۰ نفر
۲۳ آبان ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۸

در بزرگداشت عیدی به پهنه همه تاریخ

روزى كه رسول خدا(ص)در «حراى حق‏» به نبوت مبعوث شد، فرمان‏هدايت و سعادت انسان‏ها را در كف داشت.

آن روز هم در «پهنه غدير» و در جمع حاجيان برگشته از زيارت‏خانه خدا به خطبه خوانى پرداخت، باز در انديشه نجات امت وتضمين سعادت آنان بود.

اين است كه «غدير» را حلقه ميانى «رسالت‏» و «امامت‏»

مى‏شناسيم و «ولايت‏» را تداوم «نبوت‏» مى‏دانيم.

غدير، از سويى به «بعثت در حرا» وصل مى‏شود و از سوى ديگربه «شهادت در كربلا» پيوند مى‏خورد و فاصله ميان حرا تا كربلارا دريايى از باورهاى پاك و هدايتهاى آسمانى پر كرده است كه در«غدير» تجسم يافته است.

درياى غدير، از ريزش آبشارگون وحى بر جان محمد(ص)لبريز است وقامت دين در زلال «غديرخم‏» انعكاس مى‏يابد.

«غدير» ، هنوز هم چشمه‏اى لبريز از هدايت‏ها و كرامت‏هاست ودريايى مواج از آب حيات و باور و بصيرت، تا در كوير حيرت وهامون ضلالت، كام جانها را سيراب سازد و هادى انديشه‏ها گردد.

غدير، يك «كتاب مبين‏» است، سندى براى تداوم خط رسالت درجلوه امامت و صراطى مستقيم كه به سنت پيامبر خدا منتهى مى‏شود.

امتى كه پاسدار غدير باشد، عاشوراهاى مظلوميت و كربلاهاى خون‏و شهادت را شاهد نخواهد بود و ولايت در محاق غربت و تنهايى‏نخواهد ماند.

دريغ و صد دريغ كه كوردلان و خفاشان به تابش خورشيد، دل وديده نسپارند و به تيرگى و ظلمت‏خو كنند و همچون گله‏اى باچوپان باشند و راهى بى راهنما و شبى بى چراغ و كشتى‏اى بى ناخداو دشتى بى چشمه و كويرى بى آب...!

قافله‏اى كه از زيارت كعبه بر مى‏گشت و راهش حق بود و بارش‏ايمان و مقصدش «الله‏» ، وقتى به غدير خم رسيد، چشم به افقى‏دوخت كه پيام هدايت داشت و دستى را ديد كه خورشيدى فرا دست‏بردو به همگان نشان داد كه:

هر كه را باشم منش مولا و دوست ابن عم من على، مولاى اوست

و گوش امت‏به دهانى بود كه از وحى و غيب مى‏گفت و به خدا وصل‏بود و دامن، دامن معرفت‏براى بندگان خدا هديه مى‏داد و خرمن،خرمن كرامت و معنويت پيش پايشان مى‏ريخت، تا از وسوسه‏هاى نفس وتلبيس ابليس و فريب نفاق رها شوند و همچنان «عبد خدا» و«مطيع رسول‏» بمانند.

ولى.... مگر شيطان مى‏گذارد كه بندگان خدا، راه بندگى را بى‏درد سر بپيمايند و به مقصد برسند؟!

خطبه حضرت رسول در آن دشت‏سوزان، آب گوارايى براى روح‏هاى‏عطشناك بود كه مى‏رفت تا هميشه تاريخ را سيراب سازد.

اما.... مگر گذاشتند كه اين زلال گوارا به جانهاى تشنه برسد؟

رسول خدا(ص)مى‏خواست دست «امت‏» را در دست «امام‏» بگذارد،تا نه گمراه شوند و نه سرگردان، نه تشنه بمانند و نه در دام‏نفس بيفتند.

اين بود كه منشور بلند و جاودانه «خطبه غدير» را سرود و به‏گوش تاريخ سپرد.

مردم نيز پيمان‏ها بستند و تبريك‏ها گفتند و قول‏ها دادند.

اما.... تاريخ نشان مى‏دهد كه آن عهدها شكستند و آن پيمان‏هااز يادها رفت.

افسوس كه گروهى از امت، در كلاس درسهاى نبوت و وحى، مردودشدند و آن همه «ياد» ها را به «نسيان‏» سپردند.

هزاران دست‏بيعتگر كجا رفت؟ وفا با آل پيغمبر كجا رفت؟ اگر «مولى‏» ، «ولى‏» مى‏شد، چه مى‏شد؟ خليفه گر «على‏» مى‏شد، چه مى‏شد؟ ولى... خاتم دوباره بى نگين شد عدالت‏با على خانه نشين شد

اينك ماييم و على(ع)كه غدير خم را از درياى فضايلش به موج‏نشانده است.

