۰ نفر
۲۶ تیر ۱۳۹۱ - ۱۵:۱۴

روز 26 تیرماه شهرداری تهران اقدام به برگزاری مراسم نکوداشت مرحوم محدث ارموی کرد. یادداشت زیر به آن مناسبت نوشته شده است.

مرحوم میرجلال الدین محدث ارموی ـ منسوب به ارومیه و شوهر خواهر جلال آل احمد و درگذشته 1358ش ـ یک عالم و دنشمند برجسته دینی بود. این تعبیر شامل دو مفهوم است. دین و علم. یعنی هم مقید و متدین به آیین مقدس اسلام بود و هم محقق و عالم در دین.
این که کسی متدین باشد، امر تازه‌ای نیست. فراوانند کسانی که دیندار و متعبد هستند. اما این یک حُسن است که کسی عمیقا متدین و مقید به احکام شریعت، احکام حلال و حرام باشد و حدود الهی را حفظ کند و در عین حال عالم و دانشمند و فهمیده و فرهیخته باشد.
این که کسی علاوه بر تدین عالم باشد، شرایطی را ایجاب می کند که کار را سخت تر می کند. اساس تعبد و تدین بسیار خوب است، اما همان طور که در روایات داریم، این تعبد، هرچه با علم همراه‌تر باشد، ارزش آن بیشتر است. یعنی تعرّف نسبت به دین علاوه بر تدین به دین چیزی است که یک محصول عالی را برای خود فرد و جامعه به همراه دارد.
علم در اینجا به معنای این است که فرد علم به قرآن، علم به حدیث، علم به شریعت و فقه و قدرت تفقه در دین داشته باشد، این که خداوند از بشر چه خواسته است، با بشر چه گفته است.
خداوند در قرآن، نوعی آسیب شناسی نسبت به معرفت دینی دارد که به خصوص آن را در ارتباط با یهودیت و مسیحیت مطرح می کند. دستکاری هایی که توسط احبار و رهبان در دین شده، تحریفات و تغییرات در فقه در کلام و بسیاری از مسائل دینی دیگر. غلو در دین. خداوند در عین حال که از علمای دینی ستایش می کند، آنان را با تعبیر « مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُم‏» مورد توبیخ قرار داده منشأ خرابی و اختلاف در دین هم می داند.
این که کسی در کسوت یک عالم، منشأ خرابی در دین باشد نکته مهمی است. باید عوامل این پدیده را شناخت. آیا مقصود داشتن نوعی تعمد در ایجاد تحریف از سوی این عالمان است؟ این تعمد برای چیست؟ آیا برای حفظ کرسی ریاست خود این تحریفات را پدید می آورد؟‌ یا اساس تعمد نیست، بلکه از نظر علمی ضعیف است. اگر کسی معرفت درست در دین نداشته باشد، خود منشأ ضعف دینی می شود. به نظر می رسد دامنه این امر بسیار وسیع است. نقطه اصلی آسیب رساندن به دین از ناحیه خود علما است، عالمانی که بی دلیل در کسوت عالم در آمده اند، چون شناخت لازم از دین ندارند و برخی که در عین شناخت، از آنچه فرا گرفته‌اند به درستی پیروی نمی کنند و گرفتار هوای نفس می شوند.
در اینجا، از میان این مطالب، بنده به تعمد و هوای نفس فعلا کاری ندارم. کانون توجه روی دین شناسی واقعی است.
یک عالم دینی کسی است که «علم» به دین دارد. این علم محصول نوعی تلاش ذهنی مجتهدانه روی متون دینی است. این سؤال مهمی است که دین چیست؟‌ متون اصلی آن کدام است؟ با چه روشی باید آن را شناخت تا به واقع رسید؟‌ کدام یک از راه‌هایی که در تعریف دین آمده درست است؟‌
ما از این مسأله تعبیر به اجتهاد می کنیم. اجتهاد یعنی این که دین را به درستی از منابعش بشناسیم. روش های آن را بدانیم.
حالا پرسش ما این است: آیا آنچه امروزه در حوزه های علمیه در آموختن دین مرسوم است، به اجتهاد می رسد؟
به نظر بنده در بخش فقه این اجتهاد به معنای درست آن وجود دارد، اما در بخش های دیگر ضعیف هستیم. در بخش حدیث تلاش هایی شروع شده است. در تاریخ اسلام اجتهاد نداریم.
باید توجه داشته باشیم که دین ما از دل تاریخ اسلام برآمده است. اسلام در گذر زمان، گرفتاری های زیادی داشته است. تفسیر و حدیث هم از همین تاریخ عبور کرده است. این که کدام حدیث درست است کدام غلط و این که دین در میان این همه تغییرات، گرفتار چه سرنوشتی شده و امروز چه چیزی به دست ما رسیده نیاز به اجتهاد دارد. بیش از پنج قرن تصوف افراطی روی معارف دینی ما تاثیر گذاشته است. ما باید با اجتهاد دینی ـ تاریخی اندازه این تاثیر را بدانیم.
به نظرم امروزه حتی ما محقق و عالم دقیق النظر فراوانی که در انی سطح باشد کم داریم. عرض کردم در حوزه فقه داریم، در حوزه فلسفه هم تاحدی داریم که البته عددشان روز به روز کم می شود.
یک نکته دیگر جامعیت در این علم است. کسی که در حوزه دین کار می کند، گاه با قرآن و حدیث سر وکار دارد، گاه با فلسفه و کلام و گاه با تاریخ. اشکال ما این است که فقیه ما با تاریخ اسلامی آشنا نیست. گاه با فلسفه آشنا نیست.
اما مهم تر از همه روش پژوهش است. اگر کسی با مفهوم علم دقیقا آشنا باشد، حتی اگر از قبل سابقه ای نداشته باشد، تلاش خواهد کرد که درست بداند.
مشکلی که در حال حاضر ما در آثار دینی خود داریم، این است که بسیاری از آنها ناشی از اجتهاد دینی نیست. کتابهای عوامانه است. درست است که ما کتاب در سطح پایین هم لازم داریم، اما نویسنده باید مجتهد در شناخت دین باشد. حتی اگر داستانهای دینی و علما را گردآوری می کند که این ساده ترین کار دینی است، باید بداند که این داستانها آیا مطابق شأن دین اصیل و واقعی هست یا نیست.
* * *
مرحوم محدث ارموی، اولا تتبع بی نظیر دارد، ثانیا تحقیق کم نظیر. ایشان وقتی در باره کسی یا روایتی یا موضوعی قلم می زد، با جرأت می توان گفت، تمامی آنچه را از مطبوع و خطی در اختیارش بود در این باره می دید. به طوری که امروز حتی بعد از گذشت پنجاه تا هفتاد سال از انتشار آن آثار، کمتر کسی است که بتواند در حول آن مطلب، نکته ای از آنچه در متون کهن در باره اش گفته شده بیابد که او نیافته باشد.
***
اما تعهد وی به تشیع

 نکته دیگری است که به هیچ روی قابل انکار نیست. وی به حق یکی از پایه های احیای کتب شیعی در دوره ای است که کمتر به این مسأله توجه می شد. متاسفانه بعد از یک دوره که چاپ سنگی در ایران رواج یافت یعنی از نیمه قرن سیزدهم تا مشروطه، آثار زیادی از شیعه منتشر شد. بعد از آن این حرکت کند شد. به خصوص با بی علاقگی نسل جدید به کتب چاپ سنگی آن آثار کنار گذاشته شد. یعنی خط فارسی عوض نشد، اما نوع چاپ عوض شد. ادبیات تغییر کرد. اقبال به این آثار هم کم شد. بعد از آن سرنوشت کتابهای شیعی چه شد؟ البته کتابهای شیعی تنها کتابهای فقهی و اصولی نیست، بلکه آثار فراوانی است که بهترین متفکران شیعه در طول دوره صفوی و بعد از آن نوشته‌اند. محدث ارموی نقش مهمی در انتشار این آثار داشت. بهترین آثار فیض کاشانی و ملامحمد طاهر قمی را منتشر کرد. شش رساله ملامحمد طاهر اثر نفیسی است که باید بازچاپ شود. ما از این دانشمند آثار اندکی چاپ کرده ایم. توجه محدث به آثاری بود که عالمانه نوشته شده بود. تفاسیر مهمی را منتشر کرد. غرر الحکم را با حواشی آقا جمال منتشر کرد. در حوزه حدیث برای نخستین بار چاپ انتقادی از محاسن برقی کرد، از شهاب الاخبار کرد که متنی مهم در شناخت حدیث نبوی است، در رجال شیعی کتاب بی نظیر الفهرست منتجب الدین را تصحیح و منتشر کرد.

***
وجه تاریخی و آگاهی های تاریخی محدث ارموی بی نظیر است. دانشمندی کم مانند در شناخت دوره سلجوقی. در تاریخ وزراء. در تعلیقات نقض نوعی آگاهی رجالی ـ تاریخی را شاهد هستیم که در ایران فقط در قزوینی و اقبال می توان سراغ آن را گرفت. آدم های بزرگی که در تاریخ معاصر ما در حوزه پژوهش رتبه اول را دارند. ارموی، در تعلیقات نقض، چنان در شرح حال افراد غور می کند و چندان در منابع آن جستجو می کند که حتی تا به امروز کمتر کسی می تواند در باره آن اشخاص اطلاعات جدیدی به دست آورد مگر آن که یک یا چند اثر خطی تازه یافت منتشر شده باشد که او در دسترس نداشته است.
انتشار آثار تاریخی فراوان و متنوع از کارهایی است که عمق بینش وی را در باره اهمیت این آثار و نقش آنها در دانسته های تاریخی ملت ما نشان می دهد. ایشان الفصول الفخریه یکی از بهترین آثار در انساب علویان را منتشر کرد. کارهایی مانند حکمت در اسلام، آثار الورزاء، میزان الملل علی بخش قاجار و بسیاری از آثار دیگر مانند فردوس در تاریخ شوشتر، را منتشر کرد.
***
اما آثاری که در دفاع از کلام شیعی منتشر کرد و در رأس آنها کتاب نقض و الصوارم المهرقه قاضی نورالله، از آثار ماندگار است. یقین دارم عمری که او برای کتاب نقض گذاشت، چند برابر زمانی بود که صاحب نقض برای نوشتن آن گذاشته بود.

 

 

کد خبر 228458

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • Mokhalef IR ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۷
    8 2
    ضمن تحصیل "حقوق"، ناچار به مراجعه به کُتب" فقهی" (متون، قواعد و اصول) بودم. فارغ از مُحتوا و مضامین مطروحه، بزرگترین مشکلاتی را که حتی در کُتب مُتاخر ، با آن روبرو بودم 1.دوری کامل از مِتُد کتابت و مشکلات واضح آن (چون اکثر این کُتب، در اصل، پیاده شده جلسات درس و ... استاد، توسط طُلاب هستند و ابتدائا کتابت نشده اند) 2. حتی همین شفاهی نوشته ها را مصنّف، بدون اشاره به نظرات قبلی در کتب بعدیش مدام نقض کرده است(مثلا، نوشته می شود: نظر شهید (ره) در " لُمعه" ... و در فلان ... علاقه روحانیون به تفصیل= الزام به چند باره خوانی رسالاتی که اختلافشان با هم در حد یک نظر جزئی است ) 3. عدم وجود مِتد فهرست نویسی و اَسامی و اعلام و ...به طور کلی، نبود یک طبقه بندی واضح و علمی و استاندارد حتی در ابواب کلی!