1- کلیدی گوشهای دور افتاده میگریست/ برای این که دنبالش نگشته بودند/ و دروازههای شهر را با چوب گشوده بودند.
( شیرکوبیکس)
2- ای بچه مار، انسان تمام راهها را بر روی تو خواهد بست/ در دنیا فقط یک راه برای تو باقی خواهد ماند/ از سرت تا دُمت/ از دندان زهرآگینت تا دُمت/ آن راه خودت هستی/ خودت راه خودت هستی/ در این دنیا تو تنها کس خودت/ تو عزیزترین کس خودت/ تو بچه خودت هستی بچه مار/ خودت را نفرین نکن و این همه پوست نینداز/ تو هیچ وقت از خودت جدا نخواهی شد.
( رامیز روشن)
3- رانندهای که مرا به فرودگاه میرساند سکوت کرده است/ وظیفه سنگین چشمهایم را میداند/ سِیر دیدن همه چیز برای روزهای بعد.
(سعید)
4- همه جا مینویسم نامت را/ بر روی تاج پادشاهان/ بر پیشانی رزمندگان/ بر روی سلاحهایشان/ بر روح سگ پرخور و مهربانم/ بر گوشهای تیزش/ بر ناخنهای ناهنجارش/ مینویسم نامت را/ من به دنیا آمدهام تا تو را بشناسم و بنامم آزادی.
( پُل اِلوار)
5- بر سر هر سفره ای که می نشینم/ آزادی را نیز مهمان می کنم/ جای او خالی است/ اما بشقابش همیشه آماده است.
( رِنه شار)
6- آزادی، تلوتلوخوران از میان محلههای بدنام میگذرد/ آهای! شادباش آزادی/ تو یک جفت کفش خواهی داشت و مردم به تو اعتنا خواهند کرد/ و لباسهای گرم خواهند پوشاند/ و تو از جادههای سرد و توفنده گذر خواهی کرد/ اما به هوش باش آزادی!/ تو موظفی به حرف اربابانت گوش کنی و هر چه گفتند بگویی چشم/ و به این شکل، آینده خوبی در انتظار تو خواهد بود آزادی.
(هاینریش هاینه)
7- وقتی آزادی جایی را ترک میکند/ اولین فرد نیست که بیرون میرود/ حتی دومین و سومین فرد هم نیست/ او درنگ میکند تا همه بیرون بروند/ و او آخرین فرد است/ اندیشه آزادی تنها با مرگ آخرین انسان از سرزمینش بیرون میرود.
(والت ویتمن)
8- طوفان، تبر زنگار بستهاش را بیرون بیندازد/ نرگسی میخواهد بروید/ تفنگها لال شوند/ کودکی میخواهد بخوابد/ تمام پادشاهان جهان گوش کنند/ شاعری میخواهد سخن بگوید.
( لطیف هَلمَت)
کاریکاتوریست
نظر شما