برای درک بهتر رابطه بین «مصرف انرژی» و «تامین آب» خوب است با این نکته ساده شروع کنیم که سرانه آب شیرین در سطج جهانی خیلی خیلی بیشتر از نیاز متوسط یک انسان است. مشکل اینجا است که توزیع جغرافیایی منابع آب و جمعیت با هم جفت و جور نیست. مقدار عظیمی از منابع آب شیرین تجدیدپذیر دنیا در مناطقی مثل برزیل یا کانادا است که جمعیت زیادی در آن جا ساکن نیست. کشورهایی مثل بنگلادش یا هند هم در زمان محدودی از سال حجم عظیمی آب شیرین (از طریق بارشهای موسمی) دریافت میکنند که همه آن استحصال نمیشود.
حال فرض کنیم دسترسی به انرژی نامحدود و پاک و ارزان داشتیم، در این حالت بسیاری از استراتژیها برای افزایش بهرهمندی آب اقتصادی میشد: ۱) میتوانستیم خط لولهها یا تانکرهای عظیمی را از مناطق پرآب به مناطق کمآب سرازیر کنیم. ۲) آب فاضلاب را کامل تصفیه و بازچرخانی کنیم. ۳) شبکه وسیعی از اب شیرینکنها در مناطق ساحلی ایجاد کنیم. ۴) با تزریق انرژی (و البته «نیترات») بهرهوری کشاورزی را بالاتر برده و نیاز به مصرف آب کشاورزی را کم کنیم. ۵) سیستمهای گلخانهای ایجاد کنیم و از تبخیر آب جلوگیری کنیم. ۶) ...
طبعا ما در اینجا از مدلی مجرد از تعامل سیستم آب و انرژی در سطح کلان و در حد بودجه منابع جهانی صحبت میکنیم. در واقعیت افزایش دسترسی به آب از طریق مصرف انرژی مسایل خود را خواهد داشت که نیاز به راهحلهای مهندسی دارد. مثلا آبشیرینکن پسماندهایی تولید میکند که باید مدیریت شود ولی جالب است که خود این پسماند (مثلا آب شور با غلظت بالا) باز خودش با مصرف انرژی بیشتر قابل مدیریت کردن است (مثلا از طریق تجزیه نمک یا انتقال پسماند به مناطق دیگر).
پیام کلیدی قضیه این است که هر قدر دسترسی ما به انرژی پاک (کمکربن)، ارزان و مقیاسپذیر (Scalable) بیشتر میشود امید به راهحلهایی جدید برای حل مساله آب هم افزایش مییابد.
3939
نظر شما