روزنامه جمهوری اسلامی با آیت­الله هاشمی رفسنجانی مصاحبه مفصلی انجام داده است.

به گزارش خبرآنلاین در بخشی از این مصاحبه آمده است:
 *اصلاً ...موفقیت‌های‌امام را من مرهون دانش ایشان می‌دانم. ایشان مسائل خاص روحی داشتند، عرفان بالا و هوش سرشار داشتند. قاعدتاً اگر تعریف درستی باشد، ایشان در حد نبوغ، هوششان بالا بود. تعهد و تعبدشان در سر جای خود بود، ولی دانششان، ایشان را در حوزه بالا برد و اعتبارشان را از دانششان دارند آن مسائلشان را بعضی قبول داشتند، بعضی قبول نداشتند، اما کسی در دانش ایشان تردید نمی‌کرد. ما در آن موقع که می‌خواستیم جدی درس بخوانیم، درس علمای دیگر هم می‌رفتیم، درس ایشان برای ما خیلی تفاوت داشت به همین دلیل شاگردان ایشان را اگر درست شناسایی کنیم، جزو درس‌خوانهای حوزه بودند. درسهای دیگر هم می‌رفتند. ما خودمان درسهای دیگر هم می‌رفتیم، ولی درس اصلی ما درسهای امام خمینی بود. آثاری که از ایشان مانده و تا به حال منتشر شده چند چیز قابل توجه از نظر علمی است. مطالبی که ایشان در مورد عرفان مطرح می‌کنند، متأسفانه چیزی در کشور ما (شاید جاهای دیگر هم اینطور باشد) خیلی‌ها خودشان را عارف نشان می‌دهند. حالاتی یا دارند یا می‌بندند به خودشان، الفاظ عرفانی را هم خیلی‌هایش را بلد هستند، اما اینها فرق می‌کند. امام خمینی حقیقتاً عارف بودند. اینکه خیلی هم جلوه نمی‌کرد، به خاطر عرفانشان بود. عرفان واقعی که ایشان داشتند مانع بود از اینکه یک وقتی تظاهر به عرفان بکنند. ما در زندگی ایشان، در کارهایشان، در معاشرتشان می‌فهمیدیم که ایشان بعد عرفانی‌شان بالاست. البته استاد ایشان آیت‌الله شاه‌آبادی بودند. ایشان هم استاد عرفان بودند. امام نسبت به ایشان خضوع می‌کردند. من خودم درس آقای شاه‌آبادی را درک نکرده‌ام، ولی آنهایی که درک کرده‌اند می‌گفتند که امام خیلی بالاتر بود. سطحش از آقای شاه‌آبادی. ایشان یک دوره تفسیر کامل قرآن ننوشته‌اند. در صدد هم نبوده‌اند. اما هر جا وارد تفسیر قرآن شده‌‌اند، باز آدم می‌بیند گل تفسیر ایشان مسائل عرفانی است.
*[در پاسخ به این پرسش که چرا دراین سالهای آخر امام خمینی درس اخلاق نمی‌گفتند. علتش چه بود؟ ]- به خاطر حرفهایی که می‌زدند. امام در درس اخلاق به خیلی چیزها اشاره می‌کردند. امام در فقه و اصول سرآمد بودند. در فلسفه و عرفان در سطح بسیار بالایی بودند، منتهی همین که مهم است و در سئوال شما هم بود، نقطة اساسی دروجهه ایشان، و پذیرشی که ایشان پیدا کرده بود، فقاهت ایشان بود.
*در مبارزه که ایشان کاملاً به این موضوع توجه داشتند. کارهای کوچکی که گروه‌های مسلح می‌کردند مفید نمی‌دانستند و هیچ وقت ما ندیدیم که تجویز کنند برای این کارها. بلکه ما نفی‌اش را هم دیده‌‌ایم. مواردی هم خود ایشان نفی می‌کردند و می‌گفتند که فلان ارتشی آمد و گفت که ما دسترسی داریم به دربار و می‌توانیم فلان کار را بکنیم. ایشان تأیید نکردند.
*[در پاسخ به این پرسش که این موافقت نکردن‌ها یا تائید نکردن‌ها، با آن ماجرای ترور منصور جور در نمی‌آید. همه آن زمان گفتند و بعدها هم گفته‌ شد که با تأییدشان ولو مع‌الواسطه بوسیله بعضی از علما مرتبط بوده با این جمعیت.] من این را نشنیده‌ام. من سر این موضوع خیلی بازجویی شدم. یکی از بازجویان من سرهنگ مولوی بود که رئیس ساواک تهران بود. می‌آمد از من بازجویی می‌کرد و مرا شکنجه هم می‌کرد. خود مولوی یکی از اتهامات من را فتوی گرفتن از آیت‌الله میلانی برای ترور منصور می‌دانست. یا پول گرفته‌ای داده‌ای به اینها. من اینها را در خاطراتم آورده‌ام. عین صحبت سرهنگ مولوی را آورده‌ام، ولی بین ما چنین چیزی نبود. ....آنهایی که این کار را کردند نزدیک به امام بودند، اما اجازه‌ای در کار نبوده.
* کلیت قضیه این است که من برداشتم از امام این بود که همة لوازم یک رهبر سیاسی، اجتماعی، شرعی و رهبر حکومت اسلامی به معنای صحیح را ایشان در وجودشان دارند. این را ریز کنیم تحلیل تاریخی امام خیلی زیاد می‌شود. امام خیلی خوب مسلط بود. از زمان مشروطه به بعد را خوب مسلط بودند. از لحاظ شجاعت، ایشان یک ذره هم از غیر خدا نمی‌ترسیدند. من هیچ وقت در وجود ایشان نگرانی از سایر مسائل ندیدم. در بدترین شرایط و سخت‌ترین شرایط، ایشان اوضاع عادی زندگیشان ادامه داشت و اداره می‌کردند. در انجام وظائف اسلامی و دینی خودشان هیچ حاضر نبودند معامله کنند. واقعاً قاطع بودند. هوششان خیلی بالا بود. با کسی که کمی صحبت می‌کردند متوجه می‌شدند طرفشان چه کسی است. جریانهای سیاسی را خوب تشخیص می‌دادند. اخلاصشان که عامل اصلی موفقیت شان بود، واقعاً بالا بود. اخلاصشان در حد اعلای انسانهای موحد بود.
*قاطعیت ایشان هم خیلی معروف است. اگر کسی با ایشان مباحثه می‌کرد و ایشان را قانع می‌کرد با قاطعیت از نظر خود برمی‌گشتند. و یک شوخی هم از قول ایشان نقل شده که مرد آن است که از قولش برگردد. مسئله اصلی که عبور کردید و مسئله‌مردم بود. امام مرتب به ما نصیحت می‌کردند که با مردم باشید، مردم را هوشیار کنید، مردم را آگاه کنید. تعبیرهایی هم داشتند که مردم ولی نعمت ما هستند. این بعد امام را باید خیلی برجسته بکنیم. تکیه بر مردم و جلب نظر مردم آن هم به شیوة آگاهانه.
* توکل ایشان بسیار بالا بود و امثال ما را هم به تعجب وا می‌داشت که این قدر انسان توکل داشته باشد. ایشان در مرتبة توکل آنچنان قوی برخورد می‌کردند که آدم احساس می‌کرد ایشان علم غیب دارند. گاهی هم می‌پرسیدیم. البته ما می‌‌دانستیم که چنین چیزی نیست. ولی باز تعجب می‌‌کردیم. گاهی سئوال می‌کردیم که امام زمان(عج) یا موارد دیگری در مسائل به شما کمک می‌کنند؟ ایشان جواب منفی می‌دادند. قبول نداشتند این حرفها را که از راههای غیر متعارف چیزی گرفته شود. بالاخره امام یک مجتهد هوشیار نابغه و همه جانبه‌نگر بودند. عرفان امام به طور طبیعی به اخلاص کشیده می‌شد. عرفان با اخلاص تقریباً متلازم است. اگر عرفان قوی باشد، آدم هیچ وقت در اخلاص لنگ نمی‌زند.
