۰ نفر
۱۴ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۷:۵۸

سعید معیدفر

 

این روزها وقتی با اکثر جوانان هم‌صحبت می‌شوی یا پای صحبت پدر و مادرها می‌نشینی متاسفانه از آن شور و نشاط و آن آرزوهای بلند جوانی که ویژه این دوره بسیار مهم و تعیین‌کننده سنی است سخنی نمی‌شنوی و به جای آن، جوان را در حالتی خموده، سردرگریبان، بی‌هدف، ناامید و مایوس از آینده خود و جامعه می‌یابی که خیلی هم حاضر نیست وارد گفتگو شود و سعی دارد در حال خود باقی بماند و با پرسه‌زدن عمدتا بی‌هدف در این سایت و آن سایت در پای کامپیوتر یا به اشکال دیگر، اصلا به هیچ چیز جدی حتی نسبت به سرنوشت و آینده خود فکر نکند.

بسیاری از پدرمادرها که جوانی دارند این مطلب را خوب درک می‌کنند و به احتمال زیاد دنبال چرایی این مساله هستند. راستی چرا چنین شده است؟

جامعه ایران با رشد شدید جمعیت در دهه 60، امروز بزرگترین پیک جمعیتی را در گروه سنی جوان دارد و اگر به هرم سنی جمعیت کشور نگاه کنیم متورم‌ترین بخش جمعیت را این گروه سنی تشکیل می‌دهند.

این حجم جمعیت جوان در یک جامعه می‌تواند شور و شرری در همه زمینه‌ها از جمله رشد و شکوفایی اقتصادی ایجاد کند و چنان جامعه‌ای، بایستی جامعه شاد و با نشاطی باشد. معمولا جوامعی که رشد جمعیت آن مدتهاست کم بوده و در آن تعداد سالمندان چشمگیر است بایستی به اقتضای سن پیری، خموده و کم‌نشاط باشد و بالعکس جامعه‌ای که در آن جوانان، بخش عمده جمعیت را تشکیل می‌دهند، جامعه‌ای بانشاط و شاداب. اما متاسفانه مطالعات نشان‌می‌دهد که امروز در کشور شادی و نشاط کالایی کم‌یاب است و در پی آن بیماری‌های روحی و روانی رو به افزایش. در واقع، به‌میزانی که جمعیت جوان کشور افزوده می‌شود از میزان شادی و نشاط در جامعه کاسته می‌شود.

این نیست جز این که این بخش از جمعیت کشور که بایستی به جامعه انرژی، گرمی و حرکت بدهد و باعث امید و حرکت به سمت قله‌های سخت، اما توام با موفقیت برای خود و جامعه باشد، نقش اجتماعی و تاریخی خود را بازی نمی‌کند و اگر در چرخه سازندگی و نشاط کشور و تولید درآمد خانوار، یاری نیست، اما در مقابل، بر سبد مصرف خانوار و جامعه باری هست.

البته شاید نبایستی جوانان را سرزنش کرد. بی‌تردید سهم ما در این وضعیت کم نیست و نمی‌توانیم خود را تبرئه کنیم. از روز اول خواستیم همه مسئولیت‌ها را خود به‌عهده بگیریم و فرصت را برای تجربه جوان به او ندادیم. او را دارای صلاحیت ندانسته و بدین‌وسیله حس استقلال‌طلبی را برای او فراهم نکردیم. می‌خواستیم او در چارچوب اهداف ما باشد و شخصیتی باشد که درست در مسیری که ما تعیین کرده‌ایم حرکت کند. اجازه تصمیم گرفتن و خطا کردن به او ندادیم تا او خود تجربه‌ای متناسب با عصر و روزگار خود پیدا کند چون فکر می‌کردیم که فقط ما درست فکر می‌کنیم و خوب و بد را می‌شناسیم و حقیقت تماما پیش ماست. در حالی که اینطور نبود و ما امروز در شرایطی قرار گرفته‌ایم که نمی‌دانیم چکار باید بکنیم و با مشکلات عدیده‌ای که به خاطر عقل کل بودنمان برایمان ایجاد شده است چگونه کنار بیاییم. مانده‌ایم با مشکلات پیچ در پیچ و لاینحل.

با این وصف، جوان ما که منبع انرژی باید باشد و بایستی به‌عنوان فرزند زمان به کمک ما بشتابد هیچ کمکی به ما نمی‌تواند بکند و خود او نیز بخشی از مشکل جدی امروز ما شده است. او حق دارد ما را و مشی ما را زیر سوال ببرد و بپرسد محصول کار و تلاش شما چه بود. درست است که نیت ما و تمام همت ما صرفا معطوف به فرزندان‌مان بوده است، اما راه را درست نرفته‌ایم و با خودخواهی تمام، فرصت رشد صحیح و شایسته جوان را از او گرفته‌ایم. با کلیشه‌های ذهنی خود موجوداتی تحویل داده‌ایم که حس ندارند. از خودشان نیستند. استقلال ندارند. بنابراین شور و نشاط ندارند و امیدی نیز به آینده ندارند. اصلا بازیگر این میدان نیستند و از بازی در میدان جامعه اجتناب می‌کنند و می‌خواهند همچنان آن باشند که ما از اول می‌خواستیم یعنی آدم آهنی.

البته این بخش خوب داستان است و الا جوانان آسیب‌دیده و دچار اعتیاد و مشکلات اجتماعی شده را به حساب نیاورده‌ایم. کسانی که دچار از خودبیگانگی شده و برای فراموشی دردها و رنج‌های زمانه‌شان دچار آسیب‌های اجتماعی جدی شده اند و روزی نیست که یا مجرم شناخته می‌شوند و به زندان یا پای چوبه‌های دار می‌روند و یا خود قربانی جرم می‌شوند و در هر حال این انرژی خدادادی بدین‌سان به تباهی کشیده می‌شود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 233126

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 3
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جوون IR ۲۳:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۴
    21 2
    اقای معیدفر عزیز من یه جوون دهه هفتادیم همین هفته پیش نتیجه کنکورم اومد و بد شد و تا امروز انواع و اقسام سرکوفتا رو تو خونه شنیدم که چرا نمیتونم پزشکی بخونم و این حرفا میخوام بگم خود شما به اصطلاح جامعه شناسا و مسئولا و همه بزرگان اومدید و این مترو و معیارا رو واسه ما جوونا چیدید حالا انتظار دارید از جوونیامون هم لذت ببریم؟؟؟؟؟؟؟ نه کنکور که همه چیه ما جوونا زیر سلطه شما بزرگترهاست از روابط و پوشش بگیر تا موسیقیه مورد علاقه باید به شماها جواب پس داد جای ما جوونا شما برو یه نسل عقب ترو بیدار کن واسه بلاهایی که دارید خودتون سر ماها میارین حتی شمای به اصطلاح جامعه شناس!!!!!!!!!
  • متولد ماه مهر IR ۱۰:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۵
    40 1
    ما نسل سوخته ایم برای همه چی تو ذوقمون زدن، ساده‌ترین چیزها شد آرزومون یه زمانی با آستین‌کوتاه و شلوار لی دانشگاه راهمون نمیدادن! سال آخر همکلاسی دختر و پسر حتی درحضور استاد حق نداشت عکس یادگاری بندازه! سهمیه‌های حق و ناحق، پدرمون رو درآورد. هرجا رفتیم خوردیم به آزمونهای مزخرف و مصاحبه و گزینشهای سرکاری! که چی؟ سفارش نشده بودیم! پدرامون سرمایه نداشتن، گفتن لیسانس بیار، آوردیم، گفتن فوق میخوایم، آوردیم، گفتن دکترا داری؟! سرمونو پائین انداختیم تا نبینیم که نخوایم به هرچی دلمون خوش بود، ازمون گرفتنش شدیم یه جوون پیر یه سری از دوستامون سال84 رفتن سوریه و لبنان. گفتن: خیابون آسفالت نداشتن، فقیر اما دلخوش، راحت و شاد "اونجا فهمیدیم که چقدر آرزوهامون کوچیکه!" دیگه از این نسل چه انتظاری دارین؟
  • بدون نام IR ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۵/۱۵
    27 0
    جـــــــــــــــــــــوان؟؟؟!!!!! کدوم جوان؟؟؟!!! جوان دهه 30 و 40 میگی یا پیران دهه 50 و 60 . ما که هیچی از زندگی و جوانی ندیدیم شما اگه دیدین خوش به حالتون......