۰ نفر
۲ تیر ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۸

جایگاه و آینده سلفی‌ها در تحولات جهان عرب

مهرنامه: دستیابی سلفی‌های مصر به حدود 25 درصد کرسی‌های پارلمان در نخستین انتخابات پس از سرنگونی مبارک،توجه ناظران بین المللی را به یک پدیده غیر قابل انتظار دیگر در تحولات خاورمیانه جلب کرد. سلفی‌ها که در جریان اعتراضات ماههای ژانویه و فوریه 2011 حضور ملموسی در خیابانها نداشتند، پس از سرنگونی مبارک بسرعت برای حضور در مرحله بعدی آماده شدند و با استفاده از تشکیلات تبلیغی و پایگاههای خود در مساجد و انجمن‌های خیریه نخستین حزب سلفی مصر (حزب النور) را رسماً پایه‌گذاری کردند و با کسب یک چهارم کرسی‌های پارلمان ، احزاب سنتی، لائیک و جریانهای دمکراتیک و چپ را پشت سر گذاشتند و پشت سر قدیمی ترین حزب اسلام‌گرای مصر یعنی اخوان المسلمین قرار گرفتند. گرچه پیروزی اخوان المسلمین وکسب حدود 50 درصد کرسی‌ها برای اغلب ناظران امور منطقه قابل پیش بینی بود ولی کمتر کسی انتظار داشت سلفی ها به 25 درصد کرسی‌های مجلس انقلاب دست پیدا کنند. لهذا پس از انتخابات پارلمانی مصر باید سلفی‌ها را بعنوان بازیگر مهم دیگری با لباس جدید در تحولات خاورمیانه مورد توجه قرار داد و انتظار داشت که آنان در سایر کشورهای اسلامی نیز به تأسی از همتایان مصری خود بین اعتقادات و باورهای سنتی مبتنی بر تحریم تظاهرات، انتخابات، اعتراضات خیابانی و فرآیندهای دمکراسی، با فرصت طلبی برای کسب قدرت در خاورمیانه متلاطم پیوند زده و با تمام توان وارد عرصه بازیگری سیاسی شوند. این یادداشت توانایی‌ها و میزان نفوذ سلفی ها در کشورها و جوامع اسلامی، تطور فکری و عملکرد سیاسی و نقش آنها در آینده تحولات خاورمیانه مورد بررسی قرار می دهد.
دگردیسی فکری و سیاسی سلفی‌ها
جریان سلفی در کشورهای عربی که دستخوش تحولات انقلابی شدند بسرعت در حال سازماندهی تشکیلات سیاسی خود برای مواجهه با شرایط جدید جوامع عربی است. در مصر سلفی ها حزب النور را تشکیل دادند. یک چهارم کرسی های پارلمان را بخود اختصاص دادند اما کاندیدای آنها در انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شد و آنها تصمیم به حمایت از دیگر کاندیدای اسلام‌گرا عبدالمنعم ابوالفتوح(جدا شده از اخوان المسلمین) گرفتند.. در تونس دولت اخیراً به یک حزب سلفی بنام جبهه اصلاح اجازه فعالیت داده است. در یمن شخصیت های سلفی حزب سیاسی "اتحاد الرشاد الیمنی" را پایه ریزی کردند و در مغرب محمد الفزازی یکی از چهره های سلفی که از سال 2003 باتهام دست داشتن در عملیات تروریستی در زندان بسر می برد اعلام کرده که آمادگی دارد یک حزب سیاسی تشکیل دهد.
