۰ نفر
۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۷

علیرضا اکبری*

يكم - شكاف ترانس أتلانتيك
"اروپا و امريكا، هر دو به يك ميزان، با منافع امنيت ملي ايران، تضاد دارند."، ، "شكاف بين اتلانتيكي، حربه موثري براي مديريت بحران هسته اي ما، و تفاهم با غرب نيست".
اين عبارتي بود كه، چهارده سال پيش، در هنگامه "مذاكرات سعداباد"، در پاسخ "خصوصي" به يك خبرنگار، إبراز نمودم؛. ان خبرنگار، به عهد محرمانگي وفا نكرد، و انتشار گسترده ان إظهار نظر، تبعات بسيار شديدي يافت.
مسئول عاليرتبه امر، عليرغم همكاريها و احترامات ديرينه، عكس العملي شديد داشت. ايشان حتي خود و دستگاه تابعه را، ناچار به صدور بيانيه رسمي، و تكذيب ان موج رسانه اي يافت، هر چند كه شخصا نيز، هر گونه مصاحبه اي را در ان خصوص، تكذيب كردم.
امروز، اما، حقيقتاً شكاف بين اتلانتيكي، يك "امر واقع" و شدني است.
ايالات متحده، تحت رهبري شخصي غير متعادل، ناشي، ديكتاتور، بشدت فاشيست، و انارشيست قرار گرفته است.

جنگهاي بسياري در طول سده هاي گذشته، در دو سوي اقيانوس صورت گرفت، تا "موازنه ثبات و صلح"، درك شد و گسترش يافت. اما، بنظر ميرسد كه حاكميت جديد امريكا، رابطه اي با تاريخ و تجربيات ان ندارند. از اين رو دستاورد گرانبهاي جهان و بويژه غرب را در خطر نابودي قرار داده است.

بلوك بندي هاي جهاني نيز، محصول توسعه قدرت در رقابت، و فهم قدرتها از موازنه سازي بوده است.
"بازدارندگي"، وجدان مصنوعي قدرتهاي كلان، در كنترل خود و طرف مقابل، در اجتناب از كشتار وسيع در منازعات، و پرهيز از تحميل جهاني "رنج بيهوده" تلقي ميشود.
شرط اصلي برقراي بازدارندگي، "عقلانيت، و درك محدوده خطر برخورد بزرگ" است، كه طرفين بايستي به ان مجهز باشند. فقدان عقلانيت و عدم درك استانه خطر، به معناي برخورد بزرگ خواهد بود. جهان امروز، از ان رو در "لبه خطر برخورد بزرگ" قرار گرفته كه، اختيار قدرتمند ترين كشور، اقتصاد و ارتش جهان، به دست افرادي فاقد صلاحيت و عقلانيت لازم و كافي قرار گرفته است.
نقشه و ترتيبات امنيتي جهان، و مئالاً منطقه پيرامون ما، بسرعت در حال تغيير و تحول است. بعض فاصله ها به شكاف گسترده تبديل ميشود، بعض پيوندها در حال گسستن است، و بعض شكافها، در حال ترميم شدن و نوعي پيوستگي است.
محور اصلي اين تحولات، در كاخ سفيد امريكا قرار يافته است. رييس جمهور و تيم محوري او، عمدتاً يا بدون سابقه حكومتي بوده، و يا از چهره هاي شاخص نومحافظه كاران تندرو هستند.

شخصاً، نقش ساختارهاي سياسي امنيتي، نظامي و اقتصادي در قوه مجريه، و نيز قواي عاقله در ساختار تقنيني امريكا را، براي كنترل نقش "فردي رييس جمهور" كافي ميدانستم. هنوز هم اميدوارم كه اين كفايت ساختارها، حقيقت داشته باشد. اما، همه شواهد و وقايع دو هفته اخير، خلاف ان باور را إثبات كرده است. در مقابل "تك تازي" هاي ترامپ، هنوز صداي قابلي، از فراسوي ساختار هاي اجرايي و تقنيني و قضائي، شنيده نشده است. انچه هم كه شنيده شده، در فقدان پشتوانه، بسرعت خاموش شد.
رييس جمهور جنجالي امريكا، در ظرف كوتاهترين مدت، بيشترين فرامين حكومتي را، با چالشي ترين محتوا، صادر كرده است. اكثر اين فرامين، در حوزه روابط خارجي و بين المللي بوده است، كه نه تنها منافع كشورهاي بسياري را در مخاطره قرار داده، بلكه، عرف و اُسلوب مناسبات رسمي بين المللي و حتي داخلي را نيز، ناديده انگاشته است.

در واقع، ايجاد اينهمه جنجال و متقابلا بروز مخالفت هاي گسترده داخلي و خارجي، با رييس جمهوري كه تنها كمتر از دو هفته است زمام امور را بدست گرفته، در تاريخ امريكا، سابقه مشابه ندارد.
همه اقدامات و رفتار و گفتار اين "پديد ثاني هزاره سوم" حاكي از تصاعد خطر "تهديدات غير منتظره" در سطح جهان است.

•. مشخصات سياست خارجي جديد امريكا؛
مشي و رويكرد سياست خارجي ترامپ، هنوز بخوبي واضح و اشكار نشده است. اما، تا همينجا، ميتوان بر چند ويژگي هويتي و خصلتي او، تاكيد داشت؛
•_ جنجال افريني، انارشيسم و هرج و مرج طلبي،
•_ عوامگرايي، عوامزدگي و مردم فريبي (پوپوليزم)،
•_ تعصبات نژادي و شووينيستي،
•_ خودمحوري و ديكتاتوري زورمدارانه،
•_ اسلام ستيزي،
•_ گرايشات شديد فاشيستي، توام با ناسيوناليزم متعصبانه،
•_ غير قابل پيش بيني بودن،
•_ خود شيفتگي و روان پريشي، كه از جنبه خصلتهاي فردي ترامپ، به خصلتي براي "رفتار سياست خارجي" امريكا ارتقاء يافته است،
•_ توسعه طلبي و مشي تهاجمي،
•_ خشونت طلبي و قٌلدٌري داخلي و خارجي.
•_ سودمحوري، و خصلت "معامله گري"، ( كه نشانه ان، رأي قطعي سنا، به تيلرسون، بعنوان وزير خارجه ترامپ است).
اكثر اين خصوصيات را، جهان حدود هشتاد سال قبل، و پيش از جنگ دوم جهاني، در خاطره تجربيات خود دارد.

رفتار امروز ترامپ، تا حدود بسياري، وضعيت هيتلر را، در اوايل تسلط او بر رايش سوم، تداعي ميكند.دستورات حكومتي اخير ترامپ در خصوص ساختار امنيت ملي و نيز بازسازي ارتش بزرگ ايالات متحده، بسيار ترديد برانگيز و خطرناك جلوه ميكند.•. فايل هاي امنيتي ترامپ در محيط بين الملل؛
رويكرد تهاجمي و تهديد محور شخص ترامپ، در موضوعات امنيتي قابل تامل است. بويژه در رابطه با بحران خاورميانه، درياي چين جنوبي ، مساله ايران، و مسايل مربوط به خطر تروريسم، نوعي اشفتگي و تهديد را، توأمان تبادر ميكند.
در عين حال، مرزبندي هاي بديع و غريب ترامپ، در خطوط و مناسبات كلان بين المللي، خود نوعي ابهام و معمّا را تداعي ميكند. هنوز از ماهيت و لايه هاي زيرين رابطه ترامپ با رهبر كرملين، تصوير وأضحي موجود نيست. مناسبات واشنگتن-مسكو، اينك خود يك معماي مبهم است. اينده نزديك، ميتواند راز اين معمّا را كشف كند. هرچند كه تيلرسون، نقش دلال تحكيم مناسبات با روسيه را دارد.
چين، كه پيشتر به برخورد نرم تجاري-مالي تهديد شده بود، اينك تا حد برخورد نظامي در درياي چين نيز مورد خطاب واقع ميشود.
ايران، محور بسياري از موج افريني هاي ترامپ و تيم او خواهد بود. موضوع توانمندي موشكي ايران، ناگهان بصورت بسيار سخت، در فهرست تهديدات ترامپ قرار گرفت. شدت ادبيات رييس جمهور تازه وارد، در خصوص برخورد با نيروي دريائي ايران در خليج فارس، از شگفتيهاي ديگر تلقي ميشود. همچنين، افزايش شيب تجديدنظر طلبي راجع به مساله برجام، موجب نگراني جدي شده است. برجام، با همه اثار مثبت اَش، اما، بشدت خلل پذير و قابل تأويل است. ترامپ اگر بخواهد، ميتواند با وجود برجام حتي، موج جديدي از تحريم هاي فلج كننده را به بهانه هاي مختلف عليه ايران سازمان دهد، هرچند كه اين اقدام، موجب تنش و حتي انزواي امريكا در جمع همپيمانان، و شكاف بين اتلانتيكي گردد.

