قسمت نخست

  با گذشت نزدیک به پنجسال مبارزه با  استرداد به آمریکا احساس می کنم تا حدی اطلاعات واقعی این پرونده به افکار عمومی منعکس نشده است و لازم است اطلاع رسانی درستی صورت پذیرد.

 اگر چه زحمات رسانه های داخلی را نمی توان نادیده گرفت و باعث تشکر ما است ولی حتی در مطالب عرضه شده نیز مشخص است که تهیه کنندگان آن اطلاع صحیحی از مطالب واقع شده و روند این پرونده ندارند. مخصوصا" درج خبر جهت دار بی بی سی فارسی که برای اولین بار در طی این مدت به این پرونده اشاره کرده است[1] مرا مصمم کرد که واقعیت این پرونده را بگشایم.

زندگی این پنجسال من در کشوری که معتقد است یکی از قدیمی ترین دموکراسی ها و سیستم قضائی مستقل در دنیا  را  دارد منحصر شده است به امضاء یک روز در میان در ایستگاه پلیس که اخیرا" به دلیل بیماری و جهت مراجعه به پزشک و دیدار با وکلایم به دو روز در هفته کاهش پیدا کرده و از غروب هر روز تا صبح روز بعد نیز باید در خانه باشم. 

به دلیل مطالبی که در نشریات محلی نیز منتشر شده و حساسیتهائی که در جامعه بوجود آورده است روزها نیز امکان رفتن به جایی برایم میسر نیست و عملا" بصورت شبانه روزی باید در منزل باشم. در این مدت نه توانسته ام به سفری بروم و یا در جشن و عزائی شرکت کنم.  این وضعیت به گونه ای  خانواده ام را هم تحت تاثیر قرار داده و آنها هم عملا" مشکلات جانبی بسیاری را باید تحمل کنند و این یک روند باعث کاهش میزان سطح سلامتی همه ما شده است.

 طی سه سال اخیر نیز در چند مرحله وکلا مدارک معتبر آزمایشهای پزشکی و روانپزشکی بنده را فراهم و برای وزرای کشور انگلیس فرستاده اند که بر اساس مقررات و قوانین کشورهای اروپائی نشاندهنده مخاطرات جدی تداوم این وضعیت بلاتکلیفی و حبس خانگی بر سلامتی من است. ولی وزیر کشور و مسئولین دولت انگلیس در این مدت  هیچگونه تصمیمی نگرفته اند.

 البته مسئولین وزارت خارجه تلاشهایی در این زمینه نموده اند ولی طرف انگلیسی همواره همان جمله کلیشه ای " مسئله قضائی" که بی بی سی بکار برده است را تکرار کرده اند. در حالیکه می شد این پرونده با عزت و بدون تحمل اینچنین رنج و مصائبی توسط من و خانواده ام در زمانی که انگلیسیها به رحم و شفقت مسئولین ایرانی نیاز داشتند حل گردد.

قبلا" به وزیر امور خارجه نوشته ام که در این پرونده خود انگلیسیها مجرمند و باید روزی پاسخگو باشند و از وی خواستم که در پیگیری پرونده من نه تنها خواهش نکنند بلکه از موضع عزت و طلبکاری با انگلیسیها برخورد بکنند. الحق و الانصاف تنها برخورد عزتمندانه در پاسخ به این جمله کلیشه ای "مسئله قضائی" نیز برخورد مدیر کل سابق اداره امور ایرانیان وزارت امور خارجه در سال 2008 با قائم مقام وزیر کشور بود که بعد از شنیدن این جمله به او اعلام می کند که حرف زدن با وی تضییع وقت است و ملاقات را نیمه تمام رها می کند و از اتاق خارج می شود.