اصولاً از دیدگاه سلفی‌های بنیاد گرا و تفکرات اولیه سلفی تحزب و تشکیل حزب حرام می باشد و ارتداد علیه بنیاد های فکری سلفیه بحساب می آید. همچنانکه هر نوع اعتراض و تظاهرات علیه حاکم مسلمان و لو جائر ممنوع می باشد. اما تحولات انقلابی جهان عرب اندیشه‌های سنتی سلفی را به چالش گرفته است . از یک سو رهبران معتدل سلفی احساس می کنند که در صورت ماندن در حصار این اندیشه‌ها از تحولات سیاسی و اجتماعی عقب می افتند و از سوی دیگر سایر بازیگران جهان عرب از جمله اسلام گرایان میانه رو(اخوان المسلمین) و حتی امریکایی ها ترجیح می دهند که جریانات سلفی بجای مبارزه مسلحانه و عملیات تروریستی وارد مشارکت سیاسی شوند. اخیرا 140 عالم سلفی در کنگره ای در دوحه پایتخت قطر گرد آمدند تا فقه سیاسی سلفی را در پرتو تحولات جدید مورد بازنگری قرار دهند . آنها موضوعاتی مثل دمکراسی و مشارکت سیاسی، حقوق سیاسی زنان ،دولت مدنی و نقش شریعت در قانون گذاری و شرایط اعتراض به حاکم مسلمان را مورد مناقشه قرار دادند. جمع بندی این کنگره در نوع خود تحولی روبه جلو بود. پاره ای از تفکرات و احکام فقهی در این جلسه مورد تجدید نظر قرار گرفت. از جمله اعلام کردند:
- ممنوعیت خروج مسلحانه علیه حاکم مسلمان ظالم بمنزله تایید ظلم او و سکوت نیست. بدین ترتیب علما مذکور از فتوی تحریم علمای کبار عربستان مبنب بر تحریم اعتراض عدول کردند.
- مشارکت سیاسی در چهارچوب نظامهای دمکراتیک بر اساس موازین شرعی از جمله تشکیل احزاب ساسی اسلامی برای دفع فساد و جلب منافع مجاز است. لازم بذکر است دمکراسی شیوه حکومتی مطلوب سلفی ها نیست اما آنها با تفکیک بین دمکراسی و مشارکت سیاسی راه را برای حضور در تحولات سیاسی و فرصت طلبی هموار کردند و برای نخستین بار در تاریخ سلفی گری اجازه تاسیس حزب را صادر کردند
- در باره حقوق سیاسی و اجتماعی زنان سلفی‌ نتوانستند از دایره تفکرات سنتی خارج شده و مشارکت زنان را در انتخابات و واگذاری هر گونه پست سیاسی را به آنان خلاف شرع اعلام کردند.
در زمانی که علمای وابسته به جریان اخوان که از فقه مصالح و روح شریعت در مفهوم پیاده کردن احکام شریعت سخن می گویند و در صدد پیوند بین مدرنیته و سنت هستند، مشاهده می کنیم که علمای سلفی نیز از فقه تطبیقی سخن می گویند و در صدند از روی اکراه برای بهره برداری از شرایط از برخی احکام سیاسی خود عدول کنند.
پشتوانه ایدئولوژیک جریان سلفی
سلفیه بعنوان یک جریان سیاسی عقیدتی از پشتوانه ایدئولوژیک طولانی مدتی برخوردار است.أعلام و شخصیت‌های بارزی دارد و از قرن سوم هجری می توان ریشه‌های این جریان را در جهان اسلام مشاهده کرد. معمولاً در منابع تاریخی از احمد بن حنبل(780-855.م) بعنوان پایه گذار دعوت سلفی و "بازگشت به سیره سلف صالح" یاد می شود.با توجه باینکه سلفی‌ها اکثراً پیرو مذهب حنبلی هستند و حنابله نیز اغلب جذب تفکرات سلفی می شوند، بنابراین بین این مذهب از مذاهب اربعه اهل سنت و اندیشه سلفی پیوندی ریشه دار برقرار است.مدهب حنبلی در جزیره العرب بیشترین پیروان را دارد . اقلیتی نیز در سوریه و مصر پیرو این مذهب هستند.قبل از سقوط بغداد بدست مغولها در قرن هفتم هجری این مذهب در عراق و شام نیز انتشار وسیعی داشت.احمد ابن حنبل در آراء فقهی و عقیدتی خود متکی به نقل بود تا آنجا که که ابن خلدون وی را محدث می داند و نه فقیه. ابن خلدون پیروان احمد ابن حنبل را اندک دانسته و علت آن را دور بودن مذهب وی از اجتهاد ذکر می کند.
دومین شخصیت معروف و بارز سلفیه ،ابن تیمیه است . او با تالیفات گسترده خود خدمت بزرگی به تدوین ونشر دعوت سلفی نمود.ابن تیمیه شاهد سقوط دولت عباسیان بوده و از آنجا که این دولت در پایان عصر خود در خدمت اهل حدیث بود، سقوط عباسیان ابن تیمیه را مصمم به حفاظت و حراست از تفکر اهل حدیث و بقول خود او میراث سلف کرد. ابن تیمیه در بین سلفیون چایگاه منحصر بفردی دارد و از او با عنوان شیخ الاسلام یاد می شود.
سومین شخصیت تاثیر گذار در دعوت سلفی محمدابن عبدالوهاب(1703-1791 م) است. محمد بن عبدالوهاب که سودای سیاست و قدرت داشت به کمک محمد بن سعود حاکم درعیه، شهر کوچکی در نجد، توانست دعوت خود را در جزیزالعرب گسترش دهد. نوادگان ابن عبدالوهاب معروف به آل‌شیخ و نوادگان آبن سعود پس از دو بار تشکیل دولت و شکست ،سرانجام در بحبوحه جنگ جهانی اول به کمک انگلستان توانستند پایه های حکومتی را بنا کنند که تاکنون نیز ادامه دارد. ابن عبدالوهاب نیز پیرو مذهب حنبلی بود و پس از مسافرتهای طولانی در بلاد اسلامی و مطرود شدن توسط خانواده بدلیل افکار غیر مألوفش، به محمدبن سعود حاکم درعیه روی آورد. منابع تاریخی نشان می دهد که ابن سعود در ابتدا بلندپروازی زیادی نداشت و هدف خود را از هم پیمانی با ابن عبدالوهاب فراتر از گرفتن مالیات و خراج از محصول خرمای اهالی درعیه نمی دانست اما محمد ابن عبدالوهاب به اهداف بلندتری می اندیشد و به ابن سعود وعده داد که در صورت همیمانی با او، آنقدر غنائم جمع کند که نیاز به خراج خرمای درعیه نداشته باشد. بدلیل جایگاه ابن عبدالوهاب در نشر دعوت سلفی معمولا از پیروان این تفکر با عنوان وهابی یاد می شود که البته این عنوان خوشایند سلفی‌ها نیست و آن را در حد یک دشنام می دانند.
امکانات و پشتوانه سیاسی و اقتصادی
سلفیه در یک قرن اخیر نخستین جریان اسلام‌گرا بوده که موفق به تشکیل حکومت شده است.پس از تلاشهای این جریان در قرن 18میلادی که منجر به دو بار تشکیل دولت توسط آل سعود و آل شیخ و سقوط این دولتها بدست والیان عثمانی در مصر گردید، در اوایل دهه 1930 مقارن با جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی ،عبدالعزیزآل سعود توانست بر اساس همان ییمان تاریخی بین جدش محمدبن سعود با محمد بن عبدالوهاب،اکثر مناطق جزیرةالعرب را تصرف و دولت سوم سعودی را پایه‌ریزی کند. علاوه بر نجد او موفق شد حجاز،شرق و جنوب جزیرة العرب را به کمک پیروان تندروی محمدبن عبدالوهاب تصرف کند.بدین ترتیب نخستین دولت سلفی در جزیرةالعرب و سرزمین‌های مقدس اسلامی شکل گرفت. سلفی ها در دهه 1930 مکه و مدینه ام القراء مسلمانان را زیر سلطه خود گرفته و از پایگاه پرده داری بیت ا... الحرام به نشر دعوت خود پرداختند. علاوه بر پرده داری کعبه ،کشف نفت و دستیابی به منابع مالی گسترده به کمک عبدالعزیز آمد تا بهتر بتواند پایه‌های حکومت خود را محکم کند. پیوند خوردن بین درآمد نفت و دعوت سلفی در عربستان در طول بیش از 80 سال باعث ایجاد جایگاه منحصر بفردی برای این تفکر مهجور شد. بطوریکه دعوت سلفی و پذیرش عقاید سلفیون از مرزهای سنتی و جغرافیای حنابله فراتر رفت و همه جهان اهل سنت