عدم تسلط بر اثار تصميمات مهم امنيتي، ويژگي شخص رييس جمهور و حلقه اول معتمد اوست.

بسيار عجيب و غير قابل درك است كه، ترامپ با كدام منطق و بينشي، خود را در مقابل اكثريت كشورهاي اروپايي قرار ميدهد. تغازل كاخ سفيد با كرملين، و نشانه هاي اعوجاج در سياست خارجي غريب ترامپ، اكثر كشورهاي اروپايي را بشدت نگران كرده است. هنوز البته طرفين در حال ازمودن يكديگر اند. اما، همپيماني دو نيروي شگفتي افرين و توسعه طلب، در دوسوي اروپا، جداً وحشت اور است.
موضوع ممنوعيت ورود اتباع هفت كشور اسلامي، و تبعات ان، انقدر غير قابل درك بود، كه حتي متحدان طبيعي امريكا را به عكس العمل واداشت. البته، فرصت طلبان منطقه، سعودي و امارات، بي مهابا از ترامپ و تصميم او حمايت رسمي كردند.

همچنين، جهتگيري ترامپ نسبت به پيمان أتلانتيك شمالي، و سازمان ملل متحد، از موضوعاتي است كه ميتواند زمينه تضاد هاي بين اتلانتيكي را فراهم كند. رويكرد دولت جديد امريكا در خصوص فدراسيون روسيه و شخص پوتين نيز، ضمن افزايش ابهامات كشورهاي اروپايي، موجب تشديد شكاف بين اتلانتيكي خواهد شد.

شدت يافتن ناگهاني درگيري هاي اوكراين، پس از مذاكرات تلفني ترامپ و پوتين، و تعيين تاريخ پانزدهم فوريه، براي ملاقات دو رييس جمهور، امري اتفاقي نيست. ترامپ در حال ازمودن دوست و دشمن، و پوتين نيز، در حال ازمودن ترامپ است.

دوم _ ايران، و خطرات امريكاي ترامپ؛
تيم سياست خارجي، امنيت ملي و دفاعي نظامي ترامپ، تركيب پيچيده و در عين حال خطرناكي دارد.
ايده هاي مطرح شده در چارچوب سياست خارجي ترامپ، عمدتاً مبهم، متناقض، بي منطق و تهاجمي است.
أهداف ترامپ و تيم او نيز، ملغمه اي از درونگرايي، جهانگشايي و تهاجم انطباقي را شامل ميشود.
هجوم به ساختارهاي بين المللي، ترك معاهدات و ناديده گرفتن قواعد و عرف بين المللي، توسط دولت جديد، خطر افرين است. دور زدن سيستم قانون گذاري در محيط داخلي امريكا، با پشتوانه پوپوليزم و رويكرد تهاجمي نيز، وضعيت بسيار خطرناكي را براي اينده امريكا و جهان، تصوير سازي ميكند.
ناهنجاري در رويكردها و رفتارهاي خارجي، و اصرار بر غافلگيري، بخصوص توسط شخص ترامپ، شرايط محيط بين المللي را وخيم تَر ميكند.
ايران، خواه ناخواه، بدليل چندين "مساله" ساختاري و موقعيتي، با ايالات متحده در داخل و خارج از كشور، در تعامل و اتصال، قرار دارد.

•,. پرونده هاي "مساله ساز" فيمابين؛
•."برجام"، ستون فقرات ربط سياست ها و جهتگيريهاي دوطرف است. برجام، با همه اثار مثبت اَش براي ايران، بسيار خلل پذير است. ايالات متحده، بخصوص در دوران جديد، به اندازه كافي، هدف و انگيزه دارد كه ايران را تحت فشار، ايذاء و مهار همه جانبه قرار دهد.
اين برجام، ميتواند يكي از عوامل ايذاء و فشار امريكا به ايران باشد.
•. "مساله موشكي"و توان دفاعي ايران، نيز انگونه كه اشاره شد، از ديگر عوامل فرسايش دوطرف خواهد بود.
•. "اهرم تحريم"، در هر زمينه و به هر نحو و با هر دليلي، جزء اهرم هاي "نرم افزاري" امريكا، عليه ايران خواهد بود.

