خودتان را به طور کامل برای ما معرفی کنید؟ من «سعیده- الف» 32ساله و دارای تحصیلات فوق‌لیسانس در رشته حسابداری هستم و شغلم مدیر مشاوران املاک در سعادت‌آباد بود.

به چه جرمی در پلیس آگاهی بازداشت شده‌اید؟

به اتهام معاونت در قتل در پلیس آگاهی بازداشت هستم.

نسبت شما با قاتل و مقتول چیست؟

من به عنوان مدیر دفتر مشاور املاکی بودم که مدتی کوتاه قاتل و چند ماهی نیز مقتول در آنجا مشغول به کار بودند.

چه رابطه‌ای بین شما و قاتل وجود داشت؟

من هیچ رابطه‌ای با قاتل نداشتم. «مهدی» فقط برای من همیشه مزاحمت ایجاد می‌کرد، بیشتر وقت‌ها از من اخاذی و زورگیری می‌کرد و تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام و چون می‌دانست من نه پدری دارم و نه مادری و برادری به زور هم که شده به خاطر دارایی‌ام می‌خواست با من ازدواج کند ولی من به هیچ‌وجه حاضر به ازدواج با یک فردی که تعادل روحی و روانی نداشت، نبودم.

آشنایی شما با قاتل از کجا شروع شد و چند سال است که وی را می‌شناسید؟

جریان از جایی شروع شد که بنده یک دفتر املاک مسکن در خیابان علامه جنوبی سعادت‌آباد داشتم و قاتل نیز مشاور مدیر دفتر یکی از آژانس‌های مسکن در محدوده سعادت‌آباد بود. اواخر اردیبهشت ماه پیش من آمد و تقاضای کار در دفترم را کرد و من هم به دلیل سابقه کاری‌اش وی را استخدام کردم. چندی نگذشت که «مهدی» پیش من آمد و گفت که مادرش به دلیل ناراحتی قلبی در بیمارستان بستری شده است و نیاز به پول دارد و از من خواست که به او پول قرض دهم. من هم برای همدردی با وی مقدار پولی را که تقاضا کرده بود به وی دادم.

 دوباره چند روز بعد عنوان کرد که برادرش معتاد است و می‌خواهد وی را در یک کمپ درمان اعتیاد بستری کند و نیاز به پول دارد و در این رابطه شماره مدیر کمپ درمانی را به من داد و با تماسی که با مدیر کمپ گرفتم موضوع برای من روشن شد و به اتفاق مهدی و برادرش به کمپ رفتیم و برادرش را بستری کردیم.

در این زمینه حدود 800 - 700 هزار تومان پول پرداخت کردم که بعد از مدتی فهمیدم سرم کلاه رفته است. چون هزینه درمان اعتیاد حدود 100هزار تومان بوده است.

البته این پایان پول گرفتن‌ها نبود، ‌بلکه به بهانه‌های دیگری از من پول می‌گرفت و درصورتی که به وی پول نمی‌دادم مرا مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و کتکم می‌زد. در ادامه مجبور شدم پس از دو ماه یعنی اوایل تیرماه از دست وی فرار کنم و جای دیگری را در سعادت‌آباد اجاره کنم و شبانه اثاثیه دفترم را به دفتر جدید منتقل کردم و نخستین روزی که قصد چینش وسایل دفتر را با کمک همکارانم داشتم، «مهدی» با یک چوب بلند به دفتر آمد و شروع به شکستن شیشه در و پنجره و میز و وسایل کرد.

 حتی شخصی که قصد وساطت داشت را مورد آسیب قرار داد و در تماس با پلیس 110 مهدی بازداشت شد و مصدوم را به بیمارستان انتقال دادیم که چند روز بعد فهمیدم که «مهدی» به زندان رفته است.

ولی مشکل به اینجا ختم نشد، بلکه وی پس از 20روز با پرداخت جریمه و دیه از زندان آزاد شد.

حدود یک ماه بعد وقتی در دفترم را قفل کردم و قصد داشتم سوار خودرو شوم یکدفعه دیدم «مهدی» از پشت دیواری بیرون پرید و دست به کیفم انداخت و قصد داشت کیفم را با خود ببرد. در دست دیگرش نیز یک استکان شکسته بود و مدام می‌خواست با آن استکان مرا مجروح کند.

من مقاومت می‌کردم اما او به زور سوار خودرو شد و با تهدید به وسیله استکان شکسته من را تا آزادراه کرج، حوالی وردآورد برد و به من گفت که از خودرو پیاده شوم و خودش پشت فرمان بنشیند. من هم از فرصت استفاده کردم و پا به فرار گذاشتم که «مهدی» نیز به دنبال من می‌دوید. در آن صحنه یک نفر مرا از دست این دیوانه نجات داد.

طی این سه سال مرتب در اضطراب بودم و از دست تهدیدها و باج‌گیری این فرد آسایش نداشتم. حتی چندین بار از وی چاقو خورده‌ام و چندین بار نیز چون که می‌دانست داخل کیفم پول است، کیفم را می‌دزدید و فرار می‌کرد. در این رابطه تاکنون هشت بار از وی شکایت کرده‌ام.

همین شش، هفت ماه پیش به دلیل ضرب و شتم عمدی از وی در کلانتری شکایت کردم و خودش نیز اعتراف به ضرب و شتم کرد و به دروغ عنوان داشت که با من رابطه داشته است که به دلیل اظهاراتش پنج ماه زندان افتاد و مدام از زندان به من زنگ می‌زد که رضایت دهم و می‌گفت: «در زندان کلی خلافکار شده‌ام. اگر بیایم بیرون سرت را زیر آب می‌کنم.» و من در جواب گفتم از دستت فرار می‌کنم. بعضی اوقات زنگ می‌زد خواهش می‌کرد و بعضی وقت‌ها هم زنگ می‌زد و تهدیدم می‌کرد، حتی چند روزی که مانده بود از زندان آزاد شود به پای مادرش افتادم و خواهش و تمنا کردم، کاری کند تا «مهدی» به سمت من نیاید، چون می‌ترسیدم بیاید و مرا بکشد!

چند روز بعد ساعت 10 شب «مهدی» از زندان آزاد شد و به من زنگ زد و با ترس و لرز سریع باتری تلفن همراه خود را درآوردم و به دلیل ترس شدید از وی تمامی چراغ‌های منزلم را خاموش کردم ولی مهدی ول‌کن ماجرا نبود و مرتب به شماره منزلم زنگ می‌زد و شماره‌ها برای اطراف کرج بود. من هم سریع وسایلم را جمع کردم و به خواهرم زنگ زدم و به اتفاق هم به شمال فرار کردیم.

فردای آن شب دوباره مدام تماس گرفت که درنهایت مجبور شدم تلفن را جواب بدهم. «مهدی» پشت تلفن اظهار داشت که سرش به سنگ خورده است و دیگر نمی‌خواهد اذیتم کند و قصد آدم شدن دارد. کلی از من معذرت‌خواهی کرد. پشت تلفن لحن صحبت‌هایش بسیار خوب شده بود و من با خیال راحت بعد از چند روز به تهران (چند روز قبل از قتل) برگشتم.

وقتی به محل کارم رفتم از کرج تماس گرفت و گفت یک کمکی به وی کنم تا دوباره شروع به کار کند و خرج زندگی‌اش را دربیاورد؛ تقاضای پول کرد. روز بعد (چهار روز قبل از قتل) زنگ زد و گفت: «بیا فرحزاد و برایم پول بیار»، من که خیلی از «مهدی» می‌ترسیدم به او گفتم تو بیا پول‌ها را ببر که او هم نیامد و از گرفتن پول منصرف شد.

سه یا چهار روز قبل از قتل، من با یزدان بودم که متوجه شدم «مهدی» به یزدان زنگ زد و درباره من پرسید که چرا از من خواستگاری کرده است و بسیار عصبانی بود و بعد از پایان تماس به گوشی تلفن همراه من زنگ زد و مرتب تهدیدم می‌کرد.

