من بارها مثال قصه های انقلاب اکتبر را گفته‌ام. یکی کتاب «گذر از رنجها»ی الکسی تولستوی است که فوق العاده است... روشچین امکان گریختن از ارتش را مورد بررسی قرار داد: «می‌توانم به خارجه فرار کنم؟ نه؛ سراسر دنیا در آتش جنگ می‌سوزد. ماموران اطلاعاتی همه جا در جستجوی بیگانه‌های مظنون هستند تا دستگیرشان کنند و توی زندان‌ها به چوبه‌های دار بیاویزندشان...در سراسر دنیا جوان‌های چالاک و زنده‌دل را توی وسایل نقلیه می چپانند...این جوان‌ها فریاد می‌زنند: «بزن بریم پدر آلمانی‌های پس‌فطرت را درآریم و فوری برگردیم پیش دخترهای خنده‌رومون...»

سرویس کتاب «خبرآن‌لاین» در ایام تعطیلات نوروزی، هر روز با چند پیشنهاد کتاب شما را به صرف فرهنگ دعوت می‌کند تا در کنار سفره هفت‌سین، کتاب نیز جای خود را باز کند؛ در همین زمینه، هر روز با پیشنهادهای چهره های شناخته شده و محبوب کشور با شما ملاقات می کنیم که در این بین هر روز پبشنهادی از رهبر فرزانه انقلاب در خصوص کتاب نیز منتشر خواهیم کرد، پیشنهادهایی که در طول 20 سال گذشته ایشان در خلال بیانات و توصیه هایشان در خصوص فرهنگ و کتاب‌خوانی بیان داشته‌اند.


رهبر انقلاب که همواره دغدغه فرهنگ و بویژه کتاب را دارد، در خصوص کتاب معتقد است: باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی... به کتاب اهمیت بدهند؛ کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند. بعد که تأمین شد، به زواید بپردازند.


رهبر انقلاب تا به حال چندین بار از رمان الکسی تولستوی که راوی بخشی از انقلاب اکتبر است، نام برده اند و آن را یک رمان خوب در بیان حوادث یک انقلاب معرفی کرده اند، همچنین در دیدار با مسئولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 76 عنوان کردند: ««من بارها مثال قصه های انقلاب اکتبر را گفته‌ام. یکی کتاب «گذر از رنجها»ی الکسی تولستوی است که فوق العاده است...اینها داستانهای انقلابی است.»»

بنا بر این گزارش، رمان سه جلدی «گذر از رنج‌ها» بر تجربه های گرانبها و تاریخی مردم روسیه از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ بنا شده و تصویرگر نشیب و فرازهای جنگ جهانگیر اول، انقلاب اکتبر و جنگ های داخلی است. از سویی نادرترین رمانی است که نه از نگاه پرورش یافتگان سوسیال دموکراسی روسیه، بلکه از دید یک اشراف زاده نوشته شده است که نخست با انقلاب شوروی از در ستیز برخاست اما به تدریج و در پی ظهور ثمرات عینی اجتماعی انقلاب، از هواداران کوشنده آن شد و به انقلاب پیوست.

گذر از رنجها رمانی از الکسی نیکولایویچ تولستوی (1882-1945)، نویسنده روس، که در 1922 منتشر شد. وی هر چند 10 سالی پیش از انقلاب، نویسنده‌ای مشهور بوده بهترین آثار خویش را پس از به قدرت رسیدن حزب بولشویک نوشته است. به ویژه، گذر از رنج‌ها را می‌توان یکی از بهترین رمان‌ها درباره جامعه روس از 1900 به این سو شمرد.

طرح رمانتیک زندگی دو خواهر، به نامهای داشا و کاتیا،‌ و عشق‌های آنان، در متن دوران خارق‌العاده‌ای جریان دارد که از همان نخستین سال‌های قرن بیستم تا 1917 پیوسته بر اثر جنگ‌ها و انقلابات در تلاطم است. نویسنده از وصف سن پترزبورگ آغاز می‌کند؛ شهری که در آن، در دل فساد و انحطاط،‌ نطق‌های غرایی در ستایش ماشینیسم و عدالت اجتماعی طنین‌افکن است. بر روی ویرانه‌های همین فرهنگ است که رؤیای آینده‌ای که در آن، ‌پیش از هر چیز‌، باید بسیاری چیزها را نابود کرد بنا می‌شود. سپس تولستوی خوان‌های مهم جنگ لهستان و جنگ گالیسی و بلوارهای کارگری 1916 و 1917 را مجسم می‌سازد. چهره‌های داستانی بخش نخست کتاب یا می‌میرند یا معلول و راهزن آنارشیست می‌شوند. تنها مهندس ایوان ایلیچ، که عاشق داشا است،‌ پس از فرار از زندان آلمانی‌ها به سن‌پترزبورگ بازمی‌گردد و سرانجام با زنی که سالهاست چشم به راه اوست ازدواج می‌کند. چهره‌های داستانی و رویدادهایی که این چهره‌ها در آن دخیل‌اند، با حس روان‌شناسی بسیار عمیقی بررسی شده‌اند؛ در حالی که نویسنده،‌ در صحنه‌پردازی‌هایی بس موفق، روسیه در حال جنگ و ستونهای ممتد سربازان رهسپار کارزار و میلیون‌ها جسد را به ما نشان می‌دهد. در این صحنه‌آرایی است که شخصیت مردی شاخص می‌شود که با دفاع از عشق خود با تمامی عصر خویش به پیکار برمی‌خیزد: « سالها سپری خواهد شد؛‌ جنگ و انقلاب هم سپری خواهد شد؛ آنچه دست‌نخورده می‌ماند همان دل سرشار از عشق ماست.»