على(ع)، برگزيده محمد(ص)نبود، بلكه منتخب خدا بود.

پيامبراكرم(ص)تنها مامور ابلاغ پيام آسمان بود «بلغ ما انزل‏اليك من ربك‏» و اگر در آن نيمروز داغ، آن پيام را نمى‏رساند، رسالت الهى را به انجام نرسانده بود.

اينك ماييم و غدير، كه مرامنامه مكتب ما و محور وحدت ما وچراغ راهمان و راه زندگيمان است.

گراميداشت غدير، تكريم رسالت پيامبر(ص)و وحى خدايى است.

تكريم غدير، ارج نهادن به فضيلت‏هاى متبلور در وجود صاحب‏ذوالفقار و ساقى كوثر است.

بها دادن به غدير، اداى احترام به تكميل دين و اتمام نعمت‏است.

كاشتن بذر ولايت در جانهاست.

نشان دادن خورشيد به گرفتاران در ظلمتهاست.

عيد گرفتن غدير، ارج نهادن به كرامت انسان است، چرا كه غدير،عيد عدالت و رهبرى، عيد كمال‏طلبى و حق جويى، عيد شعله افكنى برانديشه‏ها و اميد آفرينى در دلهاست.

غدير، روز بشريت و روز «انسان‏» است، عيد پيمان و ميثاق وعهد است.

آيا دريغ نيست كه بشريت امروز، على(ع)را نشناسد و درك نكند واز زمزم زلال «على‏شناسى‏» سيراب نشود؟ و دامن مهر در اين دريانشويد و چراغ راه از اين فروغ الهى نجوريد؟!....

رسالتى را كه رسول در غدير خم انجام داد، اطاعت امر خدا بودو حج آن سال، گرچه به «حجه‏الوداع‏» شهرت يافته است، ليكن درگذشته‏هاى دور و در متون كهن، از آن به «حجه‏الابلاغ‏» هم تعبيرشده است، كه اشاره به همين فرمان «بلغ‏» است كه نازل شد و چون‏ابلاغ انجام گرفت، آيه «اكمال دين‏» فرود آمد و حجت تمام شد وصراط، روشن گشت.

راويان شيعه و اهل سنت، همه در كتابها نوشتند و در نقل‏هاآوردند.

شاهدان، بارها براى اثبات حق، به «خطبه غدير» استنادكردند.

مولفان، براى اينكه حق اين روشن و مسلم انكار نشود، صدها سندبراى غدير و خطبه رسول خدا و بيعت مردم آوردند و ثبت كردند، تااگر «انصاف‏» در ميان باشد و هدف، شناختن حقيقت‏باشد، نه‏انكار لجوجانه خورشيد و نه كتمان حسودانه فضايل و نه ستيزعنودانه با «ولى خدا» و «وصى رسول‏» ، به اين آينه بنگرند،آينه غدير، كه همه حقيقت در آن متجلى است.

از اين جهت، بر اين باوريم كه «خطبه غديريه‏» حضرت محمدنيز، همچون خود غدير خم مظلوم است و مورد بى مهرى قرار گرفته‏است و جز چند جمله مشهور آن، چندان مطرح نيست، در حالى كه‏سزاوار و بجاست كه اين منشور جاويدان، هر چه دقيق‏تر و گسترده‏ترو پرشورتر، مورد توجه و مطالعه و شرح و تفسير قرار گيرد، تاچشمهاى بصير، از درخشش حكمتها و پندها و تذكارهاى پر ارج اين‏گنجينه معرفت، لذت ببرد و به تماشاى «حقيقت ناب‏» بنشيند.

بر اين باوريم كه در اداى تكليف نسبت‏به «غدير» ، قصوركرده‏ايم.

مى‏بايست «غدير» را بيش از اين، چونان مشعلى فرا راه‏انديشه‏هاى بشرى قرار دهيم و دين پژوهان و حقيقت جويان را بافرهنگ ژرف نهفته در غدير آشنا سازيم و جامعه بشرى را با دوچشمه فياض و جوشان معرفت، يعنى «قرآن و عترت‏» آشنا سازيم.

دو چشمه‏اى كه يادگار پيامبر و ميراث ماندگار آن رسول خاتم تادامنه قيامت است و خود او پيروان و متمسكان به اين هر دو را كه‏نام «ثقلين‏» بر آنها نهاده است، ارج نهاده و سلامتشان را از«ضلالت‏» ، تضمين كرده است.

آرى....آرى، حرف وپيغام «غدير» اين است:

آب را از سرچشمه بايد خورد، ميوه را از شاخه بايد چيد، چهره را بى پرده بايد ديد.

 

کد خبر 184898

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =