۰ نفر
۱ مهر ۱۳۸۸ - ۱۳:۲۷

متن سخنرانی در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درباره ویژگی‌های موسسه فرهنگی اکو و جایگاه آن در مناسبات کشورهای منطقه

 در فرصت کمی که دارم گفتار خود را در چند بخش مروری بر سوابق مهم‌ترین اتحادیه‌های اقتصادی، سابقه‌ای از سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو)، موسسه فرهنگی اکو و اهم فعالیت‌های آن، برخی مشکلات عمومی و ذهنی، ظرفیت‌های گوناگون اکو، جایگاه ایران در اکو و آینده اکو بیان می‌کنم. امید است که در فرصت‌های دیگر بتوان این اشارات را تفصیل داد.

پس از جنگ جهانی دوم، همکاری‌های منطقه‌ای به صورت تشکیل شرکت‌ها، سازمان‌ها و موسسات دو ملیتی و چند ملیتی، نخست در اروپا شکل گرفت.بسیاری از مناطق اروپا به دلیل کشورگشایی‌های هیتلر در یک مجموعه قرار گرفته و با یکدیگر ارتباط نزدیک پیدا کرده بودند. بعد از پایان جنگ، افرادی که در بخش خصوصی کشورهای مختلف فعالیت مشابه و یا همسو داشتند با توجه به سوابق آشنایی در ایام جنگ، برای تشکیل شرکت‌های دوملیتی، سه ملیتی و نهایتا چند ملیتی اقدام کردند و این فعالیت از سطح تولیدات خُرد آغاز شد و رفته رفته به سطوح کلان رسید.

در سطح کلان بخصوص در زمینه انرژی و زغال‌سنگ این شرکت‌ها پدیدار شدند و با ازدیاد نمونه‌های آنها در حوزه تجارت، رفته رفته «بازار مشترک اروپا» شکل گرفت. بازار مشترک اروپا پس از چند سال فعالیت، نهایتا اندیشه تاسیس یک واحد جامع‌تر و کارآمدتر را به نام «جامعه اروپا» پدید آورد. جامعه اروپا هم بعد از مدتی با طرح ارتباطات بیشتر برای یگانگی اروپائیان، به «اتحادیه اروپا» تبدیل شد. ایجاد پول واحد، قانون اساسی واحد، پارلمان اروپا و اکنون اندیشه دولت اروپایی واحد از نتایج تشکیل این اتحادیه است.

هم‌زمان با این حرکت، در آسیا هم شاهد پیوندهای منطقه‌ای بودیم. قبل از آسیا در بخش شرقی اروپا، اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی با ایجاد پیمان «ورشو» همکاری سیاسی، نظامی و اقتصادی منطقه‌ای آغاز کرده بودند. چون این پیمان جنبه اقتصادی نیرومند داشت، بعدها کشورهای خارج از اروپا که در برابر سیاست استعماری دولت‌های کاپیتالیست به دنبال راه نجاتی می‌گشتند، به این پیمان پیوستند و جامعه کشورهای سوسیالیستی جهان را تشکیل دادند که از کوبا در قلب امریکا و ویتنام و یمن در شرق و غرب دور آسیا تا کشورهای انقلابی وجدیدالاستقلال شمال و جنوب آفریقا گسترده بود. با جدایی چین از مجموعه مزبور، در آسیا پیمان اقتصادی موفقی دیگر به نام «آسه‌آن» شکل گرفت که جغرافیای آن در جنوب‌شرق آسیا بود.

سپس در قسمت نزدیک به ایران کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، با هدایت امریکا و انگلیس، «شورای همکاری کشورهای حوزه خلیج» را به صورت منطقه‌ای تشکیل دادند. هر چند ظاهر این پیمان، اقتصادی می‌نمود ولی به وضوح رنگ سیاسی و حتی نظامی داشت و سپری دفاعی در برابر ایران انقلابی بود و از منافع غرب در حوزه استراتژیک نفت‌خیز خاورمیانه عمل می‌کرد. مشارکت فعال این اتحادیه در جنگ عراق و ایران به نفع رژیم بعث عراق و سپس حمایت مالی و معنوی از طالبان و القاعده در افغانستان و تروریست‌های سپاه صحابه، لشکرعمرخطاب، لشکرجهنگوی و سایر شیعه‌کشان در پاکستان و عراق و اخیرا در بلوچستان ایران امری بسیار آشکار است. همچنین اتهام بی‌معنای اشغالگری به ایران در مورد جزایر سه‌گانه تنگه هرمز که همواره از سوی این اتحادیه تکرار می‌شود، و رابطه ویژه با اسرائیل و دادن پایگاه نظامی به امریکا و انگلیس و برگزاری مانورهای مشترک با این کشورها و متحدان آنها امری است که همچنان ادامه دارد.

چند سال پس از تشکیل این اتحادیه، پیمان «سارک» ایجاد شد و کشورهایی از شرق دور و شبه قاره را در بر گرفت. توفیقات اخیر این پیمان، موجب ابراز تمایل ایران برای نزدیکی و ارتباط با آن شد. اما در این فاصله و قبل از تشکیل سارک، دو پیمان مهم به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. یکی از آنها «آر.سی.دی» بود که پیمانی اقتصادی میان پاکستان، ایران و ترکیه بود و جایگزین پیمان امریکایی - انگلیسی «سنتو» می‌شد. این پیمان پس از فروپاشی اتحاد شوروی با الحاق افغانستان و شش کشور مسلمان تازه استقلال‌یافته از شوروی با نام «سازمان همکاری‌های اقتصادی» که مخفف آن به انگلیسی «اکو» می‌شود تغییر ماهیت داد.

پیمان دیگر پیشنهادی ایران «سازمان کشورهای حاشیه دریای خزر» بود. تفاوتی که این تشکیلات با اکو داشت این بود که روسیه هم عضو آن بود و بخشی از  کشورهای عضو اکو  مثل ترکیه، پاکستان، افغانستان، ازبکستان و قرقیزستان در آن حضور نداشتند؛ زیرا در حاشیه دریای خزر نبودند. جدیدترین پیمان‌‌های منطقه‌ای هم که به سرعت در حال گسترش و پیشرفت است، در آسیا «پیمان همکاری‌ شانگ‌های» با محوریت چین و در امریکای‌جنوبی «اتحادیه کشورهای امریکای لاتین» با محوریت ونزوئلا و برزیل است که البته مغز متفکر آن، کوباست. در افریقا نیز «اتحادیه افریقا» به فکر ایجاد یک مجموعه منطقه‌‌ای مشابه اروپا افتاده است.

اما آنچه ضرورت تاسیس سازمان همکاری‌های اقتصادی (اکو) را ایجاب کرده است نیاز آشکار کشورهای عضو آن در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به یکدیگر است. سرزمین وسیع و ثروت سرشار طبیعی قزاقستان و زیربناهای محکم اقتصادی، فنی و علمی که شوروی سابق در آن سامان به عنوان «عمق استراتژیک» خود پدید آورده و آنجا را مرکز تحقیقات و عملیات هوا و فضای خود کرده بود، اینک پایه‌ای مستحکم برای هرگونه سرمایه‌گذاری مطمئن در زمینه صنعت، معدن، انرژی، کشاورزی و تجارت است. از سوی دیگر دانشگاه‌ها و آکادمی‌های آن، نظیر سایر کشورهای تازه استقلال‌یافته از اعتبار درخور ابر قدرت سابق همچنان برخوردارند و می‌توانند نیاز کشورهای پرجمعیت منطقه را برآورده کنند.