 

بخشی از کتاب:
روشچین به دنبال اینگونه نتیجه‌گیری‌ها کوشید تا امکان گریختن از ارتش را مورد بررسی قرار دهد: «می‌توانم به خارجه فرار کنم؟ نه؛ سراسر دنیا در آتش جنگ می‌سوزد. ماموران اطلاعاتی همه جا در جستجوی بیگانه‌های مظنون هستند تا دستگیرشان کنند و توی زندان‌ها به چوبه‌های دار بیاویزندشان...در سراسر دنیا جوان‌های چالاک و زنده‌دل را توی وسایل نقلیه می چپانند...این جوان‌ها فریاد می‌زنند: « بزن بریم پدر آلمانی‌های پس‌فطرت را درآریم و فوری برگردیم پیش دخترهای خنده‌رومون...»
آنها را در اقیانوس‌ها به اژدر می‌بندند و این جوان‌های شاد، در آب های یخ‌زده، در میان لکه‌های روغن دست و پا می زنند...در اروپا ستون‌هایی مرکب از همین مردان جوان، ملبس به لباس کاری، شبیه به کفن، به شکل خط زنجیرهای متراکم مطیعانه به استقبال رگبار مسلسل‌ها و بمب‌اندازها و اژدرافکن ها و شعله‌اندازها می‌روند؛ اینها از پس و پیش با آتش مواجه‌اند. بنابراین فرار به خارجه منتفی می‌شود...چطور است که شناسنامه قلابی دست و پا کنم، راهی اتسا شوم و در یکی از کبابی‌های شهر شغل پیشخدمتی پیدا کنم؟
* جلد سوم. ص 113


در این هنگام که سالن رستوران تا حدودی خلوت شده بود، نگاه داشا به «بس‌سونف» افتاد که سر یکی از میزها نشسته بود؛ او در حالی که آرنجش را به وسط میز تکیه داده بود به صحبت‌های آکوندین که سیگاری نیمه جویده در دهان داشت و با ناخن خود رومیزی را شیار می‌زد، به دقت گوش می‌داد و در آن حال با چهره رنگ‌پریده و اندیشناک به ناخن آکونین می نگریست.
داشا گمان می کرد که از صحبت‌های آنها توانسته است عبارت: « باید همه چیز پایان پیدا کند» را بشنود. اما در آن دم پیشخدمتی - تاتاری شکم‌گنده ـ بین آن‌دو و داشا حایل شد. کاتیا و نیکولای ایوانوویچ به پا خاستند و داشا را صدا زدند و او هیجان‌زده و ناراحت از کنجکاوی ارضا نشده‌اش، به ناچار از رستوارن بیرون رفت. وقتی به خیابان درآمدند، ناگهان نفس سرد و شیرین یخ بندان چهره‌شان را نوازش کرد. ستاره‌ها در آسمان ارغوانی تیره می‌درخشیدند. پشت سر داشا کسی خنده‌کنان گفت:«مُردم از این شب باشکوه!»
اتومبیلی کنار پیاده‌رو ترمز کرد، مردی ژنده‌پوش از پشت اتومبیل و از میان دود بنزین بیرون جهید، کلاه از سر برگرفت و رقص‌کنان در اتومبیل را باز کرد. داشا در حال سوار شدن، نگاه خود را به او افکند: مردی بود تکیده، با صورتی نتراشیده و دهانی تاب خورده؛ در حالی که آرنج‌ها را به تن خود چسبانده بود، سراپا می‌لرزید.
* جلد اول. ص 72

...........................................................

سایر پیشنهادها را در اخبار مرتبط بخوانید!

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 51270

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدی IR ۰۵:۵۹ - ۱۳۸۹/۰۱/۱۰
    3 1
    به نام خدا ضمن عرض سلام و خسته نباشید و با تشکر فراوان از این کار بسیار زیبا امید وارم همواره موفق و موید باشید