•. "وضعيت ترتيبات امنيتي" در منطقه خاورميانه، و بويژه بحران تروريسم و جنگ شامات، از "مسائل" مبتلابه دوطرف ميباشد. دست برتر ايران بر روي زمين، در عرصه شامات، و نيز "توان موازنه ساز" ايران، در صحنه رزم، از امتيازات ما محسوب ميشود.
•. "مساله خليج فارس" و قدرت "ابتكارات رزم نامتقارن" در سطح و زير سطح و فضا، بعنوان مزيت خاص ايران، از ابهامات و معماي امنيتي امريكا محسوب ميشود.
•. "جنگ يمن"، عرصه اي براي تقابل يا تسويه حساب عوامل منطقه اي امريكا، با ايران و عقبه راهبردي ما، ميتواند بعنوان يك "بوته ازمايش"، در سنجش رويكرد امنيتي امريكا نيز ارزيابي شود.
•. "تروريسم"، . برخورد با "تروريسم لازمان و لامكان"، و حذف داعش، از شعارهاي اصلي ترامپ بوده است.
رييس جمهور امريكا،اولين جمعه پس از سوگند، براي نخستين بار وارد پنتاگون شد. او ضمن توجيه اوليه نسبت به كليات امور دفاعي-نظامي، فرمان هايي را نيز صادر كرد. ترامپ، علاوه بر صدور فرمان بازسازي و نوسازي ظرفيت هاي متعارف و غيرمتعارف تسليحاتي امريكا (تا ميزان يكصد درصد افزايش)، نخستين دستورات عملياتي خود را نيز، صادر كرد. گفته مي شود، ترامپ سخناني پيرامون امادگي ارتش، در حد ورود به يك جنگ جهاني را نيز بر زبان رانده.
•. "مساله سوريه"،. ايده مبهم "مناطق أمن" براي پناهجويان سوري، و پلان نابودي داعش، از جمله موضوعات مورد نظر ترامپ، در ديدار از پنتاگون بود. "مناطق أمن"، بيش از انكه يك راه حل براي ختم بحران سوريه باشد، ميتواند عامل تشديد درگيريها و وخامت بيشتر اوضاع باشد. بدون منطقه پرواز ممنوع، و ترسيم خطوط و مناطق حفاظت شده بر روي زمين، "منطقه أمن" معنا نمييابد. هر دوي اين عوامل نيز، بدون هماهنگي قوا و ارتش هاي مؤثر و درگير در بحران، امكان پذير نخواهد بود.
ورود امريكا، در معادلات نظامي، به قصد "حيطه بندي زمين و اسمان"سوريه، خود تشديد كننده شرايط خواهد بود، حتي اگر در يك معادله "بٌرد-بٌرد" با روسها به توافق رسيده باشند.
•. "بازگشت به كانون هاي بحران خاموش"،. اينگونه كه دولت ترامپ براي حضور و گسترش دوباره نظامي در أقصي نقاط جهان خيز برداشته، دور از انتظار نيست كه بهانه هايي براي حضور نظامي مستقيم و پرحجم در "پيرامون امنيتي ايران"، دنبال كند. أفغانستان و عراق، دو كانون بحران است كه ميتواند "پلاتفورم" حضور مجدد امريكا در منطقه باشد.
•. "مساله اسرائيل"،، رژيم صهيونيستي، بيش از همه از رفتن اوباما و استقرار ترامپ مشعوف است. نتانياهو همه انچه در توان دارد را، اينك بكار گرفته تا حلقه محاصره را عليه ايران، تا حد امكان، تنگ تَر كند. ترامپ، حتي بيش از هيلاري كلينتون، قادر است كه نيات اسرائيل را عليه ايران، تامين كند.
•. "عربستان سعودي"،. مساله رياض، با چرخش ترامپ از ادعاي پيشين خود، براي ايران غامض تَر شده است. ترامپ پيشتر، عربستان را "گاو شير ده" خوانده بود و گفته بود امريكا، مسئوليت و هزينه اي براي امنيت كشورهاي عرب منطقه، عهده دار نخواهد شد. او اما، پس از ورود به كاخ سفيد، در يك گفتكوي تلفني با شاه سعودي، از مشاركت و همكاري امنيتي و منطقه اي سخن گفت. پس از ان تماس، سعودي ها اعتماد بنفس بيشتري يافتند. هرچند كه همزمان نيز، يك كشتي جنگي سعودي، توسط نيروهاي يمني، مورد اصابت موشك قرار گرفت.