نحوه آشنایی شما با یزدان چگونه بود؟

دو ماه قبل از حادثه، یزدان به دفتر آمد تا یک منزل مبله اجاره کند و برای تنظیم قولنامه به همراه مشاورانم به دفترم آمد. با هم در رابطه با اجاره و ودیعه مشغول صحبت شدیم و به توافق رسیدیم و یزدان کارت شناسایی‌اش که عکس کارت ملی بود به من داد و حدود یک‌ساعت ما را معطل کرد و به بهانه اینکه یکی از آشنایانش در حال انتقال پول و چک به دفتر است. بعد از حدود یک ساعت و نیم قرار شد یزدان فردا پول را بیاورد و قرارداد را امضا کنیم.

فردا هر چقدر به وی زنگ زدم جوابگوی تماسم بشود تا اینکه بعد از یکی، دو هفته دوباره به دفترم آمد و عنوان کرد آن آپارتمان را نمی‌خواهد و کارت شناسایی‌اش را گرفت و رفت و دوباره پس از چند روز به بهانه اجاره یک آپارتمان دیگر آمد و به من گفت که در یک آژانس کرایه خودرو مشغول به کار است و درباره کار مسکن پرسید و از من خواست که استخدامش کنم. «یزدان» از اوایل مهرماه در دفتر من مشغول به کار شد و در طول چند روز رابطه‌اش را با من خیلی نزدیک و خوب کرد و به من پیشنهاد ازدواج داد. من هم قبول نکردم.

رابطه‌مان یک رابطه کاری بود ولی یزدان هم ول کن من نبود و عنوان می‌کرد که مهر من در دلش نشسته و خواستار ازدواج با من است.

مهدی (قاتل) از کجا به رابطه شما و مقتول (یزدان) پی برد؟

«مهدی» که برای دیدن من به دفترم مراجعه کرده بود از آبدارچی سئوال کرده بود و قضیه خواستگاری «یزدان» را فهمیده بود.

واکنش مهدی پس از فهمیدن این موضوع چه بود؟

«مهدی» به یزدان زنگ زده و گفته بود که لقمه بزرگتر از دهانش برندارد و برای یزدان خط و نشان می‌کشید که پایش را از این ماجرا بیرون بکشد.

پاسخ «یزدان» به «مهدی» چه بوده است؟

«یزدان» هم کوتاه نمی‌آمد و «مهدی» را تهدید می‌کرد و حتی یک بار هم چند نفر را برای کتک زدن «مهدی» به جلوی دفتر فرستاده بود.

«مهدی» و «یزدان» چند روز با هم درگیر بودند؟

حدود سه، چهار روزی با یکدیگر ارتباط تلفنی داشتند و مدام همدیگر را تهدید می‌کردند.

پاسخ شما به تماس‌های «مهدی» و «یزدان» چه بود؟

من در جواب به «مهدی» زیر بار رابطه با یزدان نمی‌رفتم و می‌گفتم به هیچ‌وجه قصد ازدواج با «یزدان» را ندارم و از مهدی خواهش می‌کردم که این قضیه را فیصله دهد ولی او گوش نمی‌کرد، یزدان هم از خر شیطان پایین نمی‌آمد و به من می‌گفت من گازاشک‌آور دارم که هشت متر پخش می‌شود و به هر کسی بزنم روی زمین می‌خوابد، مهدی که هیچ، بزرگتر از مهدی هم دوام آن را نمی‌آورد.

چرا موضوع را با پلیس مطرح نکردید؟

روز چهارم آبان ماه جاری به اتفاق یزدان به دادسرای ناحیه 18 سعادت‌آباد رفتم و از «مهدی» شکایت کردم و شکواییه را به کلانتری بردم و هنگامی که قصد داشتم شاهدان را به کلانتری ببرم، پیامکی برایم آمد که عنوان شده بود مهدی با یک قبضه قمه مقابل کلانتری منتظر است تا تو را بکشد!

با خواندن این پیامک سریع از کلانتری خارج شدم و خودم را در منزلم پنهان کردم.

روز قبل از قتل چه اتفاقاتی افتاد؟

مهدی به من زنگ می‌زد و تهدیدم می‌کرد و مهدی و یزدان با یکدیگر در ارتباط بودند و به طور مستمر یکدیگر را تهدید می‌کردند و فحش می‌دادند و برای هم خط و نشان می‌کشیدند.