از سوی دیگر وسعت چشمگیر قزاقستان که دو برابر و نیم ایران است با جمعیت قلیل چهارده میلیونی، آن سرزمین را بسیار مهاجرپذیر کرده و به بهشت متخصصان بیکار کشورهای منطقه مبدل ساخته است. هرچند چینی‌های با فراست و فرصت‌شناس، از این موقعیت برای پر کردن خلا موجود استفاده کردند، ولی قزاق‌های تازه استقلال‌یافته از بیم آنکه چین ابرقدرت لاحق جایگزین روسیه شوروی سابق نشود، تمایلی نشان ندادند. این روحیه تقریبا در تمام کشورهای مشترک‌المنافع شوروی سابق مشترک است که علیرغم اشتیاق به سرمایه‌گذاری و کار چینی‌ها، از اقامت ایشان در کشور خویش هراسناک‌اند و از هندی‌های درون‌گرا نیز چندان استقبالی نمی‌کنند و در عوض خواهان مشارکت هر بیشتر ایرانیان هستند. آنان ایرانیان را مردمی افسانه‌ای تلقی می‌‌کنند که یاد و خاطره ایشان فقط در قصه‌های شیرین جاده ابریشم باقی مانده است. قزاق‌های نیرومند، قرقیزهای جذاب، تاجیک‌های مهربان، ازبک‌های پرخروش، ترکمن‌های سر به زیر، افغان‌های صبور، پاکستانی‌های نجیب، قفقازی‌‌‌های احساساتی و ترک‌های کوشا همگی ایران و ایرانی را به دیده علاقه و احترام می‌نگرند‌، مگر آنکه توریست بی‌فرهنگ یا کاسب متقلب یا دانشجوی بی‌هدف یا کارمند بی‌مسئولیت و یا ایرانی بی‌وطن ولگردی را مستثنی نمایند.

جمعیت و سرمایه اندک در برخی از این کشورها از یک‌سو، و متخصصان بیکار و سرمایه‌های سرگردان در سایر کشورها - نظیر ترکیه، ایران و پاکستان - از سوی دیگر شرایطی مطلوب برای همکاری‌های منطقه‌ای اکو فراهم کرده است. مرزهای مشترک و راه‌های ترانزیتی لازم نیز این ضرورت همبستگی را دو چندان نموده‌اند و عاملی موثر در آرامش و ثبات سیاسی کشورهای منطقه محسوب می‌شود. وجود قیمتی اقلیت‌های قومی در هر یک از این کشورها، آنان را به مثابه پلی مطمئن و ارتباطی بین ملیت‌های خویشاوند منطقه نمودار ساخته است؛ چنانکه در کشور خودمان با حضور اعراب خوزستان در جنوب، کردها در غرب، آذری‌ها در شمال‌غربی، ترکمن‌ها در شمال، خراسانی‌ها و بلوچ‌ها در شمال و جنوب‌شرقی همین ظرفیت را برای تعامل گسترده با همسایگان دارند که متاسفانه از آن بهره‌برداری کافی نشده است. حتی حضور هزاران خانواده قزاق در استان گلستان نیز مدنظر قرار نگرفته است، تا چه رسد به ساوه‌ای‌ها و ترک زبان‌های همدانی که به قول سفیر ازبکستان دقیقا ازبکی سخن می‌گویند.

با توجه به این، اشتراکات منطقه‌ای گوناگون است و علیرغم ساختارها و گرایش‌های متباین سیاسی‌، نیاز طبیعی هر کدام از کشورهای منطقه آنها را می‌خواهد و ناخواسته به سوی یکدیگر سوق می‌دهد؛ بخصوص آنکه در بحران ناشی از نابسامانی بین‌المللی و یا فشارهای تحمیلی خارجی گرفتار شده باشند. متاسفانه با آنکه قریب نوزده سال از تاسیس «اکو» می‌گذرد، ولی نتیجه‌ای که در آغاز همه انتظار داشتند حاصل نشده است و در بین ده کشوری که به لحاظ مذهب، تاریخ، زبان، فرهنگ، مرزهای جغرافیایی و منافع مشترک استراتژیکی پیوستگی عمیق وجود دارد، اتفاق مهمی که موجب تغییرات اساسی در منطقه شود، رخ نداده است. طبعا در این میان از ایران که کشور پیشنهادکننده و محور و مقر اکو بوده است، بیشتر انتظار می‌رود. ولی بیشتر سیاستمداران وقت، ذهنشان به مسائل داخلی و بعضا جناحی مشغول بوده است و کمتر در مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای تمرکز کرده‌اند. در حالی که حل مسائل اساسی داخلی هم منظری  بین‌المللی و پیش از آن، منطقه‌ای طلب می‌کند.

ما چگونه می‌توانیم با هر کجای دنیا مرتبط باشیم و از منطقه خودمان عبور نکنیم؟ این امری محال است. چهار سال پس از تاسیس اکو، روسا و وزرای خارجه کشورهای مزبور به این نتیجه رسیدند که عدم شناخت بخش‌های دولتی و خصوصی اعضای اکو نسبت به یکدیگر و ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه‌ای که هر یک از این کشورها دارند، باعث ناکارآمدی این سازمان در سطوح دولتی و بخش خصوصی کشورهای عضو شده است. از این رو، تصمیم گرفتند موسسه فرهنگی اکو را با اسم اختصاری ECI تاسیس کنند.

وظیفه این موسسه ترویج همکاری‌های منطقه‌ای در ده کشور عضو بود تا به عنوان یک واحد ستادی، در بین اعضا هم اطلاع‌رسانی  و ایجاد ارتباط کند و هم به نوعی فرهنگ و ظرفیت‌های این مجموعه را در سایر کشورهای جهان معرفی کند.

در تمام اتحادیه‌های کنونی جهان -خصوصا کامل‌ترین آن‌ها، اتحادیه اروپا، با پول و پارلمان و قانون اساسی مشترک- اشتراکات فرهنگی و بویژه مذهبی تداوم‌بخش وحدت به شمار آمده است. مثلا با آنکه کشور لائیک ترکیه بیش از نیم قرن است که با حذف دیانت اسلام از قانون اساسی خود و تغییر خط تاریخی خویش به لاتین و پذیرش بی‌قید و شرط فرهنگ غربی و اعمال قهرآمیز آن در جامعه مسلمان خود -نظیر اخراج دختران و زنان محجبه از دانشگاه‌ها و ادارات دولتی، حذف افراد مذهبی از ارتش، قانونی کردن روابط نامشروع زنان متاهل و ازدواج همجنسان، دادن پایگاه نظامی به امریکا و عضویت در ناتو- ده‌ها سال است که در انتظار پذیرش موقعیت برابر در اروپا نشسته است، آنچنان که هلموت کهل صدراعظم اسبق آلمان و بانی اتحاد اروپا گفته بود حق ورود به «یک اروپای خویشاوند صددرصد مسیحی» را نخواهد یافت. مشابه همین نظر را اخیرا سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه ابراز کرده است، ولی ترک‌ها همچنان به وعده آتاتورک پس از جنگ جهانی اول برای اروپایی شدن هرچه زودتر ترکیه امیدوارند و مجدانه درخواست عضویت در اتحادیه اروپا را پیگیری می‌کنند.

درعین حال، این نظریه که آیا گرایش ترکیه به شرق هم‌کیش و هم فرهنگ عرب و ایرانی و همزبان ترک سزاوارتر و نتیجه‌بخش‌تر از صبر و انتظار طولانی بر دروازه بسته اروپا نیست، هر روز با پاسخ مثبت بیشتری در آن کشور مواجه می‌شود. همین امر برای برخی از کشورهای عضو اکو که سال‌ها به امید حل مشکلات اولیه خود در ارتباط نزدیک با غرب و حتی اتحاد استراتژیک با آن نشستند، نیز مصداق پیدا کرده است. باقی ماندن ویرانی‌های افغانستان پس از سال‌ها استقرار نظامیان امریکایی و اروپایی و نهادهای سیاسی و فرهنگی و سازمان‌های بشردوستانه آنها در آنجا و تداوم روزافزون درد و رنج مردم مظلوم آن سامان، دولت افغانستان را به اعتراض نسبت به حضور خسارت‌بار متحدان مشکل‌ساز خویش وادار کرده است. همین وضعیت را در کشورهای کاملا متفاوت آسیای مرکزی نیز عینا شاهد بودیم که حتی به اخراج امریکائیان نیز انجامید.

