و منتشر شد و کمتر کسی‌است که نداند روزنامه همشهری حزب کارگزاران چه نقش تعیین‌کننده‌ای در پیروزی آقای خاتمی ایفاء کرد.

اما در سیاست، به خصوص سیاست در ایران ،‌ریاست جمهوری تصمیم گیر نهایی نیست و عوامل و نیروهای مقابل و مقاوم و کارشکن بسیار زیادند. چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی. کافی است به خاطرات آقای هاشمی در سال‌های ۷۰ تا ۷۲ مراجعه کنید و بخوانید که این کارشکنی‌ها چگونه بود که برخی از آنها در هنگام کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ از زبان آقای ولایتی هم بیان شد.

 آنچه  اما من به عنوان نکته برجسته به ذهنم رسید و به گمانم باید بر آن تاکید کنیم و در دوره پیش رو نور بیشتری بر آن بتابانیم همانی است که در چند سال اخیر او بر آن پای فشرد. آزادی بیان و اطلاعات که با سرنوشت وکار ما روزنامه‌نگاران نیز مرتبط است.

او در دهه آخر عمرش به جد هوادار  اطلاع رسانی آزاد بود و بارها و بارها در سخنرانی‌هایش بر این نکته پای فشرد، چون آسیب‌های آن را به شخصه در فضای جامعه ایران حس کرده بود به همین دلیل بر انتشار افکار مختلف در نظرهای گوناگون در فضایی آزاد و بی‌سانسور برای او اهمیتی افزون یافته بود. انتقاداتش به صدا و سیما و این که این رسانه از جایگاه اصلی و رسانه‌ای اش دور افتاده است نمونه‌ای از این دیدگاه بود.

دادگاه مهدی هاشمی و حق دسترسی آزاد به اطلاعات

یک نکته شخصی که همه‌گاه آن را در خاطراتش ردیابی می‌کردم، رابطه او با آیت‌الله خامنه‌ای بود. تحلیل این رابطه و دوستی شخصی وقتی به عرصه قدرت و سیاست کشیده می‌شود، نیازمند اطلاعات افزونتری است و طبیعی است که در خاطرات آقای هاشمی بسیاری از این ظرایف به دلیل شرایط روز و ملاحظات نیامده است و برای تحلیل دقیق‌تر آن باید منتظر انتشار اسناد و خاطرات بیشتری بمانیم.

اما او در این مورد روی نکته‌ای انگشت تاکید گذاشت توانست در دل خود فرهنگی را بپروراند و آن را به حوزه عمومی بکشاند که تقریبا در گذشته کمتر بروز و ظهوری عمومی داشت و آن احترام به شخص اول مملکت اما در کنار آن اختلاف نظر داشتن با آن شخص و بیان این اختلاف نظر با زبان و بیانی که عام و خاص متوجه این اختلاف نظر شوند و آن رابطه هم برقرار بماند.

او دیالوگی را با رهبر محترم انقلاب درباره مسائل مهم مملکتی باز کرد و سعی کرد بخش‌هایی از این دیدگاه‌ها را رسانه‌ای کند بدون که حرمت و احترام  ایشان خدشه دار شود و این نکته به درستی در پیام تسلیت مقام محترم رهبری انعکاس یافته است. آنجا که از «اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی» یاد می‌کنند «که هرگز نتوانست پیوند رفاقت... را بگسلد»

از این منظر باید هاشمی رفسنجانی را آموزگار«فرهنگ رفتار سیاسی» در ایران نام نهاد که بر دفتر این دانش با تجربه درازدامنی که داشت و طی کرد،سطور فراوانی افزود. 

نکته آخر این که از سال ‌های اولیه دهه هشتاد عبارتی در توصیف کارکرد آقای هاشمی در فضای سیاسی ایران به ذهنم رسید که کمتر در جایی دیدم به کار رفته باشد؛«غضروف نظام». همه ما می‌دانیم که کار غضروف جلوگیری از برخورد دو استخوان با یکدیگر است. نقشی منحصر به فرد و بی‌بدیل و تعیین‌کننده. اکنون باید دید در فضای سیاسی ایران می‌توان به تولد غضروف‌ یا غضروف‌های دیگری دل بست که همین نقش را ایفاء کنند؟

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 621278

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =