۰ نفر
۲۳ شهریور ۱۳۹۱ - ۲۰:۵۴

در زندگی امام صادق(ع) نکات بس شنیدنی و شگفتی وجود دارد. دوران امامت ایشان 34 سال بود که دو دوره بنی امیه (11سال) و بنی عباس(23 سال) را در بر می‌گرفت.<BR>

1- قول مشهور این است که ایشان چهار هزار شاگرد داشته است. این مطلب البته درست است ولی نه به آن معنی که حضرت بدون نظارت ماموران امنیتی حکومت کلاس و جلسه درس و بحث آزادی داشته است! این شاگردان یکی دو و چند نفری به محضر امام می‌رفته‌اند واز محضرشان درس می‌گرفته‌اند.
در تاریخ زندگی ایشان آمده است غالباٌ از طرف خلافت ماموری درب منزل امام نگهبانی می‌داده است و اگر کسی با ایشان کاری داشته است به سختی و با ترفندهایی خود را به امام می‌رسانده است .
مانند مردی که زن خود را دریک جلسه سه طلاقه کرد و از این کار پشیمان شد وبا پیشنهاد زنش خود را به امام رسانید تا راه شرعی بازگشت به همسرش را پیدا کند و ماموری را بر در خانه امام دید و از قضا در همان نزدیکی مردی را دید که با سبدی خیار بر سر از آنجا عبور می‌کرد مرد بلافاصله به ذهنش رسید سبد او را برگیرد و بر سر نهد و به بهانه خیار فروشی به منزل امام وارد شود که شد و سوالش را پرسید وقتی از امام جواب گرفت امام به او فرمود: حیله خوبی بکار گرفته‌ای اما زود از اینجا دور شو.
2- سخت‌ترین دوران امامت و زندگی امام در دوره خلفای عباسی بود و فرزندان عباس عموی پیامبر، کسانی که قوم و خویشان نزدیک اولاد علی بودند و توقع می‌رفت با بنی‌هاشم مهربان باشند. کسانی که با شعار :الرضا لآل محمد با کمک کسانی امثال ابومسلم خراسانی جاه طلب قیام کردند تا به گمان خودشان حکومت را به کسی بدهند که از آل پیامبر باشد و مردم هم به حکومت او راضی باشند اما نه تنها چنین نشد بلکه بگونه‌ای بر مردم و اولاد علی ستم کردند که مردم می‌گفتند یا لیت جور بنی امیه! صد رحمت به بنی امیه!
نمونه‌ای ذکر می‌کنم:
منصور عباسی خلیفه معاصر امام بود که بارها به زبان می‌آورد که ای کاش کسی مثل حجاج پسر یوسف ثقفی را داشتم که با او می‌توانستم عده بیشتری از مردم را بکشم!
منصور بارها در اوج غضب و مستی دستور می‌داد ماموران امنیتی خلافت به منزل امام بروند و امام را با همان لباس راحتی خواب و با پای پیاده از منزل به دارالخلافه ببرند تا او را به قتل برساند! و همو بود که در نهایت امام را به شهادت رساند.
مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل کرده است ماموران حکومت یک‌بار منزل امام را به آتش کشیده‌اند!
در منابع تاریخی این دوره آمده است ماموران خلیفه گاه از روی دیوار منزل امام وارد خانه وی می‌شده‌اند!
منصور که از امام با تعبیرهذاالشجی فی الحلق! - این استخوان در گلو است - نام می‌برد واز مقابله با او در مانده شده بود در ترفندی فریبکارانه دستور داد تا به بعضی که حدیث می‌دانستند مزایایی مانند حقوق و خادم بدهند و آثار و نوشته‌هایشان منتشر شود و حلقات درسشان بدون هیچ مانعی برگزار شود!
3- دوتن از شاگردان امام از رهبران بزرگ اهل سنت‌اند. یکی مالک است ودیگری ابوحنیفه که ظاهرا ایرانی و از اهالی اصفهان بود و دوسال محضر امام را درک کرد و می‌گفت: لولا السنتان هلک النعمان اگر این دوسال نبود -نعمان که نام او بود- هلاک می شد!
دو نمونه بسیار شنیدنی ذکر می کنم.