به نظر شما چه عواملی باعث شعله‌ور شدن این درگیری و قتل شد؟

شب آخر من با یزدان بودم و یزدان مرتب به «مهدی» می‌گفت که من این خانم را دوست دارم و قصد ازدواج با او را دارم. باید مادر بچه‌های من بشود و خیلی از من تعریف کرد و با این کارها و حرف‌ها باعث تحریک و جنون «مهدی» شد.

از قتل یزدان چگونه مطلع شدی؟

روز حادثه من خانه بودم و از فرط نگرانی و خستگی خوابیده بودم. ساعت سه ظهر از خواب بیدار شدم و هنگامی‌که گوشی‌ام را برداشتم دیدم که 42 تماس از دست رفته داشتم و مشاوران و کارکنان دفتر به من زنگ زده‌اند که در این رابطه با یکی از مشاوران تماس گرفتم و ایشان گفت که «مهدی»، «یزدان» را به قتل رسانده است. من اول باور نکردم تا اینکه گوشی را برادر یزدان برداشت و پشت تلفن سر من داد می‌کشید. آنجا از حال رفتم و وقتی که به هوش آمدم وسایلم را جمع کردم و به خانه خواهرم فرار کردم تا اینکه از اداره آگاهی تماس گرفتند و برای تحقیقات من را احضار کردند.

شما چرا فرار کردید،‌ مگر شما هم دخالتی در قتل داشتید؟

نه، من هیچ دخالتی در این قتل نداشتم، فقط خیلی ترسیده بودم.

چه دفاعی از خودت داری؟

خیلی ناراحتم که این درگیری منجر به کشته شدن «یزدان» شد و این حادثه برای من خیلی خیلی تلخ بود و من هیچ دخالتی در این درگیری نداشتم. نمی‌خواستم این حادثه بسیار فجیع اتفاق بیفتد.

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 109810

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 55
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محسن IR ۰۷:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    يعني چه كه"چه دفاعي از خود داري"؟؟ يك نفر جاني و شرور جواني را كشته است و دفاعش را بايد اين خانم داشته باشد؟
  • با نام! IR ۰۷:۱۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    چرا پلیس و دادگاه اجازه میدن چنین افرادی مدتهای طولانی مزاحم مردم بشوند و در جامعه هم آزادانه بگردند؟
  • جعفری- لندن TR ۰۷:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    این خانم جرمش این بوده که یک خانم بوده لابد
  • بدون نام IR ۰۸:۰۱ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    در جامعه امنیت مفهوم خودرا ازدست داده
  • بدون نام US ۰۸:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    بیعرضگی پلیس..همین..
  • بدون نام IR ۰۸:۰۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    مقصر اصلی خانم است که رابطه با هر دو نفر داشته است
  • بدون نام IR ۰۸:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    اگر يك نيروي انتظامي مقتدر و يك قوه قضاييه قاطع داشتيم شاهد اينگونه فجايع در جامعه نبوديم.
  • كورش US ۰۸:۰۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    بي تدبيري پليس عليرغم شكايات متعدد و بازداشت قاتل به دفعات ، تنها نشان دهنده يك چيز است پليس افراد شرور را زياد در زندان نگه نمي دارد جون جاي كافي و هزينه كافي براي بازآموزي رواني مجرمان را ندارد
  • بدون نام IR ۰۸:۰۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    پليس مقصر است اگر با شكايت اول اين خانم محترم رسيدگي جدي مي كردند اين طور نمي شد.
  • سعید IR ۰۸:۱۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    من نمی دانم چرا آقایان نمی توانند خودشان را کنترل کنند سریع مشکلاتشان را سر زنان خالی می کنند. این عبارات زن هوس باز و .. یعنی چه؟ در این جامعه هر زنی که مردی بالای سرش نباشد زن هوس باز می شود! و البته آقایون اصلاْ هوس باز نیستند. هم شکر خدا مثل کودکانی هستند که با یک نگاه و عشوه هر جنایتی را انجام می دهند
  • علی IR ۰۸:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    میشه بگید این مطلب رو از کجا آوردید؟
  • پسر وطن IR ۰۸:۳۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    یک نفر یک نفر دیگرو کشته به دختره چه ربطی داشته که حالا اسم متهم روش می ذارن. این خانم به فرض اینکه با هر جفتشون هم در ارتباط نزدیک بوده دلیل نمیشه یارو یه آدم رو به قتل برسونه. هر چند من چند بار کلانتری رفتم و شکایت از چند نفر که مزاحم خواهرم می شدند کردم. ولی میدونید جواب چی بود؟ گفت سعی کن خواهرت زیاد بیرون نره .
  • بدون نام DE ۰۸:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    زنی بی پناه و مشتی اوباش وای خدای بزرگ الان هم باید در زندان باشد از این اوباش کم نیستند که وقتی لقمه چربی پیدا میکنند هر کاری میکنند شاید فردا هم این قاتل ازاد شود و سر این زن بخت برگشته زیر اب کند یا کنند خدایا ببخش تو هدالت گران را
  • l; IR ۰۸:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    با سلام جرا این خانم فقط خانم بودن ونداشتن یک فرد پشتیبان مثل پدر .برادر و حتی ضعف پلیس در خصوص امنیت افراد
  • بدون نام IR ۰۸:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    این خانم به گفته خود چند بار شکایت کرده. نباید مقصر باشته حالا شاید اول رابطه داشته ولی وقتی آدم می فهمه که طرفش دیوانه است خود طبیعی است که کنار بکشه. از فیلمی که دیده شد معلوم شد که طرف دیوانه دیوانه است و خیلی خطرناک وگرنه آدم عادی که این کارارو نمی کنه فوقش خودشو می کشته اگه خیلی عاشق باشه.
  • بهنام US ۰۸:۳۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    یکی دیگه یه جای دیگه زده یکی دیگه رو کشته این باید از خودش دفاع کنه؟ به این چه اصلا؟ جرمش چیه اصلا؟
  • فاطمه IR ۰۸:۴۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    اینجا صرف زن بودن خودش جرم و گناهه.هیچ کاری هم نکنی همه چی پایت نوشته شده به قول آن همه چیز دان کامنت گذار :هه هه!! وقتی در مزاحمتهای خیابانی مردان غیور و اعتراض احتمالی زنها،گفته میشه "کرم از درخته"! دیگر چه جای بحث؟!
