ر- بختیاری
صبح روز 11 سپتامبر سال 2001 ناگهان همه اخبار در جهان تحت الشعاع یک خبر بزرگ قرار گرفت. عنوان خبر به همراه یک گزارش تصویری حاکی از آن بود که 19هواپیماربا از اعضاء گروه تروریستی القاعده، چهار هواپیمای تجاری- مسافربری را که از فرودگاههای لوگان اینترنشنال، دالاس اینترنشنال و نیویورک به مقصد کالیفرنیا در پرواز بودند، را ربوده و پس از دقایقی دو فروند از آنها به برج های دو قلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک اصابت نموده، یک فروند با ساختمان پنتاگون برخورد کرده و چهارمین فروند در پنسیلوانیا سقوط نموده است. اخبار منتشره حاکی از این بود که آخرین هواپیما احتمالاً به قصد تخریب ساختمان کاخ سفید ربوده شده بود اما به دلیل تأخیرهای صورت پذیرفته و درگیریهای به وجود آمده در حین پرواز،این بخش از نقشه عملی نشده است.
هواپیماربایان، دو هواپیما را در فاصلههای زمانی گوناگون تعمداً به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک کوبیده اند که در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری که در این دو ساختمان حضور داشتند، کشته شدند. هر دو ساختمان، پس از دو ساعت به طور کامل ویران و آسیبهای زیادی به ساختمانهای پیرامون وارد نمود. براساس اخبار اعلام شده ملیت هواپیماربایان را 15 تبعۀ عربستان سعودی، 2 تبعه امارات عربی متحده، یک تبعه مصر و یک تبعه لبنان تشکیل میداد. تیم عملیاتی حادثه 11 سپتامبر تماماً عرب و از اعضاء سازمان تروریستی القاعده بودند.
تعداد کشته شدگان در این حملهها 2974 تن بودند که با محاسبه 19 هواپیماربا شمار کشتههای این حملات به 2993 تن میرسد. بیشتر کشته شدگان این حملهها مردم عادی و شهروندانی اعلام شد که ملیت آنها از 90 کشور گوناگون جهان بودند.
پس از این حمله بسیاری از کشورها با آمریکائیها ابراز همدردی کردند. روزنامه لوموند فرانسه جملۀ «ما همه آمریکایی هستیم» را تیتر اول خود انتخاب کرد. بیشتر رهبران کشورهای خاورمیانه از جمله دولت وقت افغانستان این حمله را محکوم کردند؛ ولی عراق در این بین یک استثنا بود. دولت وقت عراق بلافاصله پس از این حادثه طی یک بیانیهٔ رسمی اعلام کرد که آمریکا میوه «جنایات خود علیه انسانیت» را چید. گروهی از مردم فلسطین نیز این حادثه را جشن گرفتند و ابراز شادمانی کردند.
ایران از نخستین کشورهایی بود که پس از این حادثه پیام همدردی با مردم آمریکا را ارسال کرد و عدهای از مردم ایران نیز با حضور در محل سفارت سوئیس در تهران که حافظ منافع آمریکا در ایران بود، با روشن کردن شمع با مردم آمریکا ابراز همدردی کردند.
در پی این حادثه بسیاری از کشورهای جهان قوانین ضدتروریسم خود را تقویت کرده و اجرای آنها را به طور جدی و گسترده مورد توجه قرار دادند. اما در این بین آمریکا این حادثه را همانند حملهٔ ژاپن به بندر پرل هاربر که به نوعی تاریخ آمریکا را تغییر داد ارزیابی و اعلام گردید که حادثهٔ 11 سپتامبر سال 2001 بزرگترین عملیات تروریستی تاریخ ایالات متحده آمریکا از آغاز پیدایش تاکنون به شمار میآید که پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای این کشور و جامعه جهانی به دنبال خواهد داشت. یک ماه بعد دولت آمریکا یک ائتلاف بینالمللی را برای جنگ با افغانستان رهبری کرد. پاکستان ضمن همکاری با آمریکا، پایگاههای هوایی خود را در اختیار آمریکا قرار داد و حدود 600 نفر از مظنونین به شرکت در اقدامات تروریستی را دستگیر کرد. کشورهای مختلف جهان قوانین سختگیرانه ای را در مورد حسابهای بانکی خارجی در کشورشان وضع کردند تا مانع از استفاده گروههای تروریستی از این طریق برای اهداف خرابکارانه شوند.