چنین موقعیت‌های قابل پیش‌بینی دقیقا به پیوند اعضای دو نفر می‌ماند که با یکدیگر هماهنگی فیزیولوژیکی مشابه ندارند و لذا عضو بیگانه، علیرغم داروها و تمهیدات فراوان دفع می‌شود. از این رو، همان‌طور که جست‌وجو و شناختن و شناساندن طرف‌های مناسب در این گونه موارد، شرط اصلی موفقیت در عمل پیوند اعضای انسان است، یافتن شرایط و زمینه‌‌های مناسب فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی و شناسایی و معرفی آنها به طرف‌های مربوط نیز واجد اهمیت شایان، در هر نوع تعامل پایدار است. این وظیفه‌ای است که انجام آن را موسسه فرهنگی اکو عهده‌دار شده و اخیرا امکان تحقق آن نیز فراهم گردیده است.

متاسفانه نبود حداقل امکانات که عبارت از مکان مناسب و بودجه لازم بود، مانع از پرداخت به فعالیت‌های اصلی می‌شد؛ هرچند مسئولان وقت موسسه از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.  با تلاش زیادی که اخیرا صورت گرفته است، با همت وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و حمایت وزارت خارجه جای نسبتا مناسبی تدارک دیده شده که در صورت تجهیز می‌تواند فضای لازم برای فعالیت جدی را فراهم سازد. همچنین با تلاش معاونت فرهنگی معاونت راهبردی ریاست‌جمهور نیز اعتباری برای حداقل فعالیت‌های این موسسه تصویب شده است که در صورت تداوم و افزایش در سنوات آتی، می‌تواند آثار وجودی این موسسه را آشکار کند. از این مهم‌تر، با تائید وزارتخانه‌های امورخارجه و فرهنگ و ارشاد اسلامی، کمیسیون فرهنگی دولت برای اجرای طرح ویژه اطلاع‌رسانی اکو -که شامل انتشار جراید به زبان کشورهای عضو، تاسیس خبرگزاری و شبکه ماهواره‌ای می‌شود- مبلغ دو میلیارد تومان را تصویب کرد که در اجلاس سال 1386وزیران فرهنگی اکو در اسلام‌آباد با گزارش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قطعیت انجام آن اعلام شد.

با این گونه حمایت‌ها و نیز کمک‌هایی که وزارت امور خارجه در حد مقدور مبذول کرد، اولین گام مهم در انجام وظیفه این موسسه که اطلاع‌رسانی بود برداشته شد و مجلاتی انتشار یافت که به زبان فارسی با نام «اکونوروز» و  به زبان روسی به نام «اکونوستی» و به زبان انگلیسی به نام «اکو تایمز» قابل دریافت است. فصلنامه‌ای هم به زبان انگلیسی به نام اکوهریتیج (میراث فرهنگی اکو) توسط این موسسه منتشر می‌شود. در عین حال مجله اردو و ترکی هم در دست تهیه است که آن را برای سال آتی پیش‌بینی کرده‌ایم. این گام اول ما بود که به محض دریافت نخستین بخش ازاعتبارات عملی شد.

گام بعدی، ایجاد ارتباط بین واحدهای متناظر و مشابهی بود که در حوزه اطلاع‌رسانی در این کشورها فعالیت داشتند. در این مورد با همت کتابخانه ملی موفق شدیم اتحادیه کتابخانه‌های ملی و آرشیوهای ملی کشورهای عضو را ایجاد کنیم که منبع اصلی اطلاع‌رسانی مکتوب در هر کشوری است. اجلاس موفقی نیز در تهران برگزار شد و اجلاس دوم هم چند ماه دیگر در باکو برگزار می‌شود. کتابخانه ملی ما نیز با انگیزه و جدیت کامل موضوع را دنبال می‌کند.

پس از این توفیق، دو واحد مهم اطلاع‌رسانی یعنی خبرگزاری‌های ملی و صدا و سیمای کشورهای عضو مطمح نظر قرار گرفتند. آنها هم چون مثل کتابخانه ملی از دیرباز همت و انگیزه چنین اتحادی را با نهادهای مشابه در کشورهای عضو اکو داشتند، از پیشنهاد ما استقبال کردند. در مورد خبرگزاری‌ها با رئیس و مسئولان محترم سابق و لاحق گفت‌وگو به عمل آمد و قرار قطعی برای تشکیل نخستین اجلاس خبرگزاری اکو به نام «اکونا» گذاشتیم که امیدواریم  بتوانیم در سال آتی به این آرزو جامه عمل بپوشانیم.

از سوی دیگر صدا و سیما هم در زمان شادروان (دکتر محمد هنردوست) نسبت به اتحادیه رادیو تلویزیون‌های کشورهای عضو اقبال بسیار شایانی نشان داد و حتی زمانی برای تشکیل نخستین اجلاس مشخص شد و اقداماتی هم صورت گرفت که با رحلت ایشان و تا آمدن جایگزین، این امر به تعویق افتاد و امیدواریم تا پایان سال جاری یا سال بعد این کار نیمه تمام دنبال و این اتحادیه هم تشکیل شود.  باز در همین حوزه اطلاع‌رسانی، با موافقت و تائید معاونت محترم مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اعلام همکاری روزنامه همشهری و پیشنهاد ما به دو روزنامه ایران و جام‌جم که هر سه پشتوانه نیرومند اقتصادی و اجرایی دارند، طرحی را برای تاسیس اتحادیه روزنامه‌نگاران اکو پیشنهاد کردیم که خوشبختانه با استقبال مواجه شد و امیدواریم در سال آتی عملی شود.

کار دیگری که با پیشنهاد ما و موافقت و همکاری معاونت محترم فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحقق یافت، نخستین اجلاس مدیران ارشد دولتی و روسای «اتحادیه‌های چاپ و بسته‌بندی» کشورهای عضو اکو بود که در اسفندماه سال گذشته در تهران تشکیل و اساسنامه‌ای برای ایجاد اتحادیه منطقه‌ای پیشنهاد شد که مورد شور قرار گرفت و در اجلاس بعد تصویب خواهد شد. محل اجلاس بعدی نیز در اجلاس آینده تهران تعیین می‌شود.

در نمایشگاه بین‌المللی کتاب هم مدیران ارشد دولتی متولی نشر و روسای اتحادیه ناشران کشورهای عضو اکو در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران شرکت کردند و ضمن تشکیل غرفه‌های ویژه و برگزاری روز مخصوص کشور خود با همکاری موثر و میزبانی معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، طی اجلاسی با مدیران دولتی چاپ و نشر کشورمان ایجاد «اتحادیه ناشران اکو» مورد بحث قرار گرفت که ادامه آن به نمایشگاه آینده در آغاز سال آتی موکول شد. در حوزه تربیت بدنی هم طرح‌های بسیار مفیدی در کمیسیون ملی اکو با نمایندگان سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک ایران و رئیس محترم فدراسیون فوتبال ایران صورت گرفت که امیدواریم به جام ورزشی اکو دربسیاری زمینه‌ها بیانجامد و کشورهای عضو بتوانند در کلیه زمینه‌های ورزشی با یکدیگر همکاری و تعامل کنند.