  • فاطمه IR ۰۸:۴۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    در اين مملکت مردسالار کماکان اين "زن" است که گمراه کننده و وسوسه کننده و باعث و باني اعمال شيطاني مردان است!جالب اينکه در چنين مواقعي "عقل کامل مردانه"( در مقابل عقل ناقص زنانه!!!) هم در حاشيه مي رود!!!!و مردان "احساساتي"عربده کش آسمان و زمين را به هم مي دوزند و البته تقصير زنک عجوزه است که نخ داده است
  • بدون نام IR ۰۸:۵۴ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    فقرمالی واحتیاج و بیکاری وبیعاری موجب شده این مثلا اقایون اویزون این خانم که درواقع خلا عاطفی داشته اند اینهمه ایجاد مشکل و دردسرکنه .واین اقایون واسه سرکیسه کردن خانم نقشه کشیده بودند.وقتی 8 بارشکایت میکنه یعنی اینکه کمکم کنید!! قانون وپلیس دراین میان چه نقشی داشته اند؟
  • بدون نام IR ۰۸:۵۶ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    1 0
    جرايد ماجرا رو از قول مهدي يه جور ديگه نقل كردن كه زمين تا آسمون با اين داستاني كه اين خانم گفته فرق داره متاسفانه يزدان مرده وگرنه داستاني كه اون هم تعريف ميكرد قطعاً شنيدني بود!!! حالا خودتون پيدا كنيد پرتقال فروش رو تا بفهميم كي راست ميگه؟ مهدي يا اين خانم يا بنده خدا يزدان؟
  • کارآگاه پوارو IR ۰۸:۵۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    طبق بررسی بعمل آمده .هر 3 نفر مقصر هستن .
  • شهروند IR ۰۹:۰۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    امان از دست اين زنها که در سطح شهر بسيارند و موجب پيدايش اين مشكلات... نيروي انتظامي هم كه هيچ ...
  • حسینی IR ۰۹:۰۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    رابطه با نا محرم نه با یکی ... شب با او بودم و... همه خلاف ها از رابطه نا مشروع میاید سریال های خودمان نیز دست کمی ندارند
  • بدون نام IR ۰۹:۱۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    اگر چنانچه صحبت های این خانم صحت داشته باشد کهچندان هم دور از ذهن نیست بایدفکر جدی برای اصلاح وضعیت سیستم قضایی کشور کرد
  • آرمان IR ۰۹:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    يك خانم محترم بعد از چند ماه آزار و اذيت مردان غريبه و بعد از 8 بار شكايت به دادگاه اكنون به جرم معاونت در قتل در زندان است. واقعاً عجيب است! آن وقتها كه قاتل او را تهديد و از او اخاذي ميكرد پليس كجا بود؟
  • سعید IR ۰۹:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    باید اشد مجازات رو برای این قاتل روانی در نظر گرفت
  • نيازمند امنيت IR ۰۹:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    پس هم دادسرا و هم كلانتري مطلع بودند ولي بي تفاوت! روز چهارم آبان ماه جاری به اتفاق یزدان به دادسرای ناحیه 18 سعادت‌آباد رفتم و از «مهدی» شکایت کردم و شکواییه را به کلانتری بردم و هنگامی که قصد داشتم شاهدان را به کلانتری ببرم، پیامکی برایم آمد که عنوان شده بود مهدی با یک قبضه قمه مقابل کلانتری منتظر است تا تو را بکشد!
  • بدون نام IR ۰۹:۲۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    طمع و ظلم به یک زن باعث درگیری بین دو طمع کار شده و هر دو را به کام نابودی کشانده حالا بعضیهاتمام تقصیر را به گرد ن آن زن می اندازند ... این از ضعف و نادانی است ... او بیگناه است و آن دو نتیجه طمع کاری و نامردی خود را دیدند...
  • بدون نام IR ۰۹:۳۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    قانون ما خیلی ضعیف است اگر نه همچین افراد بجای اینکه ارزش داشته باشند مضرجامعه اند ونبود آنها به صلاح جامعه است واین ضعف قانون را می رساند
  • حامد IR ۰۹:۳۲ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    به نظر من اینها گوشه ای از مشکلات ما است چه نیروی انتظامی چه عوام مردم باید بپذیرند اشتباه کرده اند مشکل ریشه ایست
  • بدون نام IR ۰۹:۳۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    وقتی از کسی بارها شکایت می شود ولی رسیدگی در کار نیست شاهد چنین رخدادهایی خواهیم بود
  • بدون نام IR ۰۹:۴۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    این (شب آخر من با یزدان بودم) هم به نوبه خودش جالبه
  • با نام! IR ۰۹:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    یکی دو نفر از خوانندگان این خانم را هوس باز و مقصر می دانند؟!! طبق گزارش حاضر ای خانم خود قربانی هستند لابد این افراد از بچه‏های بالا درجریان اصل موضوع قرار گرفتن!
  • حسن IR ۱۰:۲۸ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    اگر پليس وزندان مثل كشورهاي خارجي باشد كي جرات ميكند بعد از ازادي از زندان دوباره خلاف كند