در بعد داخلی اولین واکنش ایالات متحده به این حملات وضع بعضی قوانین جدید از جمله قانونی تحت عنوان میهنپرستی برای کنترل افراد متهم به دخالت در اعمال تروریستی بود که تصویب آن به شدت مورد انتقاد گروههای حامی حقوق شهروندی در آمریکا قرار گرفت. زیرا وضع این قوانین به دولت اجازه نقض حریم شخصی افراد را می داد.
در بعد خارجی نیز اولین واکنش دولت امریکا پس از به کنترل در آمدن اوضاع، اعلام تصمیم برای شروع جنگ با تروریسم و خصوصا القاعده با لشکر کشی و حمله به افغانستان با هدف براندازی حکومت طالبان از قدرت بود و افغانستان از دید امریکا کشوری بود که تروریستهای القاعده را در خود پناه داده و درخواست آمریکا برای استرداد اسامه بن لادن رهبر القاعده راکه اکنون گمان می رفت در افغانستان بسر می برد و با ثروت افسانه ای خود حکومت طالبان را حمایت مالی می کرد را کاملا رد نموده بود. زیرا حمله القاعده ، با چشم پوشی از بسیاری از اما و اگرها در صحت و واقعیت اخباری که سیل آسا و بدون وقفه فضای خبری جهان را کاملا پوشش داده بود، از چند واقعیت حکایت داشت از جمله اینکه حمله 11سپتامبر به غیر از زیان های گسترده مالی و جانی که برای آمریکا بر جای گذاشت توانسته بود حیثیت و پرستیژ ابرقدرتی آمریکا در جهان را خدشه دار و به افسانه غیر قابل نفوذ بودن این کشور از نفوذ نیروهای خارجی و خصوصا حوزه امن به عنوان جزیره ثبات برای سرمایه گذاران خارجی را زیر علامت سئوال قرار دهد .از این رو آمریکا بر خود فرض می دید تا در پاسخ به آن با لشگرکشی به این سوی دنیا از آنچه که از دست داده بود، دفاع نماید و برای رسیدن به این هدف لازم بود تا برای مرزبندی جدید کشورها خط کش خودی و ناخودی را نیز در دست گرفته با همسو نمودن کشورهای اروپائی خصوصا اعضاء ناتو و برخی کشورهای آسیائی به یک تقسیم بندی تحت عنوان کشورهای همسو در مقابل کشورهای غیر همسو مبادرت نماید.
از همان آغاز کشورهای همسو به مبارزه کنندگان علیه تروریسم و حامی لشگرکشی آمریکا به این سوی جهان و ناهمسو به حامیان تروریسم تفسیر شد. آمریکا برای پوشش دادن به جنایاتی که قرار بود صورت پذیرد از کلمات پر طمطراق استفاده می نمود تا از شبهه ناکی این عملیات و جنایاتی که قرار بود صورت پذیرد کاسته و آن را هر چه بیشتر انساندوستانه و مردمی جلوه دهد لذا عنوان عدالت بی انتها را برای اولین عملیات خود برگزید.
شاید در همان آغاز نیز استفاده از این عنوان این برداشت را در اذهان متبلور ساخت که انجام این عملیات تنها به افغانستان ختم نخواهد شد و آمریکا و متحدانش تنها به حمله به این کشور بسنده نخواهند نمود. این نظریه زمانی شکل واقعی به خود گرفت که آمریکا با صدها هزار نیروی تا دندان مسلح در 20 مارس 2003 میلادی با هدف براندازی دولت عراق به آن کشور حمله و دیکتاتور دیوانۀ آنرا سرنگون ساخت. آمریکا با جهانی جلوه دادن نیاز به مبارزه علیه تروریسم از دیگر کشورها نیز خواست تا با هر تعداد نیروی نظامی ممکن در ردیف کشورهای همسو با آمریکا قرار گرفته در این مبارزه به اصطلاح علیه تروریسم شرکت کنند.