 فعالیت دیگر ما در حوزه توریسم است. متاسفانه توریسم منطقه‌ای به دلیل ناآشنایی عمومی و تبلیغات منفی گسترده‌ای که عمدتا از سوی کشورهای غربی علیه کشورهای شرقی در جریان بوده و امروز نیز توسط غربزدگان شیفته و واله ظواهر غرب در سطوح مختلف موثر در افکار عمومی و حتی تعیین‌کننده در تصمیمات اجرایی دنبال می‌شود، با وجود ارزانی، تنوع، ارزش تاریخی، مناظر زیبای طبیعی، داشتن بازار محصولات پر رونق داخلی و خارجی و امکان همه نوع تفریح و سرگرمی که می‌تواند توریسم ورزشی، توریسم درمانی، توریسم علمی و آموزشی را با کمترین هزینه سامان دهد، هنوز ناشناخته مانده است و اقدامات کافی برای سفر به این کشورها دست‌کم از طریق راه‌اندازی تورهای حمایت شده از سوی دستگاه‌های ذیربط وجود ندارد. در این زمینه موسسه فرهنگی اکو با تصویب نهادهای ذیربط خود تالیف و تدوین کتاب «راهنمای توریسم اکو» را در دست تهیه دارد که به پنج زبان انگلیسی، فارسی، اردو، ترکی و روسی منتشر خواهد شد.

 تا آنجا که به ایران مربوط می‌شود، ایرانیان نه تنها با صرف هزینه‌های کلان راه‌های دوری را می‌روند که جز اتلاف پول در مدت کوتاهی نیست و نهایتا با خرید چند قلم کالای نه چندان باارزش و کمی گشت و گذار که با شتاب و دلهره انجام می‌پذیرد و فقط داغ حسرت کمبود وقت و فقدان پول را بر دل گردشگر می‌گذارد، می‌توانند با صرف نیمی از این هزینه در بسیاری از کشورهای عضو اکو با فرصت کافی گردش کنند و به تمام اهداف دلخواه خود برسند.

به عنوان مثال کشور قرقیزستان با پنج میلیون جمعیت در سال گذشته دو و نیم میلیون توریست داشته و عمده گردشگران آن هم اروپایی بوده‌اند، ولی ایرانیان فکر می‌کنند آنجا ارزش صرف وقت و هزینه را ندارد. طبیعت بسیار زیبا، شهرهای پیشرفته و امکانات خوب توریستی آنجا و تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان و هرات و مزار شریف و سایر نقاط امن افغانستان توریست‌های فراوانی را از امریکا و اروپا جذب می‌کند.

ما در این کشورها پاره‌های گمشده شخصیت تاریخی خود را پیدا می‌کنیم و تازه در می‌یابیم که ایرانی به معنای حقیقی و تاریخی خود کیست و ما چند در صد از آن گوهر را به میراث برده‌ایم. از این مهم‌تر آنکه آشکارا می‌بینیم اسلام و مسلمانی و حتی حب اهل بیت پیامبر(ص)منحصر به ما نیست. وقتی در می‌یابیم که ده‌ها میلیون مسلمان حنفی مذهب این منطقه پس از دو قرن زندگی زیر سلطه فرهنگی روس‌ها - که بیش از هفتاد سال آن تحت سیادت نظام کمونیستی بوده است - هنوز نام پسران دوقلوی خود را حسن و حسین، و نام دختران دوقلو را فاطمه و زهرا می‌گذارند و برای هر کار مشکلی «یا علی» می‌گویند و برکت هر سفره‌ای را با دعای پس از غذا -حتی در مجامع رسمی- از خداوند طلب می‌کنند و به ویژه در سور و بزم‌های شادمانی آرزو دارند که دست «بی‌بی فاطمه» به غذا خورده باشد؛ آنگاه به حد و اندازه واقعی فرهنگ و معرفت خویش وقوف پیدا می‌کنیم.

گذشته از این دوری خود خواسته و بی‌خبری مفرط زیانبار، در میزبانی ما از آنها نیز تا آنجا ذهن غرب ساخته‌مان منفی عمل کرد که پای هزاران توریست روزانه آن‌ها را که پس از استقلال سرازیر ایران شده بودند و با خریدهای سخاوتمندانه خود بازار شهرهای ما را رونق بخشیدند، با تهمت‌های واهی جاسوس ک.گ.ب(؟!)، مبتلا به ایدز(!) و «مسئله‌دار از لحاظ اخلاقی»(!!) ابتدا با تحمیل بی‌وجه اظهارنامه ارزی در مرز‌ها - بجای دولت خودشان!- و سپس با ممنوع کردن ورود خانم‌های زیر چهل سال(!) و نهایتا با تیغه کردن درب هتل‌های محل اقامت آنها(!) از خاک ایران بریدیم؛ خاکی که آنها آن را مقدس می‌دانستند و آن را با خود ارمغان می‌بردند و بسیاری از خریدهای ساده خود را صرفا به قصد «تبرک» انجام می‌دادند.

سال‌هاست که صدها هزار پاکستانی شیفته زیارت را به سختی اجازه ورود می‌دهیم، با این عذر که امکان بیماری، اقامت و گدایی(!) آنها در ایران وجود دارد؛ در حالی که ده‌ها هزار نفر آنها هر سال به صورت کاروان زیارتی  با گواهینامه سلامتی به حج مشرف می‌شوند و پس از مدت زمان مشخصی باز می‌گردند و ما می‌توانیم همین قاعده را در مورد سفر به ایران آنها و دیگران نیز معمول داریم و از بیماری و اقامت و گدایی موهوم نهراسیم.

در عوض بهتر است که این‌گونه وسواس‌های خود را شامل چشم آبی‌هایی سازیم که از محل تولد و رشد ایدز به کشور ما سفر می‌کنند و بر خلاف عرب‌ها و شرقی‌های گشاده دست و تبرک جو، برای یک «سنت» هزینه خود نیز حساب باز کرده‌اند. متاسفانه در عرف رسانه‌ای و مدیریتی و حتی در سطح عوام‌الناس، همواره همین گروه اخیر را «توریست» به حساب آورده‌ایم و با دیگران از فرودگاه گرفته تا هتل و خیابان و بازار به عنوان «کولی» برخورد می‌کنیم. من گله‌ها و شکایات زیادی از اتباع کشورهای مسلمان و حتی مسلمانان مقیم اروپا در خصوص نحوه برخورد موهن مکرر با آن‌ها در سفر به ایران شنیده‌ام که امیدوارم با تغییر نگرش و روش دست‌اندرکاران گوناگون و بویژه با تبلیغات موثر و مستمر رسانه‌ای پایان پذیرد.

هدف ما از اطلاع‌رسانی ایجاد ارتباط است. ما علاوه بر انتشار نشریات و کتب، تاسیس خبرگزاری و شبکه ماهواره‌ای، برگزاری همایش‌ها، نمایشگاه‌ها و فستیوال‌های گوناگون، اعزام هیئت‌ها و بازدیدهای تخصصی را مهم‌ترین عامل برای آگاهی دقیق و عمیق می‌دانیم؛ زیرا از دیرباز گفته‌اند شنیدن کی بود مانند دیدن!  این دید و  بازدیدها و رفت و آمدها برای کشف امکانات کشورهای عضو ضروری است. امیدواریم با مجموع این‌گونه آگاهی‌بخشی‌‌ها زمینه برای کار مهم‌تری که همکاری‌های مشترک منطقه‌ای در سطوح مختلف بخش‌های دولتی و خصوصی است فراهم شود؛ نظیر آنچه در اروپا و شرق آسیا رخ داده است.

 نام موسسه فرهنگی اکو موجب اشتباه نشود. این موسسه هم فعالیت فرهنگی دارد و هم ترویج «فرهنگ همکاری‌های منطقه‌ای» را در هر زمینه‌ای عهده‌دار است. چه، ترویج فرهنگ همکاری منطقه‌ای خود یک کار فرهنگی است همان‌طور که اطلاع‌رسانی در حوزه تجارت، توریزم، صنعت، کشاورزی و هر امر دیگر نیز یک امر فرهنگی است. واضح است که ابزار اطلاع‌رسانی ما هم ابزاری فرهنگی خواهد بود: مطبوعات، کتاب، نمایشگاه‌ها، همایش‌ها و سایر امکاناتی که مورد استفاده جهان امروز است.

متاسفانه ما علاوه بر ظرفیت‌های عظیم بالفعل و بالقوه اقتصادی اکو، حتی از حوزه تحقیق و آموزش عالی منطقه نیز بی‌اطلاعیم. به عنوان مثال، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان درحوزه علوم دانشگاه‌هایی در سطح بالای استانداردهای جهانی دارند که بسیار سهل و ارزان می‌توان در آن‌ها تحصیل کرد. قزاقستان، ترکیه و آذربایجان هم با نرخ بالاتری همین موقعیت را دارند. آیا بهتر نیست به جای تحمل هزینه سنگین تحصیل در کشورهای حقیری مانند هلند که هیچ شاخصه بارز علمی جز در دامداری و کشاورزی ندارند و آموختن زبان آنها نیز فقط در محدوده کوچک همان کشورهای دارای دو سه شهر و چند روستا  مصرف دارد، و با این همه ایرانیان را از تحصیل در رشته فیزیک محروم می‌کنند! به کشورهای اکو روی آوریم که تحقیقات عالی فیزیک هسته‌ای دارند و درهای آن‌ها به روی دانشجویان ایرانی باز است؟ سفیر سابق قرقیزستان بعد از شنیدن خبر تغلیظ اورانیوم در مراکز علمی ایران گفت : «این موفقیت بزرگی است ولی در کشور ما چهل و پنج سال پیش این کار صورت گرفت». کشوری که حقوق پروفسور آن کمی بالاتر از صد دلار است و همین مبلغ زندگی یک خانواده در سطح پروفسور را تامین می‌کند.

دانشگاه‌هایی که در کشورهای شوروی سابق است و مدارک آن‌ها مورد تائید دانشگاه مسکو قرار می‌گیرد، از  دانشگاه‌های معتبر جهان به شمار می‌آیند. یادگیری زبان روسی هم به مراتب نافع‌تر از زبان هلندی است، چون در پهنه وسیع جغرافیایی مرکب از بیست کشور کاربرد دارد. البته کوچک بودن این کشورها باعث نشود که فکر کنیم امکانات علمی و صنعتی آن‌ها ضعیف است. آن‌ها وابسته به اتحاد جماهیر شوروی بزرگ سابق بوده‌اند که خورشید در آنجا غروب نمی‌کرد و یک تنه از لحاظ علمی و نظامی و اقتصادی در برابر کل جهان غرب قد علم کرده بود و اکنون استان‌های آن تبدیل به کشورهای مستقل شده‌اند. 

از طرفی چنان‌که اشاره شد دراین کشورها چون هزینه زندگی و دستمزدها بسیار پایین است، با سرمایه‌ای خُرد می‌توانیم کاری کلان انجام دهیم. به جای تعطیلی کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی به دلیل عدم سودآوری که کاری بس غیرعاقلانه است می‌توانیم آنها را به کشورهای دیگر منتقل کنیم، همان‌گونه که اروپایی‌ها کارخانه‌های غیرسودده خود را به کشورهای دیگر منتقل می‌کنند. به این ترتیب، در کشورهایی که حقوق کارگر ماهر آنها ماهیانه سی تا پنجاه دلار است، هم ایجاد اشتغال کرده‌ایم و هم در سرمایه‌گذاری خود دچار رکود و زیان نشده‌ایم و هم می‌توانیم صنایع تکمیلی را به ایران بیاوریم.

ما کمتر به این مسئله توجه داریم. کارخانه‌های ما به عنوان خصوصی‌سازی یکی پس از دیگری تعطیل می‌شود. کارگران  و متخصصان بیکار می‌شوند و تجهیزات، اوراق و فروخته می‌شوند و زمین کارخانه نیز وارد بازار دلالان ساخت و ساز می‌شود. در حالی که می‌توانیم با انتقال به آن سوی مرز، حیات جدید اقتصادی را شروع کنیم.

اگر شرکت‌های مختلط چند ملیتی در هر یک از کشورهای عضو تشکیل شود بسیار راهگشاست. برخی از این کشورها از محرومیت‌ها و تحریم‌هایی رنج می‌برند و به دلیل اختلافاتی که با یکدیگر دارند، با این که هم‌مرزند ولی عملا با هم داد و ستدی ندارند. با ایجاد شرکت‌های مختلط و ثبت اساسنامه هر شرکت در آن کشور، طرف‌های دوم و سوم می‌توانند از مرز هر محدودیتی عبور کنند وامکاناتی را بگیرند و به بقیه برسانند. از این ساده‌ترین کارها نیز ما غافلیم. 

فرصت‌ها بی‌شمار است و امیدواریم که ما نیز مانند دیگر مناطق جهان که با منطقه‌گرایی خود، نسبت به سابق رشد فراوانی کرده‌اند از این فرصت‌ها استفاده کنیم. در اروپایی که سال‌ها جنگ خونین داخلی و دو جنگ بزرگ جهانی را پشت سر گذاشت، شاهد برداشتن مرزها و اتحاد ملت‌ها هستیم. اما متاسفانه در مناطق مربوط به خودمان هر روز مرزهای جدیدی ایجاد می‌کنیم. در کشورهای شرقی و اسلامی با قدمت چند برابر اروپای کنونی، گرایش‌های بی‌وجه ناسیونالیستی وارداتی موجب قومیت ‌گرایی و ایجاد مرزهای موهومی در داخل هم مرزبندی‌های تحمیلی جغرافیای سیاسی می‌شود و نه تنها از وحدت منطقه‌ای جلوگیری می‌کند که وحدت ملی این کشورهای کهن را نیز دچار مخاطره می‌سازد. اما در اروپا شعار معکوس است. با هر نوع قومیت‌گرایی به عنوان گرایش فاشیستی و نازیستی مبارزه می‌شود و کل اروپا با وجود زبان‌ها و فرهنگ‌های متفاوت، به منزله مجموعه‌ای واحد انگاشته می‌شود. استفاده از نمادهای تاریخی و باستانی که این‌ همه روشنفکران عقب مانده و تازه به دوران رسیده ما شرقی‌ها را هیجان‌زده می‌کند، در اروپا به عنوان یادگار دوران شوم هیتلر و موسو‌لینی مورد نفرت و انزجار قرار دارد.

در منطقه اکو که روزگاری یک کشور بزرگ بوده است، سوای فرهنگ و دین مشترک، سه زبان بیشتر نداریم: فارسی، ترکی و اُردو؛ هرچند زبان‌ها و گویش‌های محلی هم وجود دارد. جالب آنکه نه فقط لغات فراوانی در هرسه زبان مشترک است، که آثار و مفاخر ادبی و علمی اینان نیز غالبا مشترک هستند؛ چنانکه مثلا شاعران و نویسندگان ترک و اردو زبان فارسی‌سرا فراوان داریم. حال اگر منطقه را به سوی غرب و جنوب ایران توسعه دهیم و با جهان عرب رویاروی شویم، عینا همین اشتراکات را تنها با افزودن یک زبان دیگر -عربی- مشاهده می‌کنیم.