را هدف گرفت و از بین پیروان سایر فرق فقهی اهل سنت نیز پیروانی کسب کرد. علاوه بر مدارس سنتی و تدریس فقه سلفی در مساجد و مدارس داخل و خارج از عربستان سه دانشگاه مذهبی بزرگ و مجهز در مکه،مدینه و ریاض آغاز بکار کردند و دولت سعودی و موسسه دینی این کشور فارغ التحصیلان زیادی را برای نشر دعوت سلفی به سراسر دنیا اعزام کرده اند. این سه دانشگاه با اعطای بورسیه به دانشجویان مسلمان سایر کشورها از آنها مبلغانی برای نشر دعوت سلفی ساخته و به کشورهای خود بازگردانده است. بطوریکه طی دهه‌های 1980 و 1990 دانشگاه بزرگ و معتبر الازهر در حال رنگ باختن و از دست دادن اهمیت خود در برابر دانشگاههای اسلامی عربستان بود .اشغال افغانستان توسط شوروی زمینه‌ای شد تا سلفیه که همواره یک دعوت مبتنی بر جهاد بوده بخشی از انرژی و امکانات خود را صرف جهاد با شوروی در افغانستان بنماید. در همین مدت تقریبا در اکثر کشورهای اسلامی سنی مذهب و جوامع اسلامی در کشورهای غیر اسلامی مساجد و مراکز متعدد اسلامی با پول دولت عربستان تأسیس شد. وظیفه اصلی این مراکز نشر دعوت سلفی و زیر نفوذ گرفتن جهان اهل سنت بود.
جریان سلفی در گذر تحولات بین المللی
چهار حادثه مهم در سه دهه اخیر بر حیات سیاسی سلفیون ورودرویی انها با حکومتهای عربی تأثیر گذاربوده است:
1-خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان و بازگشت مبارزان سلفی موسوم به افغان العرب به کشورهای خود موجب شد تا در دهه 1990 در برخی کشورهای اسلامی مثل مصر،الجزایر و عربستان درگیریهای خونینی بین سلفی‌ها و دولتهای عربی صورت گیرد.اما این درگیریها سرانجام به سرکوب سلفی‌های جهادی و تکفیری انجامید.
2- اشغال کویت و سراریز شدن سربازان امریکایی به سواحل جنوبی خلیج فارس برای جنگ با عراق،علمای سلفی را به سوی صدور فتاوی تحریم استعانت از کفار برای جنگ با مسلمانان سوق داد و موجب ایجاد یک جریان قوی معارض سلفی در جزیرةالعرب شد. علمای جوانتری مانند سلمان العوده،عایض القرنی، سفر الحوالی و دهها عالم جوان دیگر سعودی در دهه 1990 با سخنرانی های آتشین خود علیه حضور امریکا در جزیره العرب موج ضدامریکایی وسیعی را کشورهای اسلامی عربی ایجاد کردند. امرای سعودی با استفاده از سازو کارهای سنتی موسسه دینی سلفی و غربال علمای تندرو بر این موج فائق آمدند.
3-حادثه 11 سپتامبر 2011 و حضور 15 تبعه سعودی در میان 19 متم حمله به برج های دوقلوی نیویورک روابط عربستان و امریکا را دستخوش تحول کرد. امریکایی‌ها نظام آموزشی سعودی را در پدیدآمدن جریان افراطی سلفی مقصر دانسته و دولت سعودی را متهم به مماشات با تندروهای سلفی کرده و خواستار اصلاح نظام آموزشی مدارس دینی و دانشگاههای اسلامی سعودی شدند.در این دوره سعودیها در پاسخ به درخواست وفشار امریکا چند بار ترکیب شورای کبار علمای عربستان را تغییر داده وعلمای تندرو سلفی را از این شورا که بالاترین نهاد دینی این کشور است کنار گذاشتند. اصلاحاتی نیز در نظام اموزشی مدارس و دانشگاههای دینی صورت گرفت و نهایتاً با سفر ملک عبدالله به امریکا در سال 2005 آثار سوء 11 سپتامبر بر روابط امریکا و عربستان زدوده شد.
