۰ نفر
۱۵ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۱

با درگذشت علامه محمدحسین فضل الله یکی دیگر از چهره‌های احیاء دینی و اصلاح حوزوی از میان ما رفت.

نام فضل‌الله که امروز در سلسله مجددان حوزه ثبت شده است در امتداد سنتی است که از جمله امین عاملی، محمدجواد مغنیه، موسی صدر و مهدی شمس‌الدین آن را رقم زدند. با مرگ فضل‌الله این پرسش‌ها فراروی همه ما ایرانیانی است که در روزگار حاکمیت فقه و فقیه بسر می‌بریم: چرا این اندازه تفاوت میان محصولات حوزه قم، نجف و لبنان دیده می‌شود؟ چرا ارتدوکس مآبی محصول حوزه‌های فقیرتر فرهنگی است؟ چرا سرزمین‌هایی چون لبنان برای مدارا و گفتگو حاصل خیزتر است؟ چرا بذر اقتدارگرایی در میان حوزه‌های علمی ما بیشتر می‌روید؟ چرا فقهی که محصول گفت‌وگوست در سرزمین ما کمیاب است؟ چرا مدارا و گفت‌وگو این اندازه هزینه بردار است؟ چرا راست‌کیشی و ذات‌محوری به اصل اسلام نزدیک‌تر معرفی شده است ؟ اگر مردمی که بقای حوزه‌های علمیه بسته به تقاضا و اقبال انهاست، محصولات فقهی روامدارانه‌ای بخواهند چه باید کرد؟ اگر روزگاری مردم طالب محصولات و چهره‌های فقهی خشن نباشند، چه باید کرد؟ به تعبیر مرحوم "مرتضی مطهری" آخوند (یا مرجع) روستایی بیگانه با نیاز روز و ناآشنا با عرف را چطور باید به حاشیه راند تا جا برای آخوند و مرجع شهری باز شود؟ در میانه تعریفی خشن و درشت‌ناک و تعریفی نرم‌خو و مداراگر از اسلام کدام‌یک در زمانه ما حق توسعه دارند و چرا؟ چرا روایت‌های انسانی از فقه کمتر می‌شود؟ برای آشتی بیشتر برخی فقها با عرف، مردم چه باید بکنند ؟ و ...

بسیاری کسان که از دور و نزدیک با طبقه روحانیت آشنایی دارند می‌دانند که هزینه نواندیشی‌های امثال فضل‌الله با اتهام بی‌دینی، دنیازدگی، بی‌سوادی، غرب‌زدگی، روشنفکربازی، غفلت، فریب، شیادی، عوام‌زدگی، کفر، ارتداد، محرومیت از الطاف خفیه، دوری از رحمت الهی، عاقبت سوء، و دهها نسبت نامبارک و مشکوک دیگر هم‌سایه است. این نسبت‌های ناصواب اغلب به از دست دادن موقعیت‌های دنیوی و امکانات مادی، تحقیرهای عمومی، غیبت‌ها و نسبت‌های ناروای خصوصی انجامیده و گاه تا سرحد خطرهای جانی و حذف‌ فیزیکی هم پیش می‌رود. خودخواهی، غرور و مصلحت سنجی‌های بی‌مایه و سوداندیش در اردوی راست‌کیشان گاه تا جایی است که در بدترین شرایط دم برنمی آورند و له شدن، خواری، رسوایی و حذف یک هم‌کیش نواندیش خویش را بنام "مصلحت اسلام" و "مصلحت حوزه‌ها" نظاره می‌کنند!

بسیاری از ما فراوان دیده‌ایم و گاه حتی از بزرگانی روحانی شنیده‌ایم که در حق یک متدین محقق نواندیش یا فقیه پارسای نوآور چه نارواها که گفته نشده است و با چه القاب موهنی که توصیف نشده‌اند. از قضا این درشت گویی‌ها و نسبت‌ها به استناد مشهوراتی از قبیل "من خرج عن زیه فدمه هدر" (هرکس از زیّ و منش خود خارج شد خونش مباح است)، "لاتجتمع امّتی علی الخطا" (امت من بر خطا توافق نمی کنند - حضرت رسول) و یا "حجیت قول مشهور" و با ادعای دفاع از کیان اسلام و مذهب حقه صورت گرفته است.

آگاهان به مسایل روحانیت می‌دانند که اقطاب این طبقه چندان آشنا با تحولات روز و در دل تحولات عرفی جامعه نیستند. این آشنایی را قشر واسطه‌ای صورت می‌دهد که در بیوت علماء سمت "واسطه" با تحولات بیرون را دارد. "واسطه‌های معرفتی" که گاه خود نقشی مهم‌تر از صاحبان فتوا بازی می‌کنند در اغلب موارد از نقش‌های خود بهره‌مند و سودبرند.