 این زمینه‌ها می‌تواند پیوندهای منطقه‌ای ما را بسیار قوی‌تر از اروپا و هر جای دیگر سازد و متاسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. امید است رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتی بتوانند گام اول را بردارند. ولی گام اساسی با گسترش توریزم برداشته خواهد شد. چرا که از قدیم گفته‌اند: «شنیدن کی بود مانند دیدن». آحاد مردم بایستی این فرصت‌ها و مشترکات را از نزدیک ببینند. خوشبختانه پیشنهادی از طرف پژوهشگاه  فرهنگ، هنر وارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به موسسه فرهنگی اکو رسیده است که طرح ایجاد مرکزیتی برای کلیه مراکز پژوهشی کشورهای حوزه اکو است. ما با کمال میل می‌‌پذیریم و در این زمینه همکاری و اقدام لازم را به عمل می‌‌آوریم.

  اگر این نشست‌ها به جای بحث در کلیات، تخصصی‌تر شود و مثلا در حوزه دانشگاه، صنعت، تجارت، کشاورزی، توریزم و بسیاری مطالب دیگر صورت گیرد، بیشتر وافی به مقصود است. امیدواریم بتوانیم در جایگاه میزبان و مقر اکو بیش از دیگران در آگاهی‌بخشی سهیم باشیم و بتوانیم همکاری‌های منطقه‌ای را گسترش دهیم و قطعا همه در هر حوزه‌ای از فعالیت که باشند ازآن سود خواهند برد.

جمهوری اسلامی ایران به عنوان میزبان اکو همواره می‌تواند نظیر هر میزبان دیگر این گونه سازمان‌های بین‌المللی نقش محوری ویژه‌ای برای خود احراز کند؛ همان طور که امریکا در سازمان ملل، مصر در اتحادیه عرب، سعودی‌‌ها در سازمان کنفرانس اسلامی و چین در پیمان شانگهای احراز کرده است. هر چند کوشش‌های به عمل آمده از سوی دستگاه دیپلماسی کشورمان در اخذ توافقات گوناگون در حوزه‌های مختلف اقتصادی، با وجود محذورات مختلف، دستاوردهای قابل توجهی به‌ویژه در سال‌های اخیر داشته است، تحقق این امر هماهنگی سایر دستگاه‌ها را طلب می‌کند که متاسفانه کمتر شاهد آن بوده‌ایم. مثلا اجرای توافق حاصل شده در مورد خط ترانزیتی سراسری اکو بر عهده وزارت راه و ترابری است و استفاده از تسهیلات و معافیت‌های ویژه گمرکی و اولویت قائل شدن در صادرات و واردات برای حوزه اکو، وظیفه وزارت و اتاق بازرگانی است و راه‌اندازی توریسم منطقه‌ای با مرکزیت کشورمان به دست سازمان میراث فرهنگی و گردشگری سپرده شده است و هرکدام این دستگاه‌‌ها در صورت تمایل به اقدام در این زمینه‌ها، نیازمند همکاری و هماهنگی بسیاری از دستگاه‌‌ها و نهادهای ذی‌ربط از معاونت راهبردی ریاست جمهوری (سازمان برنامه و بودجه سابق) و وزارت اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی گرفته تا کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی‌اند.

 واضح است که اخذ چنین هماهنگی گسترده‌ای آسان نیست. سفیر آذربایجان در مصاحبه با نشریه فارسی ما گلایه کرده بود که چرا یکی از این همه توافقات اساسی به نتیجه نمی‌رسد. البته همیشه یک پاسخ ثابت از پیش وجود دارد و آن اشاره به کوتاهی‌های دیگران است، اما از قدیم گفته‌اند که حرمت امامزاده را بایستی نخست متولی آن نگاه دارد. در صورت داشتن درک مشترک و اراده هماهنگ در کلیه سطوح مربوط به همکاری‌های منطقه‌ای می‌توان بسیار ساده و آسان به اقدامات بزرگی دست زد که حتی در کوتاه مدت هم نتایج آن‌ها آشکار می‌شود. من به موارد پیش پا افتاده‌ای از این‌گونه امور اشاره می‌کنم: بسیاری از کشورهای استقلال‌یافته از شوروی سابق که به منزله استانی از آن کشور بزرگ ابرقدرت بوده‌اند، طبعا نظیر استان هر کشور دیگر، دارای تمام امکانات موجود در آن کشور نبوده‌اند؛ زیرا همواره امکانات اساسی بنابر مصالح و مقتضیات خاص اقتصادی، اقلیمی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر کشور، در استان‌های مختلف آن توزیع می‌شود؛ چنانکه نیروگاه‌های برق، سدها، کارخانجات، قطب‌های کشاورزی و صنعتی متنوع، جاده‌های ترانزیتی، رشته‌های مختلف دانشگاهی و بالاخره نهاد‌ها و دستگاه‌ها و مراکز گوناگون کشور به تناسب موقعیت، هرکدام در جایگاه معینی قرار گرفته‌اند.

 متأسفانه این امر برای بیگانگانی که طعمه تبلیغات سوء غرب بوده‌اند - از مدیر و کارشناس گرفته تا روشنفکر و عوام‌الناس گردشگر - این برداشت غلط را پیش آورده است که با کشور و مردمی عقب مانده روبه‌رو هستند؛ زیرا برخی از تاسیسات اصلی موجود در کشور خود را در آنجا نمی‌یابند. اینان حتی غافل از این نکته می‌شوند که بسیاری از امور دیگر را می‌توانند در همین کشور‌ها ملاحظه کنند که تحقق آن‌ها در کشور خودشان به سال‌های طولانی و امکانات فراوان مادی و انسانی نیاز دارد. هموطنان عوام توریست و کاسب و روشنفکر ما نیز چنین تصوراتی دارند و به همین جهت مفتون ظواهر کشورهای بی‌ریشه و توخالی خلیج فارس می‌شوند و دار و ندار خود را در چاه ویل آنجا سرازیر می‌کنند؛ در حالی که می‌توانستند با سرمایه‌گذاری در حوزه‌های مختلف اقتصادی کشورهای هم‌پیمان عضو اکو، سود سرشار ضمانت شده‌ای تحصیل کنند.

 ترک‌های زیرک و با فراست، برخلاف ما این فرصت‌‌ها را مغتنم شمرده‌اند و با حمایت و هدایت دولت‌های گذشته و حال خود، نه تنها از آذربایجان تا افغانستان و پاکستان و تمام کشورهای آسیای میانه را در نوردیده‌اند، که حتی در عراق مثلا وابسته به ما نیز بالاترین دست را دارند. البته آن‌ها از فرصت‌های موجود در خلیج فارس نیز هرگز غافل نبوده‌اند، ولی آنقدر هم ساده‌لوحی و بلاهت به خرج نداده‌اند که با تبلیغات پوچ رسانه‌های غرب و هوادار غرب از گنج بیکران حوزه اکو روی برگردانند و تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد اولاد ابوجهل بگذارند.