آمریکا برای شروع حمله منتظر دریافت مجوز شورای امنیت سازمان ملل نیز نماند و در شبانگاه 7 اکتبر همان سال و تنها 26 روز پس از انهدام برجهای2قلو با استفاده از دهها فروند هواپیمای جنگنده و شلیک صدها موشک کروز و تام هاوک به کشور افغانستان یورش برده و در نخستین گام شهرهای قندهار، هرات، جلال آباد، مزار شریف ، قندوز، نیمروز و کابل پایتخت افغانستان را مورد حملات شدید و گسترده خود و یار وهمپیمانش، انگلیس قرار داد .
طالبان و دولت پوشالی و غیرمردمی آن با نخستین حملات گسترده آمریکا و متحدانش سریع تر از آنچه که تصور آن می رفت، فروپاشید، زیرا حمله کننده یعنی ایالات متحده امریکا خود یکی از کشورهای بنیان گذار آن محسوب می شد و دو ضلع دیگر مثلث نیز از بیم آنکه مبادا مورد خشم آمریکا قرار گیرند نه تنها از ارسال کمک به حکومت طالبان خودداری نمودند، بلکه کم کم خود را ناآشنای ظاهری طالبان نشان داده و از آن تبری می جستند. لذا حکومت طالبان سریعا از هم پاشیده و منحل گردید اما افراد طالب و تفکر طالبان نه تنها از بین نرفت بلکه به صورتهای دیگر در تمامی سرزمین رنج کشیده افغانستان پراکنده و با گذشت زمان شکل جدیدی به خود گرفت تا بتواند به صورتهای مختلف بروز و ظهور نماید ودر صورت لزوم بار دیگر درآینده مورد سوء استفاده ابزاری قرار گیرند.
شاید نکته مهم در سقوط طالبان که به از کار افتادن هرچه سریعتر ماشین جنگی طالبان کمک نمود از دست رفتن پایگاههای مردمی به دلیل افزایش بد رفتاریهای اجتماعی و برخوردهای غیرانسانی و غیرمنطقی آنان با مردم افغانستان بوده باشد. همان رفتاری که امروز از سوی نیروهای خارجی مانند یورش به منازل مردم تحت نام تعقیب جهت دستگیری طالبان و یا بمباران های متعدد مناطق مسکونی و به خاک وخون کشیدن مردم بی گناه به نام بمباران پایگاههای طالبان و القاعده، موجب گردیده تا روز به روز تنفر مردمی از حضور اشغالگران جدید رو به افزایش باشد.
دهمین سالگرد حضور آمریکائیها و نیروهای ناتو در ماه اکتبر(آبان ماه) سال جاری بر گزار گردید. رسانه های گروهی داخلی افغانستان و رسانه های مهم خارجی چند سئوال در خصوص حضور 10 ساله نیروهای خارجی به ویژه تمدید مجوز حضور آنان برای یکسال دیگر در افغانستان توسط شورای امنیت سازمان ملل مطرح و عملکرد ضعیف ونتایج به دست آمده طی ده سال گذشته آنان در افغانستان را به چالش کشیده اند .
به راستی آمریکا و نیروهای همسوی آن چه دستاوردی طی ده سال گذشته برای ملت افغان داشته و در دست یابی به این اهداف با کمک گرفتن از حدود 150 هزار نیروی نظامی تا کجا موفق بوده اند؟
• یکی از بزرگترین اهداف اعلام شده آمریکا ازاین لشگر کشی، از بین بردن القاعده و رئیس آن اسامه بن لادن بوده است که امروز توانسته است اسامه بن لادن را در خاک پاکستان و نه در افغانستان از میان بردارد و هنوز هیچ نشانه ای از نابود شدن القاعده در دست نمی باشد.
• از بین بردن مواد مخدر و منع کشت و تولید آن به عنوان منبع مهم مالی طالبان، دیگرهدف آمریکا بوده است که بر اساس آمار و ارقام رسمی منتشره از سوی مراجع رسمی و همچنین آمار منابع مختلف داخلی افغانستان، کشت و تولید این ماده در افغانستان طی 10 سال حضور نیروهای خارجی به 40 برابر افزایش یافته است.
