احزاب در ایران مورد توجه قرار نگرفتهاند؛ یکی از دلائل آن میتواند حکومت دینی و ایدئولوژیک باشد. حزب جمهوری اسلامی که همهگیر بود و انتظار میرفت دوام داشته باشد، منحل شد و دیگر حزبها مانند موتلفه کماکان به همان فعالیت سنتی خود ادامه میدهند.
هیچ وقت مسئله تحزب در دستور کار دولت ها نبود؛ هر چند در دولت اصلاحات تحزب در دستور وزارت کشور قرار گرفت اما باز هم با محدودیت از جانب برخی نهادها روبرو شد.
تحزب مسئله ای نیست که ساختار حکومتی کشور به آن توجه کند و سرمایه گذاری خاصی در این خصوص نمی شود. از طرفی حزب گرایی مورد اقبال مردم هم نیست، چرا که با ملی گرایی و دین آنها خیلی انطباق ندارد. جامعه بیشتر از آنکه درگیر مسائلی از این دست باشد، با مشکلاتی مانند اشتغال، مسکن و یا حتی مسائل بین المللی دست و پنجه نرم می کنند.
اصولگرایان از حاشیه امنی برخوردار هستند، اما این فضا برای جریان اصلاحات مهیا نیست. در ۲۰ سال گذشته اصلاح طلبان حزبی داشتند به نام سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که بسیار موثر بود، برخی از آنها بعدها به نام حزب مشارکت فعالیت کردند و در جهت گیریهای سیاسی در بین مردم نقش قابل توجهی داشتند؛ اما بعد از اتفاقات ۸۸ با حکم قضایی منحل شدند. این سرانجام بسیاری از فعالیتهای حزبی است.
از طرفی تحزب در کادرسازی مدیریتی نیز جایی ندارد؛ در گذشته باید منتظر می شدیم هر حزبی که رای می آورد به طبع آن از همان جریان برای پستهای مدیریتی انتخاب می شدند. اما از انتخابات ۹۲ این مسئله کاملا رنگ باخته است با اینکه بزرگترین حامیان روحانی از اصلاح طلبان بودند، اما کابینه یازدهم و دوازدهم خیلی درگیر جناح زدگی نشدند. کارگزاران اگر درگیر نگاه حزبی نشوند، نتیجه میشود آنچه که امروز می بینید.
در انتخابات ایران برخلاف جوامع مدرن، بیشتر از آنکه احزاب نقش داشته باشند، اشخاص کاریزماتیک نقش اصلی را ایفا می کنند. این شخصیت ها با تکیه بر شبکه مجازی و اقبال مردم می توانند کارساز باشند.
جامعه باید بیشتر به سمت احزاب فراگیر برود مانند کشورهای توسعه یافته. کشور بدون حضور فعال دو جریان ریشهدار، به توازن نمیرسد.
*عضو شورای مشورتی اصلاح طلبان
27212
نظر شما