سوم - رويكردها و رهيافت هاي ايران؛
همين فهرست مختصر كافيست كه "عمق و شدت" چالش و تقابل ايالات متحده با ج ا ايران را، در دوران جديد، ارزيابي كرد.
امريكاي ترامپ، نشان ميدهد كه از بروز برخورد با ايران، در هر سطح و به هر دليلي، استقبال ميكند.
مدل رفتاري ترامپ و تيم او در خصوص ايران، تضادسازي، تقابل، تعارض و برخورد است. مقدمه اين خط برخورد، "مهار همه جانبه" ايران است.
•,. - تبيين دو رويكرد راهبردي ايران؛
در صورت مفروض دانستن رويكرد "مهار همه جانبه و برخورد" امريكا با ايران، رويكرد ج اا را در دو وضعيت يا "گزينه"، ميتوان تحليل كرد؛
•_ الف ، رويكرد "تقابل پيشدستانه"،
•_ ب ، رويكرد "موازنه منفي"، مديريت، مهار، و "تعامل"
( در اين ارزيابي، رويكرد "تنازل، تمكين عقب نشيني"،غير ممكن فرض شده است.)

الف) رويكرد تقابل پيشدستانه؛
مفروض اصلي در اين رويكرد، "فقدان امكان مديريت بحران" و نداشتن ظرفيت لازم و كافي، در تغيير مسير "برخورد"، به مسير "تعامل" است. نوعي بن بست استراتژيك.
در چنين وضعيتي، استراتژ، مبادرت به اقدامات "پيشدستانه" را بر هرنوع اقدام "پيشگيرانه"، مٌرَجَّح ميداند. اقدامات پيشدستانه، دستكم ابتكار عمل در برخورد احتمالي را به دست خودي مي سپارد و ارايش و برنامه هاي طرف مقابل را در هم مي ريزد.
محاسبه "ضريب خسارات و تلفات"، شرط اصلي ورود به كانال "اقدام پيش دستانه" است.
نقاط حساس و اسيب پذير طرف مقابل، در طراحي اين پلان، مهمترين أهداف خودي، تلقي ميشوند.
فرض بر اين است كه، حاصل اقدام پيشدستانه خودي، انصراف طرف مقابل از "برخورد" است.

در چنين رويكردي، توصيه استراتژ، عدول از مجموعه توافقاتي است كه زمينه مهار و برخورد طرف مقابل را موجب ميشود. لذا، "برجام"، نخستين قرباني اين رويكرد خواهد بود.

در رويكرد "تقابل پيشدستانه"، فهرست چالش هاي متقابل ما و امريكا، هركدام، در دستور اقدامات فوري ايران، قرار ميگيرند. بعنوان مثال، استناد به مواد ٣٦ و ٣٧ برجام، عهد شكني امريكا، دليل استنكاف ايران از تداوم تعهدات خود ميگردد. و يا، تشديد حضور همه جانبه ما، در محيط هاي بحراني منطقه، بويژه سوريه و افزايش حمايت ها از انصارالله يمن. يا، افزايش سرعت و كيفيت ارتقاء توانمندي هاي تسليحات متعارف، بويژه، تسليحات و تكنولوژي موشكي. يا افزايش حضور مانوري در خليج فارس و ماوراء ان. يا "عدم معاضدت اطلاعاتي و عملياتي" امريكا و همپيمان هاي ان، در مقابله با تروريسم لازمان و لامكان، در عراق و سوريه.
اهرم "توسعه تحريم" و "مهار جامع" ايران، نخستين حيطه اقدام متقابل امريكا ميباشد. همچنين، تعقيب ايران در محيط بين المللي و منطقه اي، و گسستن پيوندهاي محيطي ما، بويژه با همكاران يا شركاي قدرتمند منطقه اي و جهاني، در دستور كار كاخ سفيد قرار خواهد گرفت.