  • بدون نام IR ۱۰:۵۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    خیلی متشکر از اینکه نظرات ما را در سایت نمی گذارید.
  • يك دختر IR ۱۶:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    1 0
    من يك دخترم. آيا واقعا قوانين و پليس حامي من است. آنجا كه هر بي سر و پايي به خودش اجازه ميدهد براي امثال من مزاحمت ايجاد كند و براي يك شكايت ساده راه‌هاي بسيار طولاني بايد برويم، كسي آيا به فكر ما هست؟؟؟؟
  • حمبد US ۱۶:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    امثال این بی اخلاق عاشق پیشه هم قوز بالاقوز شده اندتو این جامعه عجیب!
  • بی نام IR ۲۰:۱۳ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    8 بار شکایت و هیچی ؟ چه مملکت باحالی
  • بدون نام IR ۲۰:۳۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    هم قاتل و هم مقتول مقصر بودن که جفتشان به سزای اعمالشان رسیدند .
  • علی از تبریز IR ۲۰:۳۹ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    به نظر من مقصر اصلی این ماجرا نیروی انتظامی است
  • ..... IR ۲۱:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    دعوا برای شهوترانی بوده
  • بدون نام IR ۲۱:۰۷ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    این خانم با نقشه ماهرانه ای خواسته از دست هر دو مزاحم خلاص بشه
  • سیمین IR ۲۲:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۸/۳۰
    0 0
    آقا یاخانوم شهروند,امان از دست این زنها؟!!!! کسی که این همه از یه آویزون روانی شکایت میکنه و هیچ کس نمیاد از شر یه مزاحم خلاصش کنه به کجا باید فرار کنه؟؟؟ هر آدمی عقل داره , بعضی مردا عصبانیتشونو کنترل نمیکنن و به هر قیمتی که تموم بشه میگن فتنه ی زنا پشت پرده بوده!!! راستی ما کجای این دنیا زندگی میکنیم؟!!!
  • بدون نام IR ۰۶:۰۴ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    نکته جالب اینکه بعد از مهدی یزدان وارد شده یعنی اینکه اگر از شر مهدی هم یک جوری راحت میشد باید تازه با یزدان طرف میشد! و این داستان ادامه دارد
  • خانم بی نام IR ۰۶:۲۲ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    اگرحریمها حفظ شود شیطان نفوذ نخواهد کرد.روابط زن ومرد نا محرم در جامعه عادی شده و این ریشه خیلی از مشکلات جامعه است
  • مسعود IR ۰۹:۴۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    به جاي اين خانم،بهتره دستگاه قضايي و پليس از خودشون دفاع كنند.
  • .... US ۱۰:۴۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    اگر به یکی از هشت شکایت درست و اصولی رسیدگی شده بود...
  • wtrw IR ۱۷:۱۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    ما مردم و نیروی انتظامی باید از خجالت آب بشیم
  • مهم نیست IR ۲۱:۴۷ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۱
    0 0
    این خانوم دلیل اصلی ماجراست، یارو شوهر داشته رفته با یکی دیگه رفیق شده، این بنده خدا زمین به اسمش کرده بوده، تا میره زندان با یکی دیگه رفیق میشه. به نظرم باید این زن فاسد رو مجازات کرد که همه چی زیر سرشه
  • بدون نام IR ۰۶:۰۵ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۲
    0 0
    بی تفاوتی پلیس نسبت به 8 شکایت یک زن عامل بدبختی 3 نفر شد.
  • ح IR ۰۶:۴۹ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۲
    0 0
    مبر طاعت از نفس شهوت پرست -- که هر ساعتش قبله دیگر است . به راستی که لرزیدن دل چه راحت سرنوشت را به پایان می رساند .
  • نگار IR ۱۱:۲۰ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۲
    0 0
    این خانم با این که شوهر داشته و یه بچه 13 ساله ولی یک سال با مهدی هم در ارتباط بوده ، بعد از یک سال از شوهرش طلاق می گیره ، اما به این فکر کنید که اگه رابطه خوبی با مهدی داشته چرا ازش شکایت کرده و انداختش زندان ، حتماً اون ازش سوء استفاده می کرده ، اونم که دیگه تنها بوده و جدا شده بوده با یزدان دوست می شه . این روزها این دوستی ها خیلی معمولیه حتی اگه رابطم داشتن با هم دوست بودن ، قتل هیچ ربطی به اون زن نداره .
  • ی IR ۱۹:۰۲ - ۱۳۸۹/۰۹/۰۲
    0 0
    به نظر من هر سه نفر باید سنگ سار بشن ، ولی جدا از شوخی ، خداوند خودش جای حقی نشسته.
  • sasan DE ۲۰:۰۸ - ۱۳۸۹/۰۹/۱۵
    0 0
    بدبختی در فرهنگ ایران کوتاه آمدن یکنوع بی غیرتی حساب میشود بهمین خاطر یکی از دو یا چندنفر درگیر قربانی میدهد،البته قوانین شل وول هم انگیزای برای انتقام جویی شخصی در بین مردوم میشود. از آلمان ساسان
  • بدون نام IR ۰۹:۵۱ - ۱۳۸۹/۰۹/۲۱
    0 1
    فقط باید گفت: دست گل پلیس درد نکنه!