یکبار امام از او پرسید: شنیده‌ام برای اهل عراق فتوا می‌دهی. گفت: آری .حضرت پرسید: برچه مبنایی فتوا می‌دهی؟گفت:برمبنای قرآن. حضرت پرسید: قرآن آیات محکم ،منسوخ، متشابه دارد، چگونه اینکار را می‌کنی؟ پاسخ داد: به قیاس. حضرت فرمود پس به سوال من با همین روش پاسخ بده. سپس پرسید: درقرآن اهمیت نمازبیشتراست یا روزه؟ ابوحنیفه گفت: معلوم است نماز. حضرت پرسید چرا زنان حائض در ایام خاصی که دارند ونماز نمی‌خوانند و روزه نمی‌گیرند پس از بر طرف شدن این عذر لازم نیست قضای نماز این روزها را بخوانند ولی قضای روزه برآنها واجب است؟ ابوحنیفه در پاسخ درماند.
حضرت پرسید: بگو ببینم فتوای تو در مورد عمل زنا چیست؟ حرمت این کار بیشتر است یا مجازات قتل و آدم کشتن؟ ابوحنیفه گفت: معلوم است حرمت قتل مهم‌تر است. حضرت پرسید: پس چگونه است که برای قتل گواهی دو شاهد کافی است در حالی که برای اثبات عمل زنا باید چهار نفر شهادت بدهند؟ وی از پاسخ عاجز شد و در حضورامام سوگند خورد از آن پس هرگز برمبنای قیاس آیات فتواندهد. حضرت فرمود: بخدا سوگند اینگونه نمی‌کنی چون آدمی هستی که در دلت حب ریاست برمردم داری و حب الریاسه ما ترکک! و جاه طلبی از تو دور نمی شود!
این ابوحنیفه همان است که در کتب برادران اهل سنت در جلد سیزدهم تاریخ بغداد که درباره مثلا فضائل ابوحنیفه است از قول خطیب بغدادی آمده است وقتی بعضی‌ها به او کمی گفته اند تو برخی اوقات بر خلاف سنت رسول خدا فتوا می‌دهی چه کار کنیم گفت لو ادرکنی رسول الله لاخذ بکثیر من کلامی! اگر رسول خدا زنده بود بسیار از حرف‌های من استفاده می‌کرد! یعنی اینکه پیامبر از حرف خود می گذشت و سخن مرا می‌پذیرفت.!
هم براین اساس است که مرحوم شیخ مفید بغدادی هزار سال قبل کتابی نوشته و در آن فتاوای ائمه اهل سنت نظیر ابوحنیفه که برخلاف فتوای رسول خدا نظر داده اند را آورده است!
مرحوم آقای نجمی در کتاب بسیار ارزشمند سیری در صحیحین که در باره کتاب‌های صحاح سته - ششگانه- کتاب‌هایی که اهل سنت در درستی احادیث موجود در آنها هیچ تردیدی ندارند احادیثی را از قول ائمه چهارگانه اهل سنت می‌آورد که خدا جسم دارد و بر سر او موهایی مجعد روییده است!!
5- زمان امام صادق زمان عجیبی است با اینکه ایشان در میان آنکه بیشترین احادیث را دارد در کتب اهل سنت از ایشان تقریبا هیچ روایتی نقل نشده است مثلا در کتاب صحیح بخاری که از کتب معتبر اهل سنت است و در میان بعضی از آنان به سبک جلسات ختم انعام اهل شیعه جلسات ختم صحیح بخاری هست حتی یک حدیث از امام صادق نیامده است.
جالب اینکه وی در باره تالیف کتابش گفته است من از میان 600هزار حدیث تعداد7000 حدیث را که مطمئن به صحت شان بودم را آورده ام و هیچ حدیثی را بدون وضو ننوشته ام. جالبتر اینکه وی در این کتاب مکرر از کسانی مانند رهبران خوارج با مرجئه ومشبهه که از فرق انحرافی موجود در این دوره اند روایت نقل کرده است! ولی از فرزند رسول خدا هیچ روایتی ذکر نکرده است!
6- نکته‌ی مهم درباره زندگی امام صادق نحوه‌ی وصیت ایشان است. منصور خلیفه عباسی دستور داده بود هر کس را که امام به عنوان وصی خود معین کرده است بیابند و به قتل برسانند.
امام در حرکتی هوشمندانه بجای معرفی فرزندش موسی کاظم چند نفر را بعنوان وصی خود معرفی فرمود که عبارت‌اند از منصورخلیفه سلیمان والی مدینه مادر خود حضرت و فرزندش موسی و با این روش توطئه منصور را در قتل جانشین خود خنثی نمود.
خداوند ما را قدردان داشتن چنین رهبرانی همانند امام صادق علیه السلام که به سرچشمه وحی وعصمت متصلند قرار بدهد واز امام صادق، صداقت را بما بیاموزاند که در این زمانه پر از دروغ سخت به آن محتاجیم. آمین

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 242891