در اين ميان، نقش قدرتهاي جهاني، مشخصاً روسيه و چين، و نيز قدرتهاي اروپايي، و البته اتحاديه اروپايي، در قبال چالش ايران و امريكا، تعيين كننده خواهد بود.

هر چند مقامات صلاحيتدار اروپا، رسماً امريكا را به "تضعيف اتحاديه و كشورهاي مستقل اروپا" متهم كرده اند، اما، ميزان حمايت اروپا، در صورت شدت يافتن تقابل بين تهران و واشنگتن، چندان قابل محاسبه نيست.
روسيه، تا كنون با احتياط و حزم فراوان با امريكاي جديد برخورد داشته است. نيمه ماه جاري ميلادي (فوريه) و نخستين ديدار رسمي دو رييس جمهور، ميتواند چشم انداز واضح تري را از نوع تعامل دو طرف نمايان سازد. امّا، اگر ايالات متحده جديد، قصد برخورد جدي با ايران را داشته باشد، معلوم نيست كه "شوراي امنيت سازمان ملل" را تا چه حد در اين مسير دخيل گردد. در انصورت، نفش وتوي احتمالي مسكو و پكن، بر اب خواهد بود. هرچند كه هنوز پيش بيني خروج امريكا از نظام حقوقي بين الملل، بسيار زود هنگام و غير قابل باور است.

در مجموع، بنظر ميرسد، هزينه و خسارات رويكرد مذكور، در مقايسه با دستاورد احتمالي ان، غير قابل تحمل و پذيرش باشد. نخست اينكه، هيچ تضمين يا حتي احتمال مختصري براي "انصراف امريكا از شدت عمل، در قبال اقدامات پيشدستانه ايران"، قابل ارزيابي نيست. و ديگر انكه، مؤونه ايران، با مجموعه ملاحظات راهبردي، تناسبي با عدول از استراتژي معهود خود (راهبرد ضربه دوم)، و توسل به راهبرد "ضربه اول"، ندارد.
نتيجه اينكه، رويكرد "تقابل پيشدستانه"، از گزينه هاي منطقي ج اا، در مواجهه با رويكرد "مهار همه جانبه و برخورد" امريكا، حدف خواهد شد.

ب) رويكرد "موازنه منفي"، مديريت، مهار، و "تعامل"
با حذف گزينه "تقابل پيشدستانه"، رويكرد موازنه سازي، در غياب رهيافت "تنازل و تمكين"، تنها رهيافت و راهبرد ايران خواهد بود.
پيشتر نيز، در شرح راهبرد منطقي ج اا، در صورت شدت عمل امريكا، ضرورت اتخاذ رهيافت "موازنه سازي" را شرح داده ام.
ج اا، از ظرفيت ها و توان ملي و منطقه اي قابل ملاحظه اي برخوردار است. اين ظرفيت هاي ملي، هم شامل منابع قدرت طبيعي و ساختاري ايران، و هم ظرفيت هاي قدرت "موقعيتي" ما ميباشد.
سياست خارجي ج اا، در عرصه هاي "همكاري" يا "تنش و تقابل"، ميبايست بر همه ظرفيتهاي إيجابي و سلبي ملي، متكئ باشد.
به فرض وقوع "بدترين سناريو"، ايران از توان قابل ملاحظه "ضربه دوم" و مديريت دامنه بحران و يا نبرد احتمالي، برخوردار است.
اين توانمندي، و تاثيرات و دامنه نفوذ ان، از مهمترين معمّا هاي بيگانگان، بويژه غرب و ايالات متحده محسوب ميشود. همچنين، مراكز تصميم گيري كلان امنيتي - نظامي غرب، مفهوم "استراتژي ضربه دوم" را بخوبي درك ميكنند، و از ظرفيت هاي ايران، در اين خصوص اگاهي لازم را دارند.
پس، احتمال ورود به كانال "بدترين وضعيت"، اگرچه كه نامطلوب ترين احتمال براي ما ميباشد اما، نگراني طرف مقابل، بلحاظ گستردگي اسيب پذيري ايشان، بمراتب بيش از ما خواهد بود.
صرفنظر از اين بٌعد از قضيه، اصولاً، مسئوليت رهيافت راهبردي در شرايط حادّ و خطرناك، "مديريت بحران"، و تبديل احتمال "تنازع و كشمكش" به وضعيت عادي و تعامل است. از اين رو، انتظاري كه از رهيافت "مديريت، مهار و تعامل" ميرود، جلوگيري از شدت بحران، و هدايت امور در كانال "تعامل" است.