• هدف بزرگ دیگراین لشگرکشی از بین بردن طالبان بوده که این امر تنها در از بین بردن شکل ظاهری طالبان وحکومت آنها بوده و همانگونه که گفته شد تفکر طالبان همچنان باقی و این گروه به شیوه خود اعلام حضور و قدرت نمایی می کند.
بررسی روند فعالیت و مواضع طالبان نشانگر این است که امروز این گروه نیز در جای خود تلاش دارد نقش جدیدی پیدا نموده و در حال شکل گیری برای ایفای نقش است. آمریکا و متحدانش نیز در صحنه سیاسی به این نتیجه رسیده اند که جنگ با طالبان قابل تداوم نیست زیرا طالبان یک تفکر است و اگر افراط گری ها و اقدامات کور و بی هدف آنها را به یک سو نهیم هنوز از نیروهای خارجی به مردم و فرهنگ افغانستان نزدیک تر می باشند. لذا شاید غرب واقعاٌ به این نتیجه رسیده که به جای تقابل با طالبان باید بر پشت آنها سوار شوند. لذا از مدتها پیش غرب به تئوری قدیمی تر خود بازگشته و سعی در تحلیل گسترده مبتنی بر تفکیک طالبان به تندرو و میانه رو دارد تا طالبان را در 2 گروه عرضه و ارزیابی نماید: طالبان خوب و طالبان بد.
غرب با چنین دسته بندی و برداشت از طالبان کانال ارتباطی خود با آنان را چند سالی است که گشوده و چندین دور مذاکره با نمایندگان آنها در نقاط مختلف برنامه ریزی و اجراء نموده اند. هرچند آنها مدعی ارتباط با گروه خوب طالبان هستند اما آمریکائیها پا را فراتر گذاشته و با تندروترین و خشن ترین شعبه این گروه یعنی گروه حقانی نیز ارتباط برقرار نمود ه وبه اقرار خودشان که کاملا رسانه ای نیز گردیده تاکنون چندین نشست دوستانه با این گروه برگزار نموده است .
این گونه به نظر می رسد که در طراحی های جدید، غرب درصدد است از طالبان برای رسیدن به بعضی از اهداف خود بهره ببرند. آمریکا با درک ناتوانی خود در از میان برداشتن طالبان درصدد بر آمده است مزایای وجود طالبان را برای تأمین منافع خود بکار گیرد. نفس وجود و حضور طالبان در درجه نخست بودن و ادامه حضور آمریکا در افغانستان و منطقه را توجیه می نماید. حضوری موقتی که در کش و قوس تبدیل آن به حضوری دائمی هستند. در صورت تصویب و امضاء پیمان استراتژیک افغانستان با آمریکا، این کشور برای مدت زمان طولانی در زیر چکمه های نیروهای نظامی خارجی به سر خواهد برد و در این صورت مطمئناً دچار اختلال تنفسی بیشتری خواهد گردید و سرنوشت مردم و دولتهای آینده در افغانستان نیز تیره تر از امروز خواهد شد .
با این مرور کوتاه بر رئوس تحولات مرتبط با طالبان به روشنی اهداف اصلی آمریکا از ایجاد طالبان، حمایت از این گروه افراطی، لشگرکشی به افغانستان و هزینه نمودن های سخاوتمندانه در افغانستان علیرغم مشکلات اقتصادی وبدهی های سرسام آور آن آهسته آهسته بروز عینی پیدا می کند.
هرچند چگونگی حضور آمریکا با توجه به مخالفت های داخلی و عکس العمل ها و اعتراضات مردم و گروههای مختلف با چالش جدی مواجه است و چنانچه توافقی نیز صورت پذیرد، دوام آن در درازمدت امکان پذیر نخواهد بود. اما آنچه روشن است این روند علاوه بر پیچیده تر کردن اوضاع سیاسی و امنیتی افغانستان در حوزه های اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی آسیب های جدی و مشکلات عدیده ای را برای ملت مسلمان افغانستان در پی خواهد داشت. 26349
کارشناس شبه قاره
برای مشاهدۀ بخش اول این مقاله اینجا را کلیک کنید
نظر شما