4- اشغال عراق در سال 2003 زمیینه جدیدی را برای سلفی‌های تندرو برای مبارزه علیه کفار(امریکا ) واهل بدعت(شییعیان عراق) ایجاد کرد. دستگاه امنیتی عربستان که همواره دارای ارتباطات مشکوکی با تندروهای سلفی بوده از این اهرم برای ضربه زدن به ساختار جدید عراق و شیعیان استفاده کرده است. دخیل بودن عربستان در نا امنی های عراق موجب شده که 11 سال پس از سرنگونی صدام کماکان روابط رسمی و دیپلماتیک دولت عراق و عربستان قطع باشد.سعودیها علی رغم حفظ روابط حسنه با اکراد و سنی‌های عراق،با دولت عراق بریاست نوری المالکی روابط رسمی ندارند.
نتیجه گیری:
- سلفیّه یک جریان ریشه‌دار و برخوردار از تشکیلات قوی تبلیغاتی و وموسسات اجتماعی در اکثر کشورهای اسلامی است.این تشکیلات در صورت ضرورت بسرعت می تواند کارکرد سیاسی و حتی نظامی پیدا کند.
- سلفی‌ها در کشورهای اسلامی اهرم مناسبی برای عربستان بوده و در حال حاضر که ساختارهای سنتی و بسته کشورهای عربی در حال تغییر و تحول است، گروههای سلفی اهمیت امنیتی و سیاسی بیشتری برای عربستان پیدا کرده ، این گروهها ضمن استفاده از فرآیند‌های دمکراسی، نظامهای دمکراتیک احتمالی در جهان عرب را از درون به چالش خواهند کشاند.
-تفکر اسلام‌گرای رقیب اخوان المسلمین در کشورهای عربی سلفی‌ها هستند. ماموریت جدید سلفی‌ها در جوامع اسلامی ایستادن در مقابل اخوان المسلمین است. درزمانی که اخوان در صدد ارائه یک الگوی مبتنی بر عقلانیت در فعالیت سیاسی هستند سلفی ها بر باورهای قدیمی و مخالفت با مظاهر سیاسی تجدد در جوامع اسلامی اصرار دارند.
-قطر بعنوان کشوری که اکثر مردمش سلفی هستند سعی دارد در عرصه کنترل و زیر نفوذ گرفتن جریانهای سلفی خارج از شبه جزیره عربستان با سعودیها رقابت کند. میزبانی طالبان ، و فضا دادن به سلفی ها در تلویزیون الجزیره در همین راستا ارزیابی می شود.
-عربستان همزمان باید دو تاکتیک مختلف و متعارض را در تعامل سلفیون تندرو، در پیش بگیرد. در داخل کشور آنها را بشدت محدود سازد و احیانا سرکوب کند و در خارج از کشور بخصوص در کشورهایی مثل عراق، مصر، سوریه از آنها پشتیبانی کند. دستگاه امنیتی عربستان با کمک علمای کبار سلفی که همواره در خدمت دولت بوده اند سابقه طولانی و موفقی از اجرای این تاکتیک دوگانه داشته‌اند
- اخوان المسلمین بعنوان یک جریان اسلام‌گرای معتدل که حداقل حدود 50 درصد آراء مردم را در کشورهای اسلامی را در دست دارد چالش جدید سیاسی امنیتی و تئوریک عربستان سعودی خواهند بود. تجربه اسلام‌گرایی معتدل و توام با عقلانیت اخوان و پای بندی آنها به روشهای دمکراتیک، تجربه اسلام‌گرایی بنیادگرایانه سلفی و پادشاهی اقتدارگر و غیر دمکراتیک سعودی را به چالش خواهند کشید.
 


 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 222539

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 4 =