* یک نکته در مورد امام، نوآوری‌های امام است. من به یادداشتهای خودم که مراجعه کردم، دیدم امام نوآوریهای زیادی داشته است. اگر فرض کنیم در تاریخ فقه اسلامی وفقه تشیع کسانی نوآوری کرده‌اند، امام جزو عمیق‌ترین و وسیع‌ترین افراد در این زمینه است. یک کتابی اخیرا به دست من رسیده 70، 80 مورد از اینها هست. آیت‌الله صانعی یک بار به من گفتند که من روز این قضییه کار کرده‌ام و حدود 100 نوآوری از امام در بخش فقه به دست آورده‌ام. من به ایشان گفتم آنها را برای من بفرستید. هنوز به دست من نرسیده است. خود من در مصاحبه‌ای تعدادی از این نوآوریهای فقهی امام (ره) را گفته بودم. ... اولین نوآوردی فقهی امام در بحث فقه این بود که ایشان مسئله زمان مکان را تاثیرش را در اجتهاد محرز گرفتند و این باعث می‌شود که ما اجتهاد پویایی داشته باشیم. چون زمان و مکان همیشه مساوی نیست و متفاوت هستند. مسئله دوم که ایشان کار بزرگی در فقه کردند، این است که مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند، آن هم نه برمبنای سیاسی بلکه بر مبنای خود فقه، هنگام تعارض مصالح با هم یا هنگام تعارض مصلحت و مفسده، مصلحت را در نظر می‌گیرند و فتوی می‌گیرند. از قدیم هم در فقاهت‌ها بوده، ولی ایشان آوردند و شکل ساختاری به آن دادند و در قانون اساسی هم ثبت شد و حل مشکلات را هم می‌کند. سوم این است که ایشان مسئله پرداختن به حکومت اسلامی را بسیار جدی گرفتند. با مبارزه‌شان و افکارشان. این هم در بین فقهای گذشته کم نظیر بوده. حتی مشروط هم که انجام شد، علمای بزرگی بودند که باعث شدند مشروطه بودجود بیاید آنها داعیه حکومت اسلامی نداشتند.
* [در پاسخ به این پرسش که منظورتان حکومت اسلامی با همین ویژگی ولایت فقیه است؟] حتی بدون ولایت فقیه. یعنی بگوئیم حکومت اسلامی است و نباید برخلاف اسلام باشد. تا این حد پیش رفتند. متمم قانون اساسی آمد و علمای طراز آمدند در قانونگذاری در ایران علمای طراز پیش‌تر آمده‌اند. حتی فراتر از قانونگذاری.
*در مورد شطرنج و موسیقی که خیلی حساسیت در کشور بود. یک رینگی در صدا و سیما پیدا می‌شد دردسر می‌آفرید. ما خودمان در زندان پیش از پیروزی انقلاب که با هم بودیم و رادیوهم داشتیم رادیو را روشن می‌کردیم. آرم اخبار رادیو که پخش می‌شد برخی از اقایان علما که آنجا بودند راضی نبودند. ما آرم خبر را کم می‌کریم و وقتی آرم آهنگین خبر تمام می‌شد، و خبر شروع می‌شد رادیو را بلند می‌کردیم. اینقدر محدود بود. خوب امام با فتوی خودش این محدودیت‌ها را از بین برد. فتوایی که در مورد سریال پاییز صحرا دادند مشهور است.
* یکی دو تا انتخاباتی که در مصر برگزار شده مذهبی‌ها برنده شده‌اند. شاید همین هم باعث شد رای دیگران هوشیارتر بشود و مقاومت بکنند. در این انتخابات هم تا به حال مذهبی‌ها جلو هستند. برای اینکه همین دو سه گروه اخوان و سلفی‌ها و بعضی گروههای دیگر هم که هستند، جمع بندی‌اش این می‌شود که اکثریت هستند. بعلاوه اینکه 50 درصد مردم مصر هم در انتخابات شرکت نکرده‌اند. این برای من یک پدیده عجیب و غریب است که مردمی که اینقدر از دیکتاتوری رنجیده بودند و حالا یک فضایی باز شده و باید یک کسی را انتخاب کنند، نمی‌آیند. ما خیال می‌کردیم 80، 90 درصد در انتخابات مصر شرکت می‌کنند. انتخاباتشان هم آزاد بود کسی نتوانست اعتراض بکند.