ما به سهولت می‌توانیم دست‌کم در زمینه گردشگری کشورهای عضو، اتحادیه‌ای تشکیل دهیم و سپس در سایر حوزه‌های مرتبط با یکدیگر تعامل داشته باشیم. بار‌ها به مسئولان مختلف پیشنهاد کرده‌ایم که لااقل تورهایی تخصصی برای مدیران و کارشناسان خود ترتیب دهید تا چنانکه گفتم به مصداق شنیدن کی بود مانند دیدن، بخشی از آنان بتوانند حقایق را دریابند و از ادامه حرکت در جاده یک‌طرفه غرب بحران‌زده پرهیز کنند. بار‌ها پرسیده‌ام چرا نباید ستاد مهمی زیر نظر مقام اول اجرایی کشور برای توسعه مناسبات گوناگون اقتصادی و فرهنگی در حوزه اکو تشکیل شود، در حالی که محوریت آن را به کشور ما واگذار کرده‌اند؟ اگر ما از ایجاد ارتباط نزدیک با کشورهای هم‌جوار خود عاجز باشیم، چگونه می‌توانیم امیدوار شویم که قادر به توسعه و حتی حفظ ارتباطات مشابه خود با مناطق دوردست خواهیم بود؟

خوشبختانه برخی قدم‌ها برداشته شده، ولی متاسفانه از حمایت همه‌جانبه و استمرار برخوردار نبوده است. اغلب این تصور واهی را داریم که به صرف برگزاری یک همایش در خصوص نیازی مبرم، آن نیاز خود به خود رفع می‌شود؛ درست مانند بیمارانی که با مراجعه به پزشک و دریافت نسخه، احساس آرامش می‌کنند و نیازی به خرید و مصرف دارو نمی‌بینند. بنابراین، برگزاری همایش‌های گوناگون بدون پشتوانه، توسط دستگاه‌ها و نهادهای مختلف و حتی بخش‌های خصوصی رواج یافته که گویی به نوعی «اعلام موجودیت» شخص حقوقی یا حقیقی تبدیل شده است و «نمایش»ی بیشتر نیست. دوست خیرخواهی به من می‌گفت چرا تاکنون چندین همایش برای موسسه فرهنگی اکو برگزار نکرده‌ای و به این اصل مسلم و مقبول فلسفه سیاسی روز توجه نداشته‌ای که «همایش برگزار می‌کنم پس هستم؟». بگذریم. ولی این نکته را تاکید می‌کنم که ما، در متن و حاشیه بسیاری از همایش‌ها، گردهمایی‌ها، جشنواره‌‌ها و نمایشگاه‌های جدی حضور و مشارکت فعال داشته‌ایم و خواهیم داشت که بیشترین آن‌ها در همراهی با وزارت امور خارجه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان حفظ میراث فرهنگی و گردشگری بوده است.

گرچه حرکت ما هر قدر پرثمر شود موجب نفع کلیه اعضای اکو و در راس آن‌ها کشور میزبان خواهد شد، ولی اقدام ویژه دولت و بخش خصوصی ایران امر دیگری است که هیچ جایگزینی نخواهد داشت. پس از بیست سال به نظر می‌رسد موضوع اکو دست‌کم برای بخش عمومی ما به تدریج محلی از اعراب پیدا می‌کند، ولی بخش خصوصی همچنان دل به رانت‌خواری و استفاده از فرصت‌های بادآورده برای سودهای لحظه‌ای خوش کرده است. دست‌فروشان بی‌فرهنگ و ناسالمی که با فریب مشتریان درگذر، امرار معاش می‌کردند وقتی که از این راه به مال و منالی هم رسیدند، در مقام یک سرمایه‌دار و سرمایه‌گذار در بخش‌های مختلف خدمات، عمران، تولید، صادرات و واردات نیز همان روش‌های ناپاک را با بلاهت کامل مورد استفاده قرار دادند؛ در حالی که منطق این امور - حداقل تا آنجا که به خارج از کشور مربوط می‌شود- بسی متفاوت است.

متاسفانه عدم کنترل جدی وزارت بازرگانی و شاید هماهنگی با چنین فرهنگ ناسالمی که دیگر به صورت «عرف» کسب و کار درآمده است، ضربه اساسی به جایگاه درخور ایران در اقتصاد جهانی و حتی منطقه وارد می‌کند. از درشت‌ترین رقم صادرات غیرنفتی ما که فرش بود و با ورود همین عناصر متقلب ضربه شدید خورد تا رطب‌فروشان فریبکاری که با بسته‌بندی مضحک و غیربهداشتی خود، خرمای مرغوب را روی کالای ارائه‌شده و نوع نامرغوب را در زیر آن قرار می‌دهند، گرفته تا صادرکنندگان اتومبیل، که برای مشتریان خود از کمترین خدمات پس از فروش شانه خالی می‌کنند و سازندگانی که استاندرهای لازم را در کمیت و کیفیت بنا مراعات نمی‌کنند، در خارج از ایران این خدمت را به خود و کشور خود داشته‌اند که فقط «یکبار برای همیشه» سود برده‌اند و حیثیت اشخاص حقیقی و حقوقی شریفی را که در عرصه اقتصاد داخلی و خارجی افتخار آفریده‌اند نیز به عنوان هم‌وطن خویش ملکوک ساخته‌اند.

در شهر هرات افغانستان هتل زیبایی نه‌چندان قابل قیاس با هتل‌های بزرگ تهران بود که ترک‌ها آن را ساخته بودند و یک خانم ایرانی مدیریتش را بر عهده داشت. از ایشان پرسیدم چرا از مهندسان ایرانی استفاده نکردید؟ پاسخ همان بود که قبلا عرض کردم: بی‌دقتی، فقدان وجدان کار، به علاوه گرانی دستمزد. گفتم: البته خوب و بد داریم... سخنم را قطع کرد و گفت: ولی ترک‌ها معمولا همه خوبند و خوب کار می‌کنند. پرسیدم چرا؟ گفت: چون می‌خواهند که بمانند و باز هم کار بگیرند.

وقتی در افغانستان هم‌زبان و هم‌مرز ما یا در عراق هم‌مذهب ما، ترک‌ها به صورت طبیعی جای خالی ما را پر کنند، در نقاط دور‌دست و بیگانه‌تر و با رقبای قوی‌تر تکلیفمان روشن است. نمی‌خواهم با ذکر مثال‌های متعدد از موارد مختلف این‌گونه نابسامانی‌‌ها وقت شما را بگیرم وآن را به فرصت‌های دیگری موکول می‌کنم و البته دیگرانی هم هستند که داستان‌های تکان‌دهنده بسیاری دارند و می‌توانید از هر کس که قدم به خارج گذاشته و انگیزه و فرصت این‌گونه بررسی‌‌ها را داشته است نیز تحقیق کنید. این تاسفات وقتی مزید می‌شود که بدانیم نه تنها هوش و ابتکار ایرانی در کشورهای مختلف زبانزد همگان است، که به‌ویژه کشورهای منطقه اهمیت خاصی برای ایران قائلند و علاقه خاصی به ایرانیان درستکار دارند.

اگر این گفتار آگاهی‌بخش بوده باشد، وقت آن است که با دسته‌بندی مطالب به صورت خبری و انشائی، فرجام آن را سامان بخشیم:

1- ایران به عنوان مرکز اکو بیشترین امکان و ظرفیت استفاده از فرصت‌های گوناگون آن را دارد:

1-1- سرمایه‌گذاری پرسود در عرصه تولیدات کشاورزی، دامی، صنعتی، انرژی، معدن، عمران و تجارت در همین موارد، با توجه به ارزانی نیروی کار متخصص در منطقه.

2-1- مشارکت در ایجاد زیرساخت‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نظیر راه‌سازی، سدسازی، ارتباطات، اطلاع‌رسانی، توسعه آموزش و پرورش و آموزش عالی.

3-1- انتقال صنایع پرهزینه و کم‌صرفه به کشورهای دارای نیروی کار ارزان و واجد سطح هزینه پایین.

4-1- صادر کردن نیروی کار متخصص و فاقد زمینه مناسب کار و متقابلا وارد کردن نیروهای متخصص مورد نیاز.

5-1- اعزام و پذیرش متقابل دانشجو به‌ویژه جهت تحصیلات تکمیلی.

6-1- گسترش توریسم منطقه‌ای در بخش‌های مختلف توریسم تفریحی، علمی، ورزشی، درمانی، زیارتی، تجارتی و... .

7-1- تشکیل اتحادیه‌های گوناگون صنفی منطقه‌ای در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، علمی و فنی با همکاری سازمان اکو، در بخش‌های عمومی و خصوصی.       

2- ایران به عنوان عضوی از مجموعه هم پیمان اکو، قادر به ایجاد شرکت‌‌ها و موسسات عمومی و خصوصی چندملیتی است:

1-2- تشکیل بانک‌های دولتی و خصوصی چندملیتی برای سهولت عملیات بانکی.