عنصر محوري اين رهيافت را، "موازنه سازي" تشكيل ميدهد.

براي كنترل و مهار روند مخرب و تهاجمي دولت ايالات متحده امريكا، عليه منافع و أهداف ملي ايران، ما ميبايست از طريق ايجاد "موازنه مثبت" با قدرتهاي دوست، همكار، و مستعد تعامل با ايران، مقتضيات انصراف امريكا را از تداوم ايذاء و تزاحم عليه خود، فراهم كنيم. همچنين، بطور موازي، با ايجاد "موازنه منفي" با ايالات متحده، موانع ضروري را براي انصراف از تقابل، و ترغيب به تعامل، ايجاد نماييم.
موازنه مثبت، ميتواند در محيط هاي مشترك همكاري امنيتي، سياسي و اقتصادي، با فدراسيون روسيه، جمهوري خلق چين، و همچنين قدرتهاي محوري اتحاديه اروپايي، طراحي و عملياتي شود.

"شكاف ترانس أتلانتيك"، در اين زمينه و اين زمان، مناسبترين بستر و موقعيت را براي اين هدف مهم ايران، فراهم مينمايد.
چالش اين رويكرد البته، مناسبات پيچيده روسيه، با سه ضلع ديگر اين معادله، يعني ايران، امريكا و اروپا است.
تضعيف اتحاديه اروپايي، اينك از أهداف مشترك روسيه و امريكا است. همين موضوع و منافع مشترك ديگر در ساير زمينه هاي اقتصادي،تجاري،سياسي،امنيتي، ميان مسكو و واشنگتن، محور مذكور را بشدت به يكديگر نزديك ميسازد. اروپا، در عين حال، چالش مشترك دو طرف روس و امريكا خواهد بود.

از سوي ديگر، چين نيز دستور مشابهي با ايران دارد. پكن نيز براي مهار توسعه طلبي واشنگتن، به تعامل با روسيه، اروپا و ايران مي انديشد. لذا، نزديكي مسكو و واشنگتن، براي پكن هم چندان خوشايند نخواهد بود.

اروپا اما، علاوه بر نگراني موج ناسيوناليزم جديد، از اتحاد مسكو - واشنگتن بشدت هراسناك است، ليكن، بجز اهرم تحريم، أبزار قدرتمند ديگري براي ترغيب مسكو در تقابل با تماميت خواهي و توسعه طلبي امريكا، در دست ندارد.

عرصه خاورميانه، و حفظ برتري مسكو در كانون هاي قدرت و امنيت منطقه، عامل افزايش وزن روسيه در تعامل برابر با امريكا محسوب ميشود. از سوي ديگر، خواه ناخواه، ايران در همان محيط هاي امنيتي، از "قدرت تضاد سازي" و همچنين "توان موازنه ساز" قابل ملاحظه برخوردار است. همين امر، نقطه محوري حل اين معادله پيچيده ميباشد.

ايران، در صورت اجراي دقيق طرح "موازنه مثبت همزمان" با روسيه، چين و اروپا، و به موازات ان، برقراري "موازنه منفي" با ايالات متحده، به احتمال بسيار زياد، قادر خواهد بود كه، دستگاه حاكمه جديد امريكا را، برغم همه خشونت طلبي و ماجراجويي، از مسير "مهار فراگير و برخورد" ، به مسير "ترك كشمكش" و انصراف از "برخورد"، هدايت كند.

نهايت امر نيز ممكن است كه امريكاي ترامپ، قابل هدايت و كنترل نباشد. دستكم اينكه، ايران در عِوَض تقابل اجباري و برخورد تحميلي با امريكا، در سه محيط قدرت ديگر، (اروپا، روسيه و شرق اسيا)، زمينه تعامل و تنفس را براي خود فراهم ساخته است.
خرد راهبردي إيجاب ميكند، در مقابل هر دشمني تحميلي، دوستي هاي إرادي بيشتري ايجاد كنيم.
موازنه مثبت با اروپا، چين و روسيه، در كنار موازنه منفي با امريكا، مناسبترين گزينه ما، جهت مهار و مديريت "مهار همه جانبه و برخورد" امريكا خواهد بود.