*اتفاقا نتیجه انتخابات مجلس باعث حضور کم رنگ مردم مصر در انتخابات ریاست جمهوری شد. برنده شدن سلفی‌ها و تندروها در انتخابات مجلس باعث شد که این مشکل پیش بیاید. البته تبلیغات هم علیه این جریان هست. ما از همه مسائل داخل مصر اطلاع نداریم. مجموع اینها باعث شده مردم مصر درچار تردید شوند. این هم غیر طبیعی نیست. قطعاغربی‌ها متمایل به روی کار آمدن یک حکومت مذهبی در مصر نیستند. مگر اینکه بترسند اگر مذهبی‌ها روی‌ کار نیآیند دوباره اکثریت جامعه مصر ناراضی بشوند و این نارضایتی دوباره در مصر انقلاب بوجود بیاورد. امنیت، استمرار پیدا نمی‌کند. چیزهای دیگری پدید می‌آید. زیاد اغراق نکنیم که مصر اوضاع خوبی ندارد. آمدن احمد شفیق نمی‌تواند زیاد مهم باشد. معمولی است. مگر در خود ایران در انقلاب خودمان آقای بنی‌صدر رای نیآورد؟ آقای بنی‌صدر در بطن انقلاب نبود، ولی وقتی از پاریس آمد به ایران، با اکثریت قاطع رئیس‌جمهور شد. اینجا هم آن موقع اگر شخصی مثل امام نبود و بحران را مهار نمی‌کرد، ممکن بود مسیر به غلط پیش برود. در جاهای دیگر هم اگر پشت انقلاب نیروی قوی مثل امام که از لحاظ معنوی در مردم قدرت بالایی دارند نباشد، یا از لحاظ مادی نباشد، به مشکل می‌خورند. ما می‌دانیم همه مردم یک جور فکر نمی‌کنند. جوانها یک چیز می‌خواهند. خانمها خواسته‌های دیگری دارند، تجار چیز دیگری می‌خواهند. من هنوز وضع غیر عادی در مصر و تونس و این جور جاها نمی‌بینم. یمن که فعلا چیزی معلوم نیست. در لیبی هم مردم پیروز نشدند، ناتو پیروز شد. در لیبی اگر ناتو حاضر نمی‌شد، نیروهای قذافی مردم را می‌زدند. اگر مردم لیبی به این رشد رسیده بودند که انقلاب خودجوش می‌کردند وضع فرق می‌کرد، اما پیروزی لیبی به ناتو بستگی داشت. الان هم لیبی را تا حدودی ناتو حفظ کرده است. در مجموع حرکت‌ها کند شده است، به همین ادله ف اما متوقف نشده، دیر یا زود جاهای دیگر هم این حرکات و انقلابها شروع خواهد شد.
 * در همین مصر، حالا که اینجور شد، چه لزومی داشت به کلیساها تجاوز کنند و درگیری پیش بیاورند؟ خیلی این کارها گران تمام شد. از این نوع کارهای افراطی متاسفانه انجام گرفت. این کارها در آن مقطع هیچ ضرورتی نداشت. هنوز کار تمام نشده است. باید قانون اسایی شان تدوین می‌شد. حکومت تثبیت می‌شد. تحکیم می‌شد. در مصر مسیحی‌ها و قبطی‌ها ریشه‌دار هستند. هر نوع تعرض علیه آنان غلط است. در مصر هم مثل انقلاب ما یک مقدار افراط‌ کاری شد. یک مقداری هم که مردم دلسرد شده‌اند نتیجه همین افراط کاریها است. خیلی‌ها ترسیدند.
/27217
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 216884

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ابراهیم IR ۰۹:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۹
    خداوند این نگهبان و سرمایه نظام رو برای ما حفظ کنه.خود آقای هاشمی خیلی به امام علاقه داشتند و زمانی که امام بعد از سالها تبعید و دوری از وطن به ایران بازگشتند امام به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند ولی آقای هاشمی خیلی نگران امام بودند.دلیل آن هم این بود که ممکن بود در بین توده عظیم مردم و یا کسانی که مسئولیت همراهی امام به بهشت زهرا را داشتند نکند اشخاصی خارج از دستگاه وارد برنامه ریزیها شوند و به جان امام سوء قصد کنند.و زمانی که مراسم تمام شد آقای هاشمی سراغ امام رو میگرفتند.زمانی که به ایشان اعلام شد امام به جای امنی انتقال داده شد خیالشان راحت شد.ولی لحظه زیبا و به یاد ماندنی برای هاشمی زمانی بود که توانستند امام را بعد از سالها دوری از وطن دیدار کنند.چه حالی داشت لحظه دیدار با امام!
  • بدون نام US ۱۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۹
    این مرد واقعا سیاست مداره چقدر قشنگ به سیاست برگشت!!! واقعا که هاشمی رفسنجانیه!
  • حمید شریفیان IR ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۹
    11 0
    امیدوارم روزی این فرصت را پیدا کنم و فیلمی مستند از نگاه یک مستند ساز نظرات ایشان را انگونه که درک کرده ام بسازم . مستندی موضوعی راجع به صنعت از دوران ساخت فولاد مبارکه تا امروز . مقطعی از دوران سازندگی و اهمیت ان در پیشرفت کشور .