2-2- تشکیل صندوق‌های مشترک سرمایه‌گذاری.

3-2- سرمایه‌گذاری‌های مشترک دو یا چندجانبه در زمینه‌های کشاورزی، دامداری، صنایع بسته‌بندی، خدمات، عمران، معدن، انرژی، صنایع سبک و سنگین و تجارت در کشورهای عضو و غیرعضو.

 4-2- مبادله متخصصان و کارشناسان مورد نیاز طرف‌های ذی‌ربط.

 5-2- ایجاد دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتی مشترک در هر یک از کشورهای عضو و غیرعضو.

6-2- حذف روادید برای سفرهای تجاری، کارشناسی، تحصیلی، ورزشی، درمانی، میزبان‌دار و توریستی کاروانی. 

7-2- اجرای طرح‌‌ها و انجام فعالیت‌های مشترک فرهنگی، هنری و ورزشی در کشورهای عضو و غیرعضو.

هرچند همان‌طور که سفیر آذربایجان گلایه کرده بود، اعضای اکو آیین هم‌پیمانی را آن‌گونه که باید و شاید به‌جا نیاورده‌اند، سیر حوادث جهان به‌ویژه در حوزه اقتصاد به گونه‌ای است که هم میزبان بی‌طرف و هم اعضای درگیر مسائل داخلی و خارجی و هم آنان که تیغ علیه مذهب برکشیده یا پایگاه به دشمنان دیگر اعضا داده‌اند، می‌دانند که گرایش به همکاری‌های منطقه‌ای تنها راه نجات در روزگار بحران‌زده ماست. وقتی اروپاییان، چینی‌‌ها و همسایگانشان و حتی روس‌های متحدگریز دیروز به این نتیجه رسیده‌اند، مسیر کشورهای رو به رشد اکو نیز لاجرم همین خواهد بود.

خوشبختانه مقایسه حجم فعالیت‌های رو به تزاید دو سه سال اخیر، بیانگر صحت نگرش ماست. مثلا اولین اجلاس توریسم اکو دو سال قبل به همت سازمان حفظ میراث فرهنگی و گردشگری در تهران برگزار شد و قرار شد کتابی به نام راهنمای توریسم کشورهای عضو تهیه شود. این امر به مؤسسه فرهنگی اکو واگذار شد و ما نیز آن را آماده کردیم و به صورت CD در اجلاس مجدد توریسم اکو در باکو برای تکمیل ارائه کردیم. در خصوص حفظ میراث فرهنگی مشترک که در حوزه فرهنگ و تمدن ایران کهن و در کشورهای عضو قرار دارد، کلیه آثار و ابنیه تاریخی مستندسازی و در صورت ضرورت مرمت و بازسازی می‌شود. صندوقی هم در یونسکو تشکیل شده است که به پیشنهاد میراث فرهنگی و با هماهنگی ریاست جمهوری مبلغ یک میلیون دلار به آن تخصیص داده‌اند.

عید نوروز نیز که با همین نام فارسی عید ملی تمام کشورهای اکوست، توسط سازمان میراث فرهنگی برای ثبت آن در یونسکو اقدام مجدانه شده است. یک سال قبل از آن، در سومین اجلاس هیئت امنای موسسه فرهنگی اکو در اسلام‌آباد با پیشنهاد موسسه، عید نوروز به عنوان روز اکو به تصویب رسید که با پیشنهاد تکمیلی افغانستان هفته اول نوروز نیز به نام هفته اکو تصویب شد. امسال به همین مناسبت برای نوروز 1388 در شهر مزارشریف افغانستان، هم گردهمایی وزرای فرهنگ کشورهای عضو (هیئت امنای موسسه) را شاهدیم و هم نمایشگاه بزرگی از آثار خوشنویسی مردم هم‌کیش و هم‌فرهنگ را برگزار خواهیم کرد. این رویداد خوشبختانه با گردهمایی سالانه سه رئیس‌جمهور هم‌زبان ایران، تاجیکستان و افغانستان در آن شهر مقارن شده است و تاثیر آن را دوچندان خواهد کرد.

شاید برای مخاطبان محترم این پرسش مطرح شود که گزارش‌هایی از این قبیل چه ربطی به موضوع آینده اکو دارد؟ در پاسخ باید گفت اگر اکو آینده‌ای نمی‌داشت، این‌گونه گرایش‌های مشترک فرهنگی منطقه‌ای هم محلی از اعراب نداشت یا دست‌کم تا آنجا تقویت نمی‌شد که کشورهای عضو عید نوئل را در برابر نوروز کم‌رنگ کنند و هفته نخست سال مذهبی و ملی خود را که هجری خورشیدی است، به نام اکو نام‌گذاری کنند. 

از نمونه‌های دیگری که می‌تواند آیینه نمایشگر آینده اکو باشد، احیای جاده ابریشم به صورت خط آهن سراسری است که با همکاری چین در حال اتمام است و ما نیز سهم مهمی در این پروژه داریم. در این باره مقاله مفصلی در اولین شماره مجله انگلیسی ما به نام ECO TIMES درج شده است که می‌تواند مورد مراجعه قرار گیرد. این جاده از آلماتی در قزاقستان و قبل از آن از شیان در چین آغاز می‌شود و با گذر از ازبکستان و ترکمنستان وارد ایران می‌شود و از دو راه ترکیه وآذربایجان به سمت اروپا می‌رود. خط شمال - جنوب ایران نیز آن را به آب‌های گرم خلیج‌فارس و دریای عمان و اقیانوس هند (از طریق چابهار) متصل می‌کند. خط شرقی - غربی نیز پاکستان را به ایران و ترکیه متصل می‌سازد.

آشکار است که ایران نه فقط به دلیل میزبانی موسسات چندی از اکو، که به دلیل موقعیت ممتاز استراتژیک خود جایگاه ویژه‌ای در آینده اکو خواهد داشت؛ حتی اگر کارناشناسان ذی‌نفوذ باز هم راه نجات را در جانب غرب نشانه روند. این مقتضیات مقاومت‌ناپذیر واقعیت است که خود را بر ما تحمیل می‌کند، نه دیدگاه‌های مثلا روشنفکرانه‌ای که سرمقاله‌نویس یک روزنامه دیگراندیش رئیس‌جمهور کنونی را از همکاری با چینی‌‌ها پرهیز می‌داد؛ به این دلیل که آن‌ها موش هم می‌خورند! و تاکید می‌کرد که راه ما از غرب می‌گذرد!! او و هم‌فکران، غافل از آنند که چشم‌آبی‌های مراد آن‌ها نه تنها قورباغه و لاک‌پشت و جنبنده‌های مشابه دیگر را نوش جان می‌کنند، که به شهادت اینترنت و آگهی‌هایی که در روزنامه‌های پرتیراژ خود دارند، خریدار فضولات بت‌های بازاری روزند؛ بی‌آنکه خردورزی و عقلانیت حاکم بر مدیران گذشته و حال ما این‌گونه امور بی‌اهمیت را در محاسبات سیاسی و اقتصادی بین‌المللی دخیل بداند.

بهبود سریع وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشورهای قزاقستان، آذربایجان، ترکیه و ترکمنستان و پیشرفت‌های علمی و صنعتی سریع ایران و پاکستان این نوید را دارد که آینده از آن همکاری‌های همه‌جانبه اعضای خانواده اکو ست و این حقیقتی است که اگر هنوز برخی از مدیران و کارشناسان منطقه آن را در نیافته‌اند، غربی‌‌ها به روشنی آن را پیش‌بینی می‌کنند و مایه قدرت و قوام یکایک کشورهای منطقه می‌شمارند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 17864

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 13 =