*دانش اموخته صلح سازي و حفظ صلح،
بنيانگذار موسسه پژوهش‌های راهبردی تصميم، و معاون وزير اسبق دفاع
4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 631668

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 7
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • mim IN ۱۱:۰۰ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
    7 5
    از این فصل سوال چند نمره ای میاد استاد؟
    • علیرضا اکبری GB ۱۲:۱۶ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
      8 1
      سلام و درود بر شما، این فصل، به حیات و بقای ملی ما مرتبط است. کار از نمره و ازمون گذشته. مساله، موقعیت و شرایط، حاد تر از انست که روان گویی و خلاصه نویسی، بر محتوا و جزییات راهبرد ملی، اولویت بیابد. توصیه میکنم اگر نگاه کارشناسی و تخصصی به مسایل ملی ایران دارید، حتما این فصل را با دقت و حوصله بخوانید. نقد و نظر جنابعالی، مزید بهره و سپاس است. در پناه حق باشید.
  • بی نام A1 ۱۱:۵۳ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
    15 5
    بجای این خیال بافی ها مکانی برای سفارت آمریکا آماده کنید که هیچ چیزی جای مکالمه مستقیم با آمریکا رو نمیگیره. واسطه ها از دو طرف اخاذی میکنند و کسی که سرش بدون کلاه می ماند مشخصا آمریکا نیست. شمایید
  • بی نام IR ۱۴:۲۲ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
    5 5
    جهت گیریها و اقدامات تیم ترامپ چندان هم مبهم یا نامعقول نیس. وقتی کشوری بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی باشد تا کی حوصله اش می کشه که قدرتهای درجه 2 رو در مذاکرات قانع کنه برای انجام کاری؟ تا کی تحمل می کنه که قدرتهای درجه 3 و 4 براش شاخ وشونه بکشن؟ معلومه که از انواع قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی خودش استفاده می کنه.
  • ناشناس 123456 IR ۱۸:۰۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
    4 0
    بهترین راهبرد برای ایران مدارا و خریدن زمان است تا شکاف و اصطکاک بین آمریکا و بقیه جهان آنقدر زیاد شود که ایران برایش موضوعی درجه2 و فرعی محسوب گردد. باید به یاد داشت به همان نسبت که روابط آمریکا با اروپا، روسیه، چین و سایر قدرت های منطقه ای مهم و راهبردی است اختلاف و تضاد بین شان هم برای طرف ها مشکل ساز و منابع بر خواهد بود و وقت، منابع و تمایل کمتری به درگیر شدن با ایران که اهمیت کمتری دارد خواهند داشت. راهکارها: 1 پرهیز از شعار دادن و انگولک کردن آمریکا و متحدان آ« تا زمانی که خودشان پیش قدم نشده اند. به عنوان مثال اگر قراره موشک هم آزمایش بشه احمقانه روی آن شعار نوشته نشه.
  • ناشناس 123456 IR ۱۸:۱۴ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
    2 0
    2 استفاده از روحیات پوپولیستی ترامپ. این قبیل افراد از هر موضوعی که وجهه ظاهری بهشان بده استقبال می کنند. به همان تندازه که درشت گو و بی منطق هستند، نادان هم می باشند. با راه آمدن و حتی همکاری پر سروصدا در موضوعات غیرحیاتی برای کشورمان هم بهانه اقدامات خصمانه سلب میشه و هم طرف مقابل که بنابر ماهیت وجودیش در تقابل با دیگ قدرت ها است عرصه ای برای تبلیغات، موثر نشاندن اقدامات در رابطه با ایران ترجیحا بهبود روابط و حفظ پرستیژ خود خواهد یافت و توجه اش را به نقاطی که وی را به مبارزه طلبیده اند معطوف خواهد کرد. به عنوان مثال به جای ایجاد مزاحمت برای کشتی های آمریکایی و نظایر آن، همکاری در مبارزه با داغش و ... . . .
  • ناشناس 123456 IR ۱۸:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۴
    4 0
    مختصر اینکه: برای هر درختی هرچقدر مستحکم طوفانی وجود دارد که آن را بشکند. ولی هیچ طوفانی نمی تونه به سبزه های "منعطف" آسیب برسونه. باید آنقدر منعطف بود تا طوفات به جهت دیگری کشانده شود.