اگر چه از آن به بعد دیگر وی حاضر نشده با کس دیگری در اینمورد ملاقات کند ولی حسب اسنادی که ویکیلیکس منتشر نمود کاملا" مشخص است که در پرتو برخوردهای قاطع مسئولین ایرانی، طرف انگلیسی به استحکام و قاطعیت طرف ایرانی در مقابل حکم استرداد پی برده است.لذا با هدف اطلاع رسانی و بدون آنکه بخواهم گلایه ای از وضعیتم داشته باشم و یا سازمان و ارگانی را مورد خطاب قرار بدهم  و از آنجا که امیدم نیز تنها به قادر متعال است بصورت خلاصه روند این پنجسال اسارت در انگلیس را برای علاقمندان به این موضوع شرح میدهم . در پایان نیز درخواست دعای خیر خوانندگان محترم را دارم و از نظرات سازنده همه عزیزانم استفاده میکنم.

  1.هجوم پنج نفر پلیس استرداد اسکاتلند یارد در ساعت شش صبح یعنی نیمساعت قبل از طلوع آفتاب و گشتن و جستجو و بازجویی شش ساعته در منزل دلالت بر امر مهمی برای MI5  انگلیس می کند. بعد از انتقالم به بیمارستان متوجه شدم که آنها شب تا صبح در راه بوده اند تا صبح زود پنجشنبه خود را از لندن به دورهام برسانند. تعلل برای اینکه شب را در بازداشتگاه دورهام بمانم تا صبح روز جمعه به لندن رهسپار شوم و از آنجا که در آخرین ساعات روز کاری هفته امکان فراهم کردن ضمانت برای آزادی موقت نمی باشد نیز نشان از نیت نگهداری من در زندان حد اقل برای یک هفته داشت.

2. در دوران بازداشت 9 روزه اگر هر اتفاقی مانند ندادن داروی خواب و قلب و عدم تماس تلفنی با وکیل و خانواده را حادثه تلقی کنیم از  تهدید به قتل توسط هم سلولی که  معتاد به الکل و مواد مخدر بود نمی توان به راحتی گذشت. اول وقتی تهدید شدم مسئله را خیلی جدی نگرفتم ولی وقتی تیغی که در زندان درست کرده بود دیدم و از آنجا که مطرح کرد که نرس زندان به او گفته که اگر می خواهد در زندان بماند تا ترک اعتیاد کند باید مرتکب قتلی شود که حداقل برای چند سالی محکوم و در زندان باشد، موضوع را جدی تر تلقی کردم.

خدا را شاکرم که در روز بعد و پس از یک شب دلهره بصورت آماده باش استراحت کردن و نخوابیدن برای دفاع از خودم، سفیر ایران به عیادتم آمد و موضوع تهدید به قتل را گفتم که با تماس با زندان و وزارت کشور او را که فردی معتاد، کارتن خواب و بی ماوا بود از سلول من انتقال دادند! البته افسر نگهبان با دلخوری و تند رویی هنگام انتقالش گلایه کرد که من میدانم دیوید آدم ناراحتی است ! ولی چرا این مطلب را قبل از آنکه به سفیر بگویی به من نگفتی که گفتم صبح به یکی از نگهبانان اشاره کردم ولی توجه نکرد.

 3- با دو مقدمه ای که عرض شد دستگیری در ارتباط با پرونده تهیه شده در زمینه کمک به خرید یک دستگاه دوربین دید در شب اروپائی  جهت امور تحقیقی برای یک شرکت خصوصی تحقیقاتی فقط دستاویزی بیش نیست که با توجه به در جریان بودن پرونده و وجود قرائن بسیار زیادی که در حوصله این مختصر نمی گنجد، این پرونده حاصل کار و مشارکت حداقل سه سازمان اطلاعاتی است. آنچه مختصرا" می شود مطرح کرد اولا" تمامی تمهیدات برای انجام معامله بصورت قانونی بین یک فروشنده خارجی و یک شرکت داخلی و بدون آنکه بنده در جزئیات آشنائی آنها باشم، صورت گرفته بود.  ثانیا" کالای مورد نظر نیز قرار بود از مبدأ هلند که مرکز اصلی آن شرکت آمریکایی بوده و هیچگونه تحریمی هم در آن زمان برای آن کالا و برای ایران وجود نداشت، ارسال شود و هیچ ربطی به آمریکا نداشت. ثالثا" در اولین صفحه پرونده نیز این امر که چگونه اولین ایمیل آن شرکت ایرانی به شرکت خارجی به نیروهای اطلاعاتی آمریکا که در مکاتبات ایمیلی خودشان را نماینده آن شرکت جا زده اند به چشم می خورد.