بنابراین محیط پیرامونی و خانوادگی یک فقیه، میزان درک اطرافیان از عرف جامعه، آمد و شدها، اقتصاد بیت، و میزان جسارت فقیه در ورود به محدوده‌های غیرمتعارف، در کیفیت خروجی فقهی او نقشی ممتاز دارد. مرحوم فضل‌الله در یکی از گفت‌وگوهای خویش از این پدیده گلایه کرده و از آن با نام "مرجعیت الاولاد و الاصهار" (مرجعیت دامادها و فرزندان) یاد کرده بود، مرجعیتی که اطلاعات غلط دارد یا به‌روز نیست، مرجعیتی که بی‌اطلاع است، مرجعیتی که مستقل نیست و بالاخره گوش و گرایش‌اش به اطرافیان است.

پدیده اطرافیان که با واسطه برای مردم تکلیف می‌تراشند و سمت وسوی مراجع را هم تعیین می‌کنند پدیده تازه‌ای نیست. آنان که با تاریخ روحانیت آشنا هستند می‌دانند که دست‌کم در دوره معاصر مراجعی چون سیدابوالحسن اصفهانی، سیداحمد خوانساری، محمدحسین طباطبایی بروجردی، سیدکاظم شریعتمداری بطور مشخص و دهها مرجع دیگر با این مسئله درگیر بوده‌اند. این پدیده در چهل سال اخیر که مرجعیت با سیاست رابطه‌ای تنگاتنگ یافته پررنگ‌تر و پیچیده‌تر شده است.

با پاس‌داشت یاد و نام علامه مرحوم محمدحسین فضل‌الله، از این مقدمه کوتاه نتیجه می گیرم:

1. روحانیت نواندیش و عرفی هیچگاه مقبول و ممدوح هسته مسلط این قشر نبوده است، بنابراین نوآوری که به انتظار تایید و تحسین بنشیند وقت خود و بخت ملت را تباه کرده است.

2. از انجا که مردم رکن مهم مقبولیت یک مرجع‌اند، اقبال مردم به آرای روزآمد یک فقیه تاثیر فراوانی در اشاعه نگاه انسانی، مدارای فقیهانه و انزوای گرایش مخالف دارد.

3. به تعبیر "گاستون باشلار" فیلسوف، "حقیقت دختر گفت‌وگوست و نه (محصول) محبت". براین پایه، رویکرد فقیهی که خود را در منظر آراء، داوری خواص و گفتگوی عام (عرف) قرار می‌دهد بیش از فقیهی که به عاطفه‌ورزی با عوام، ذایقه‌سنجی مقلدان و پیروی از مشهور روی می‌اورد، به‌حقیقت نزدیک است.

4. فقیه خدامحور انسان اندیش و نقدپذیر بر فقیه عابد مصلحت‌پیشه سلامت‌گزین هزاران بار فضیلت دارد.

5. اصلاح حوزه‌ها دست‌کم از زاویه دخالت فقیهان در امور عامه و نسبت حوزه با منافع عموم مردم، همچون هر امرعمومی دیگری اختصاص و انحصار به فقها ندارد. ضرورت این اصلاح که مورد اهتمام فقهای نواندیش است می‌تواند مورد دفاع و حمایت سایر اقشار جامعه خاصه نخبگان علمی حوزه‌های دیگر قرار گیرد.

6. رویکرد سکوت از سرترس و مصلحت یکی از بدترین رویکردها در مواجهه با نواندیشی است.

7. روزگار فضل‌الله، موسی صدر، جواد مغنیه، شمس‌الدین و دهها فقیه و دانشور دینی سخت‌کوش ولی تنهای دیگر، ضرورت پیوند روحانیت با شبکه‌های اجتماعی و نخبگی حوزه‌های دیگر را یاداوری می‌کند.

8. نواندیشی روحانیت محصول تاریخ‌خوانی این قشر، نگاه برابر و موانست آنان با طوایف و مردمانی متفاوت است. فتوای فقیه و مرجع منزوی به‌اندازه خود او منزوی است.

9. روحانیت درعین اینکه پراختلاف‌ترین طبقه اجتماعی (دست‌کم در جوامع شیعی) است، یک کل پیوسته پیچیده است که برای "صیانت ذات" از هیچ مصلحتی فروگذار نمی‌کند. امید به اصلاح و اجماع عرفی در این مجموعه یک‌پارچه مختلف‌الاضلاع از سوی خود آن، هم ناگزیر و هم انتظار عبثی است.

10. مردم در یک عرضه و تقاضای مسئولانه با روحانیت نواندیش می‌توانند در ایجاد دنیایی آزاد، انسانی‌، فرهنگی‌، عادلانه و مداراگر و فراهم کردن زندگی شایسته‌تری برای خود نقش آفرین باشند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 81922

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 1 =