 این امر مورد اعتراض وکلا قرار گرفت و اینکه کسانی که مکاتبه کرده اند اصولا" کالایی برای فروش نداشته اند که بخواهد جرمی واقع شود. این مسئله یکی از مشکلات حقوق بین الملل در پرتو معاملات اینترنتی شده که نه کالایی رد و بدل شده و نه پولی پرداخت شده که در حقیقت عمل خرید و فروش انجام شده باشد.  البته از اینکه فرصت نشد یعنی آمریکاییها آنقدر عجله کردند و حتی نگذاشتند که حداقل به قول خودشان جرمی واقع شود که کالا به ایران صادر شود باید متاسف بود ولی هیچ ایرانی وطن پرستی هرگز از مبادرت به اقدامی برای تقویت بنیه صنعتی ایران که باعث سربلندی مردم و مملکت است پشیمان نیست. البته در این مورد مسائل بسیار زیادی وجود دارد که انشاالله در فرصت دیگر مطرح خواهم کرد.

4. مقامات آمریکایی صرفا" بر اساس تعدادی ایمیل و با گزینش بعضی از مکاتبات الکترونیکی و حذف بسیاری از آنها در صدد طراحی توطئه و تله گذاری برای دستگیری اینجانب در قالب مبارزه با تروریسم برآمده اند که بنظر می رسد حداقل از ابتدای سال 2005 در دستور کار خویش داشته اند. هر دو دولت آمریکا و انگلیس در تشکیل این پرونده مرتکب اقدامات غیر قانونی نظیر ضبط صدا و فیلم، تله گذاری، انداختن فرد به موضع مجرمیت شده و تمامی شواهد و مدارک وجود دارد و وکلا نیز اعتراض کرده اند ولی به طرز عجیبی این پرونده به نوعی دیگر هدایت می شود.

البته قرداد استرداد 2003 بین آمریکا و انگلیس مورد اعتراض مردم و وکلای حقوقی انگلیس بوده و دولت ائتلافی جدید قصد دارد در تابستان 2011 این قرار داد را بررسی و تجدید نظر نماید.

5.بعد از آزادی از زندان و در حالی که دادگاههای اولیه برگزار می شد در مطبوعات انگلیس داستانی مبنی بر خرید دوربینهای دید در شب به مبلغ سه میلیون دلار و برای حزب الله لبنان سرهم شده بود که در آن زمان تا حدی گنگ بود که این جهت دهی و داستان سازی برای چه منظور بوده است. اگر چه این داستانسرایی از ریشه بی پایه بود ولی باعث پنج مرحله حمله به منزل و ماشین ما در غیاب پلیس و تا حدی با غمض عین آنها شد که خسارت بسیار زیادی ببار آورد.

 با سیری که پرونده در این چهار سال و نیم گذرانده هم اکنون میتوان فهمید که این داستانسرایی ها چه منظوری داشته است.

با پوزش از خوانندگان عزیز و به دلیل طولانی شدن و اینکه قدرت ادامه تهیه متن کامل را ندارم اصل ماجرا را اگر توفیق الهی همراه بود فردا مینویسم. التماس دعای خیر. 

[1] http://www.bbc.co.uk/persian/rolling_news/2011/07/110705_l03_rln_tajik.shtml

کد خبر 164572

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار